۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۳۵

علی محمد مودب:

شاعر نماینده رحمانیت و رحیمیت خداوند است

شاعر نماینده رحمانیت و رحیمیت خداوند است

علی محمد مودب گفت: شاعر نمایندۀ رحمانیت و رحیمیت خداست. در خوان این جهان که به میزبانی خداست ضعف و نقصی وجود ندارد و این ما هستیم که ادراک کاملی نداریم.

به گزارش خبرگزاری مهر، در آخرین روز از دومین اردوی بانوان عضو دورۀ هفتم آفتابگردان‌ها، کلاس علی‌محمد مودب، مدیر عامل موسسه شهرستان ادب، با موضوع «چهار قدم تا خلاقیت» برگزار شد.

او ضمن تاکید بر اهمیت زیست شاعرانه، وظیفۀ شاعر را زیستن در برزخِ میان واقعیت و حقیقت دانست و گفت: برزخ، شهر و دنیایی‌ست میان واقعیت و حقیقت و از دو طرف به این شهر صادرات و واردات انجام می‌گیرد. شاعر می‌تواند به سوی برزخ حرکت کند و برزخ نیز به شروطی می‌تواند به سوی شاعر بیاید.

 وی افزود: ما به حقیقت راه نداریم و اسیر و محصور واقعیتیم. ولی می‌توانیم تا برزخِ میان واقعیت و حقیقت پیش برویم. حقیقت مال محرمان راز است. اما رحمانیت خدا اجازه می‌دهد ما به جهان برزخی بین حقیقت و واقعیت دست یابیم.

 مودب با اشاره به برزخی بودن ماهیت شعر اظهار داشت: حضرت رسول (ص) هر سحر پیش از نماز از نمازگزاران می‌پرسیدند: هل مِن مبشرات؟ یعنی آیا خواب‌های خوبی دیده‌اید؟ شما در رویاها همواره راه به برزخ دارید و حقیقت در آنجا دلبری و کرشمه می‌کند. اینکه می‌گویند شعر جهان بشارت است به همین سبب است که شعر از برزخ می‌آید و خلاقیت آن مولود زیستن در برزخ است. مگر اینکه شاعر خود را با فنون شعری سرگرم کند، که در این صورت دستش از این حقیقت خالی می‌شود.

او دربارۀ انواع تعاریف برزخ و ارتباط آن با زندگی روزمرۀ انسان توضیح داد: یک تعریف، آن است که در روایات دینی خوانده‌ایم و در آن عالم برزخ جایی‌ست که رفتگان در آن به سر می‌برند. اما برزخی که از آن سخن می‌گویم به معنی دسترسی محدود و تماس نوک انگشتان ما با حقیقت است که تمثیل فیل در تاریکی، مصداقی از آن است. به عبارت دیگر ما با حقیقت در حد دریافت‌های خود ارتباط برقرار می‌کنیم و این متاعی‌ست که به همه داده‌اند. اما مردم عادی آن را در روزمرگی‌ها از یاد می‌برند. چراکه اگر ما به واقعیت وابسته شویم از برزخ و حقیقت کنده می‌شویم.

شاعر مجموعه‌شعر «عاشقانه‌های پسر نوح» ضمن تاکید بر اهمیت شناخت خود در مسیر شاعری گفت: برای این شناخت ابتدا باید از خود آزمایشی بگیریم. باید بدانیم جدال‌ها و جدل‌هایمان در زندگی بر سر چیست. چرا که «خود» ما در این نقطه‌ها جلوه می‌کند. دیگر بررسی رویاها و کابوس‌ها و ترس‌هایمان است. باید ببینیم لذت و حظ ما در زندگی از چیست، به بررسی وزن دانش‌ها و مهارت‌هایمان بپردازیم و توان ارتباطی‌مان را با جهان بسنجیم. همچنین می‌توانیم خود را در کتاب‌هایی که مطالعه کرده‌ایم، مکان‌هایی که رفته‌ایم و در دوستانی که انتخاب کرده‌ایم ببینیم و بشناسیم.

