به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «خرچنگ» شامل ۱۱ داستان کوتاه است که نیمی از داستانها مربوط به دوره اول فعالیت و تجربه نویسندگی میلاد ظریف است و نیمی دیگر به دوره دوم فعالیت و تجربه در نوشتن داستان کوتاه توسط این نویسنده جوان برمیگردد.
در معرفی این کتاب عنوان شده است: «این پنجره که میگویم فقط یک پنجرهی کوچک است در ابعاد یک در یک و این منظرهای که میگوید اصلاً دیدنی نیست. همین چند شب پیش نشسته بودم کنار پنجره و داشتم به بیرون نگاه میکردم و آماده میشدم که تخیل لامذهبم را پرواز دهم که دیدم پسری آن سمت خیابان آرامآرام دارد میرود. با نگاهم تعقیبش کردم و تخیل لامذهبم را انداختم دنبال پسر. آنقدر دنبالش رفتم که دیدم یک موتوری با دو سرنشین آرام پشت سر پسر در تعقیبش هستند و همینکه پسر متوجهشان شد مردِ ترکْنشینِ موتور پرید پایین و یک چیز بزرگ و براق، شبیه شمشیر سامورایی، درآورد و با یک دست یقهی پسر را گرفت و با دست سامورایی دیگرش روی گردن پسر فشار داد. واقعیت لامذهب که جای تخیل لامذهبم را گرفته بود دوست داشت بنشیند لب پنجره و ببیند آخرش چه میشود ولی چه میشد کرد باید بیخیال هر چیز لامذهبی میشدم که آدمها و مکانها و اشیا را دعوت میکرد که روی کاغذ بنشینند».
به گفته نویسنده، موضوع یا مضمون داستانهای کتاب را شاید بتوان در زیر مفاهیمی مانند جنگ و سرگشتگی و تنهایی گنجاند. سعی کردهام این مفاهیم را در طیف وسیعی از پیرنگ گسترش دهم به صورتی که مانند همیشه دغدغه اصلی من که روایت است، سهم بسیار زیادی در داستانها داشته باشد.
وی اضافه می کند: روایت برای من مانند قصهگویی همیشه مسئله اصلی بوده است و سعی کردهام تا جایی که بتوانم و البته به ساختمان و مضمون داستانها لطمه نخورد، روایتپردازی را تا قله طی کنم. شاید بتوان گفت که من در مجموعه «خرچنگ» خواستهام به نوعی جاه طلبی در روایت برسم و اینکه تا چه حد موفق بودهام را باید خواننده نظر دهد.
در برشی از کتاب آمده است: «یک بار هم همان اولها با همان سروشکل و پُر از خاک و تراشهی سنگی ـ تا به خانه آمد شروع کرد به معاشقه با من. چون اولین معاشقهی زندگیمان بود تن دادم و در زیر بدن سنگیاش همانجور که خاک و تراشه رویم میریخت، حس میکردم در حفرهی درونم تکه سنگ بزرگی خودش را از تاریکی بیرون میکشد. تکه سنگی درخشان و شیری رنگ. آنقدر درخشان که حد نداشت. بدنی رگهرگه و پر شیار سینه و کمرش که پُر از حفره بود را دست میکشیدم و بدنم مورمور میشد. او هم که فهمیده بود آن خراشیدگی بدن مرا در لذتی ویرانکننده غرق میکند بیشتر تن سنگیاش را به من میمالید. روی رگههای خاکستری و زرد و حفرههای بدنش دست میکشیدم و سر و صورتم را رویشان میخواباندم و حس میکردم صدایی حزنآلود و خیلیخیلی غمگین از گذشته از گذشتهی خیلیخیلی دور از تنش توی تنم رسوب میکند و در تهته حفرهی درونم راه خودش را میگرفت و سُر میخورد و در گردشی در تنم که مرا غرق در لذتی مرموز و گنگ میکرد، دوباره به درون حفرهها و رگههای تنِ مرد سنگی باز میگشت. هر بار بیش از قبل حس میکردم که دردهای درونم حتی دردهایی که ازشان بیخبر بودم و با کنده شدن از من به بودنشان پی میبردم، نیست میشوند. حتی هنوز یکسال از ازدواجمان نگذشته بود که یک روز دیدم که از آن برآمدگی سرشانهام خبری نیست. فهمیدنش برای من سخت نبود که من دردهایم را شاید با بزرگترین و درعینحال ناشناختهترین سنگ دنیا که درون مرد سنگی زندگی میکرد داده بودم؛ پردردترین سنگ دنیا که تمام دردهای گذشتهی دنیا درش جمع شده بود».
چاپ نخست مجموعه داستان «خرچنگ» اثر میلاد ظریف سال ۱۳۹۵، در ۱۳۳ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ و به بهای ۱۱ هزار تومان توسط انتشارات نفیر منتشر شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، از میلاد ظریف، کتابهای ملاقات با آکرونی ها(نیماژ) و در کفن خاکستر(روزنه) نیز در بازار کتاب موجود است.
نظر شما