به گزارش خبرگزاری مهر، اولین تغییر محسوس رویکرد گفتمان آمریکایی ها در مورد موضوع هسته ای ایران که با سخنان "دیک چنی" ، (معاون بوش) به چشم آمد و تبلیغ علنی آن آغاز شد؛ محور اصلی این گفتمان که وی طی دوروز متوالی در گفتگو با روزنامه استرالیایی The Weekend Australian و شبکه تلویزیونی ABC آن را بیان و عرضه کرد ، این جملات کلیدی بود که : "دنیا باید ایران هسته ای را متوقف کند" و " تبدیل ایران به قدرت هسته ای یک اشتباه تاریخی خواهد بود" ، "باید از همه گزینه ها در مورد ایران استفاده کرد".
دقیقا شبیه به همین موضع گیری های رادیکال و با تاکید جدی بر تلاش ایران برای دستیابی به "بمب اتمی" را جان دالتون، سفیر سابق انگلیس در ایران در مصاحبه ای با بی.بی.سی بیان داشت.
اولین تغییر محسوس رویکرد گفتمان آمریکایی ها در مورد موضوع هسته ای ایران که با سخنان "دیک چنی" معاون بوش و جان دالتون، سفیر سابق انگلیس در تهران به چشم آمد و تبلیغ علنی آن آغاز شد |
اگر تا قبل از قطعنامه 1737 ، آمریکایی ها ولو به صورت ظاهری، حق ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای را به رسمیت می شناختند و بر"تعلیق" به عنوان راهکاری مشترک و دیپلماتیک مورد علاقه خود با اروپایی ها برای مهار ایران تاکید می کردند ، امروزدیگر تعارفات دبپلماتیک و بهانه های سابق را کاملا کنار گذاشته و با یک جهش گفتمانی ، همه فعالیت های هسته ای ایران ( به خصوص تزریق گاز به 3000 سانتریفیوژهای نطنز) را رسما و علنا تلاش ایران برای رسیدن به " بمب هسته ای" و مصارف نظامی جلوه می دهند و اصولا دیگر مباحثی چون" تعلیق و اعتماد سازی و مذاکره و ..." در رویکرد جدید آنان وجود ندارد.
به گزارش مهر، آمریکایی ها دراین مقطع به "سرعت" همه تلاش خود معطوف به موافق کردن دیگر قطب های قدرت جهان برای متوقف کردن غول خطرناکی- که از فعالیت های هسته ای ایران ساخته و می سازند- کرده اند.
این نکته قابل توجه است که چون قطعنامه 1737 طبق ماده 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل صادر شد، اینک آمریکایی ها این حق را به خود داده اند که در ادامه استراتژی خود ، موضوع هسته ای ایران را به ماده 42 و اقدامات نظامی احتمالی بکشانند، اهدافی که به گمان بسیاری از صاحبنظران از اهداف اولیه و نه چندان مخفی نومحافظه کاران علیه ایران محسوب می شد.
با این اوصاف می توان حدس زد که رویکرد آمریکا برای صدور قطعنامه جدید علیه ایران،با محوریت"مقابله با بمب هسته ای خیالی ایران!" با تاکتیک تحریم کامل فن آوری هسته ای و تلاش برای به اجماع کشاندن اروپا ، روسیه و چین در این مساله باشد، رویکردی که می تواند با ادامه پلکانی، درنهایت به خیال تیم بوش، می تواند منجربه تکرار سناریوی عراق درمورد ایران شود.
قطعا این تغییر و جهش گفتمانی آمریکایی ها از" تلاش برای تعلیق غنی سازی" به " تلاش برای جلوگیری ازساخت بمب خیالی " بخاطر" کمبود فرصت " نومحافظه کاران تا انتخابات 2008 است، از این رو می توان پیش بینی کرد که تبلیغ گسترده گمانه هایی نظیرکاهش تخمین زمان دسترسی ایران به بمب اتم! مبنای جدید تبلیغات رسانه های نزدیک به نومحافظه کاران تا صدورقطعنامه جدید باشد و اصولا پیش نویس آمریکایی قطعنامه بعدی با این رویکرد تنظیم شود.
نکته دیگر این است که قطعنامه 1737 به شکلی تنظیم شده است که امکان تشدید فشارها و تحریم ها ( ولی با لعاب دیپماتیک ) در آن وجود دارد و درنظر گرفتن "کمیته تحریم" دراین قطعنامه نیز از این باب است، بنابراین هرگونه تغییر گفتمان و لحن آمریکایی ها برای عبور از این قطعنامه صرفا می تواند به معنای ورود به ماده 42 منشور تلقی شود.
* * *
رویکرد آمریکا برای صدور قطعنامه جدید علیه ایران،با محوریت"مقابله با بمب هسته ای خیالی ایران!" با تاکتیک تحریم کامل فن آوری هسته ای و تلاش برای به اجماع کشاندن اروپا ، روسیه و چین در این مساله باشد، رویکردی که می تواند با ادامه پلکانی، در نهایت به خیال تیم بوش، می تواند منجر به تکرار سناریوی عراق در مورد ایران شود |
اما سئوال اساسی وکلیدی اینجاست که اروپا، چین و روسیه چه رویکردی را در این معادله جدید خواهند داشت؟
واقعیت این است که مقامات فعلی کاخ سفید از ابتدای روی کارآمدن تیم جرج بوش، در حال ایجاد تغییرات ساختاری ازموضع بالا وبدون درنظر گرفتن شرایط واقعی درمنطقه خاورمیانه هستند؛ امروز برخورد با موضوع هسته ای ایران یکی از مهمترین مصادیق این برخورد و "تغییر" محسوب می شود، بی شک نوع و میزان فشاری که نومحافظه کاران به بهانه فعالیت های صلح آمیز ایران ، بر کشورمان وارد می کنند، "غیرواقعی" است، به این معنا که این فشارها جز از منطق قلدر و زورگوی آمریکایی( و نه حقیقا نگرانی های منطقی با پشتوانه حقوقی) برنمی خیزد.
به گزارش مهر، هرچند که اروپا، چین و روسیه تاکنون با این فشار به بهانه های غیرواقعی همراهی کرده اند ، ولی واقعیت این است که آمریکا فاصله ای 5000 کیلومتری با خاورمیانه و منطقه ما دارند و این ایران و اروپا و چین و روسیه هستند که در یک ژئوپلیتک مشترک با جمهوری اسلامی به سر می برند، آنها باید توجه کنند در نهایت چه دولتهایی هزینه این فشارهای اضافه بر سازمان و "غیرواقعی" را پرداخت می کنند.
اگر بخواهیم پاسخ جزیی تر به سئوال اساسی "اروپا-چین-روسیه در شرایط بعد از 1737 چه خواهند کرد؟" بدهیم، می توانیم دو پاسخ اصلی را در نظر بگیریم:
پاسخ اول چین،روسیه، اروپا می تواند ادامه رویکرد آمریکایی در موضوع هسته ای ایران و همراه شدن با فشارهای بی منطق ژنرالهای پنتاگون علیه کشوری مقتدر و بزرگ مثل ایران باشند، کشوری که دارای عمق استراتژیک موثر درخاورمیانه است و نمی توان ظرفیت های وسیع و گسترده آن را نادیده گرفت، اقدامی که منجر به افزایش تنش و بحران در منطقه وفراهم شدن زمینه یک بازی "باخت -باخت بزرگ" برای همه طرفهای بازی است.
اما رویکرد و پاسخ دومی که طرفهای غیرآمریکایی معادله هسته ای ایران می توانند در برابر تلاش برای "نظامی کردن پرونده هسته ای ایران" داشته باشند، " ادامه و تکمیل " تلاشهایی است که در 20 روز پایانی مهلت قطعنامه 1737 انجام شد ، به اعتقاد کارشناسان فضایی که در این بیست روز با فعال شدن دیپلماسی منطقه ای ایران و ارائه طرحهایی مثل طرح سوئیس و البرادعی و کنسرسیوم مشترک غنی سازی با ایران و ...که با برجسته شدن مسائل و ظرایف فنی و تخصصی مثل "غنی سازی خشک یا بدون تزریق گاز" یا تعداد و میزان سانتریفیوژ های فعال و مطرح شد و البته با پاسخ ها و نشانه های امیدوارکننده ای هم در ایران مواجه شد.
این نشانه ها که همگی با فرض اعتماد سازی ازسوی ایران مطرح شد، امروزهمچنان می تواند ظرفیت مناسبی برای حل "واقعی" و دیپلماتیک موضوع هسته ای ایران باشد.
پاسخ و برخورد و نگاه آمریکایی ها به "دیپلماسی" روشن است، آنها دیپلماسی را برای هموار کردن مسیر و به حداقل رساندن هزینه های جنگ وحماقت های بلندپروازنه خود می خواهند و می دانند، اما آیا چین، اروپا و روسیه هم چنین نگاهی به "دیپلماسی" و "واقعیات منطقه ای " دارند؟
--------------------------------------------------------------------------------
گزارش: بهمن هدایتی
نظر شما