وی دربارۀ آسیب‌های موجود در خودشناسی شاعران افزود: متاسفانه تعریف ما از خودمان با مصداق‌های بیرونی‌ست. ما مدام به‌جای واقعه به دنبال واقعیتیم و ارزش‌های خود را درست نمی‌شناسیم. مشی ما اگر شهیدانه زیستن باشد برزخی زیسته‌ایم. اگرنه شاعر تنها تن به آتش برزخ می‌زند و چون مجهز نیست خاکستر می‌شود و چیزی از او باقی نمی‌ماند. به عبارت دیگر ممکن است به سراغ شعر برویم تا جلوه کنیم و این از تنگناهای واقعیت است. مثل کسی که تن به دریا می‌زند و از آن به برداشتن سنگی قناعت می‌کند. در حالی که دریا متاع‌های بسیار گرانبهاتر دارد.

شاعر کتاب «دست‌خون» درخصوص لزوم دید شاعرانه در مواجهه با پدیده‌های گوناگون خطاب به شاعران حاضر گفت: خلاقیت، هنر دیدن است و شاعر به‌نوعی چشم برزخی دارد. شما باید چند لایه ببینید. ما قدر خیلی از چیزها را چون فقط روی ما به سمت آن‌هاست نمی‌دانیم. پس باید با نظر به هر پدیده، گذشته و آیندۀ آن و بودن و نبودنش را مشاهده کنیم. همۀ آن‌چه در حقیقت است در نشانه‌های واقعیت پنهان شده است. برای همین کار شاعر چندان دشوار نیست. چراکه به شناخت شناخته‌ها می‌پردازد. 

علی‌محمد مودب در ادامه سخنان خود، در خصوص جایگاه شاعر در جامعه و رسالت اصلی او تاکید نمود: شاعر نمایندۀ رحمانیت و رحیمیت خداست. در خوان این جهان که به میزبانی خداست ضعف و نقصی وجود ندارد و این ما هستیم که ادراک کاملی نداریم. بنابراین ماموریت شاعر این است که به ما تذکر بدهد اگر ببینید و بهره‌مند شوید، بالا می‌روید و رشد می‌کنید.

وی علت کدورت و کینه در دل انسان را ضعف در شناخت انسان دانست و گفت: ما به خاطر ضعف‌هایمان است که مکدریم. کینه و کدورت صفات جاهله‌اند و ناشی از جهل و غفلت ما از این خوان پر تنعم است. شناخت درست مانند معجزه‌ای‌ست که به واسطۀ آن حتی انسان‌های بد را نیز می‌توانید دوست بدارید. چراکه ما از بدی‌هاست که بدمان می‌آید نه از انسان‌های بد.

وی توقف در الهام شاعرانه را ناشی از پایین آمدن شاعر از درجه برزخی عنوان کرد و ادامه داد: اینکه گاه نمی‌توانیم شعر بگوییم ناشی از آن است که بیش از حد درگیر واقعیت زبان شعر شده‌ایم. زبان پیکر است و روح ندارد. اینگونه فقط متخصص کالبدشکافی کلمات می‌شویم. اما کار شاعر مانند مسیح بودن و جان بخشیدن است. شما باید مانند حضرت مریم مایه وجد باشید تا روح زندگی‌بخش را ببینید. این روح می‌تواند در من و توی شاعر به شکل دیگری تجلی کند.

علی‌محمد مودب در خصوص راز تاثیرگذاری کلام شاعر توضیح داد: شاعر سلطان غم و شادی‌ست و همه اضلاع انسان را می‌شناسد. غم و شادی را حرمت بداریم اما بدانیم هر دوی این‌ها در لحظۀ خود است که شفابخش‌اند. شاعر تا غم می‌آید به سمت شادی حرکت می‌کند و بالعکس. چون او برزخی است و در یک لحظه متوقف نمی‌ماند. غم و شادی هدیۀ خداست و به عدم وجود اشاره می‌کند. شما به شدت می‌توانید موثر باشید اما تاثیر از آدم زنده برمی‌آید، یعنی کسی که خود را در بیرون از خود، و در غم و شادی تعریف نکند.

کد خبر 4540162

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha