۲۱ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۰۷

مهر بررسی می‌کند؛

بازار شاهرود شلوغ اما سرد/ بوی تند گرانی مشتری را فراری می‌دهد

بازار شاهرود شلوغ اما سرد/ بوی تند گرانی مشتری را فراری می‌دهد

شاهرود - تب و تاب بازار شب عید در شهر شاهرود به دلیل گرانی بسیاری از اقلام مورد نیاز مردم هنوز به حرارت سال‌های گذشته نرسیده و مردم بیشتر نظاره‌گر هستند تا خریدار.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمدحسین عابدی: بازار شب عید در شاهرود نیز مانند مشتی نمونه خروار از شهرهای استان سمنان این روزها شور و حرارت نوروزی را ندارند بسیاری در خیابان‌ها در حال تردد هستند اما کمتر کسی خرید می‌کند و غالباً مردم نظاره‌گر هستند این روزها لباس‌فروشی‌ها اندکی شلوغ هستند و دیگر در کمتر مغازه‌ای می‌توان همهمه خرید را مشاهده کرد حتی در قلب بازار سنتی شاهرود. گرانی این روزها و شب‌ها کلید واژه سخنان مردم است.

پرده اول؛ نیمه اسفند ماه همین چند سال قبل؛ خیابان مزار شاهرود

سیل جمعیت باعث شده تا ترافیک در میدان جمهوری شاهرود گره بخورد کمتر ماشینی تکان می‌خورد. صدای بوق ماشین‌ها مردم را کلافه کرده و خودروها چون درختی در خیابان ریشه کرده‌اند، آقایی از پنجره طبقه فوقانی یک مغازه بیرون را نگاه می‌کند شاید تصادف شده که خیابان این‌گونه بندآمده است! اما نه ترافیک شب عید است، عابر پیاده چون سیاهی لشگر از چپ و راست خیابان بالا می‌رود خیابان مزار شاهرود دیگر برای آدم‌ها هم جا ندارد چه برسد ماشین‌ها.

ماهی‌فروش‌ها صف کشیده‌اند ماهی گلی می‌فروشند سه تا هزار تومان کمی صبر کنی از ساعت هشت شب به بعد شاید چهارتا هزار هم بدهند آخر باید این سطل‌های پر از ماهی تمام شوند تا او هم بتواند توشه‌ای خوان شب عید به خانه‌اش ببرد. باید یک دکان لباس‌فروشی فردی را استخدام کرده که فقط جلوی در بایستد و پنج‌تا پنج‌تا مشتری راه بدهد باید همچون متروی تهران صبر کنی عده‌ای خارج شوند بعد وارد شوی.

پرده دوم؛ نیمه اسفندماه ۹۷ خیابان مزار شاهرود

تا دلتان بخواهد ماشین در خیابان است جوری که فکر می‌کنی مگر شاهرود این‌قدر ماشین دارد! این خودروها کجا بودند تا حالا؟ درازای خیابان ۲۲ بهمن چون رودخانه‌ای پر از ماهی قرمز شده چراکه همه راننده‌ها پایشان روی ترمز است و چراغ عقب خودروها روشن! پیاده‌ها اما بیشتر هم هستند چراغ‌ها همه‌جا سوسو می‌زنند اما کمی جلوتر که می‌روی بیشترشان فقط نظاره‌گر هستند کمتر کسی چیزی می‌خرد مغازه‌ها خلوت هستند دیگر از صف خبری نیست.

آجیل‌فروشی ابتدای خیابان مزار دو مشتری دارد یکی‌شان آجیل چهارمغز را ۱۸۰ هزار تومان قیمت می‌کند چهار پاکت هم خریده شاید می‌خواهد کمی هم مغز بخرد که در کنار تخمه‌ها آن هارمونی آجیلی شب عید بر هم نخورد شاید در این فکر است کمی مغز زاپاس بد نیست برای پر کردن سر کاسه‌ها آن‌هم وقتی مهمانان آجیل را دست‌چین می‌خورند. کارت می‌کشد و از مغازه بیرون می‌آید در نور جلوی در به رسید کارت عابر بانک خود نگاه می‌کند شاید دارد صفرهایش را سه تا سه تا جدا می‌کند.

دو لباس‌فروشی کنار هم هستند یکی در اتاق پرو است دیگری اجناس را بالا و پایین می‌کند مشتری فوتبال جام باشگاه‌های آسیا می‌بیند بی‌اعتنا به مشتری گویا می‌داند قصدشان خرید نیست و چندی دیگر می‌روند! علی غلامی جوان فروشنده این مغازه است او می‌گوید: این روزها شبی ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان بیشتر فروش نداریم آن‌هم می‌شود سه یا چهار تیکه! دو شلوار و یک پیراهن همین! درحالی‌که سال‌های قبل دخل مغازه‌های معمولی به شب چند میلیون تومان رسید.

پرده سوم؛ نیمه اسفند ماه نه چندان دور؛ بازار سنتی شاهرود میدان جمهوری

باقالی تازه، خوشمزه با قالی! پیرمردی گاریچی با قالی می‌فروشد لابه‌لای مشتریان می‌گردد دست همه مشتری‌ها پر است، محمدرضا کارگر تنومند گلستانی بازار عیدش را از الآن جشن گرفته از پول دارترها ۵۰۰ تومان می‌گیرد، خریدشان را تا پای ماشین می‌برد این روزها تا ۱۰ لغایت ۱۲ شب هم هم مشتری دارد. در اوج گرانی‌ها اما برخی هستند که دو پالت روغن، دو کیسه برنج، مایع دستشویی و ظرف‌شویی چهار کیلویی بار گاری محمد رضا می‌کنند. انگار عید زمانی برای نو کردن کابینت‌های آشپزخانه است نه‌فقط رخت و لباس! شاید به خاطر این است که شب عید یک‌باره پول دست مردم می‌آید، عیدی و اضافه واریزی! پس بهترین وقت است که خواروبارفروشی‌ها را هم خالی کرد و به خانه برد چون مورچگان برای فصل بی‌غذایی.

محمدرضا همسرش را در مینودشت گذاشته و به بازار شاهرود آمده؛ به مردم کمک می‌کند در شلوغی بازار مدام مردم را صدا می‌زند، آقا برو کنار، خانم برو کنار! ولی مگر مردم کنار می‌روند! شب عید است و خرید و بازار! اینجا اگر بچه هم‌دست پدرش را رها کند درجا گم می‌شود انگار زمین دهان دارد. تشنه و گرسنه شده خوابیده یک‌گوشه و منتظر طعمه است! بچه‌ای که دست پدرش را رها کرده است.

پرده چهارم نیمه اسفندماه ۹۷ بازار سرپوش شاهرود

حاج‌آقای سلیمانی پارچه‌فروش می‌گوید: بازار بیخودی، شلوغ است! روی بیخودی یک نوع تأکید کش‌دار هم می‌گذارد تاکیدش بر روی «بیخودی» است نه روی شلوغی! ادامه می‌دهد: سال‌های پیش وضعیت بهتر بود اما دو سال است که به‌واقع مشتریانمان نصف شده‌اند.

وی می‌گوید: ما کسبه کهنه‌کار بازار هم در این شرایط مانده‌ایم نمی‌دانم آن جوانی که با هزار آرزو دکانی را اجاره کرده و لوازمی در آن ریخته تا بتواند خانواده‌اش را سیر کند چه می‌کشد؟ وضعیت نابسامان است در ۴۰ سال سابقه بازاری بودنم چنین چیزی را یک‌بار آن‌هم در سال‌های ۷۱ و ۷۲ دیدم دیگر چنین چیزی راندیدم که در بازار آن‌هم نیمه اسفندماه پچ‌پچ کنی و همه بفهمند چه می‌گویی!

در همین حال یک مشتری به درون مغازه می‌آید جوری نگاهش می‌کند که انگار با چشمانش می‌گوید: بازهم یکی دیگر! اتفاقاً در همین لحظه مشتری فقط یک پارچه را قیمت کرده و بیرون می‌رود، مشتری هنوز از درگاه در خارج نشه که صاحب مغازه با پوزخندی می‌گوید: «داشتم می‌گفتم همان‌طور که می‌بینید وضعیت ما امسال این‌گونه است. دلیلش هم خودتان می‌بینید گرانی و عدم توانایی مردم در خرید اقلام حتی اقلام ضروری‌شان».

مجتبی دهقانی از جوانانی است که اهل شاهرود نیست اما برای کار اینجاست و می‌گوید: وضعیت بسیار بد است نابسامانی در همه‌جا دیده می‌شود هیچ‌کس پول ندارد که چیزی بخرد اما نکته‌ای که این روزها بسیار عجیب‌وغریب شده این است که برخی اقلام مانند شکر کمیاب شده‌اند! به افراد دو کیلوگرم شکر می‌دهند آن‌هم شماره ملی‌شان را می‌نویسند که دوباره نیاید و دو کیلوگرم دیگر بخرد! چنین چیزی را من تا کنون اصلاً ندیده بودم.

محمدی از دیگر کسبه شهر می‌گوید: برخی اقلام کم شده مثلاً روغن نباتی چهار کیلویی و حلبی را در درون کیسه به آشناها می‌دهند که مشتریان نبینند و هجوم بیاورند! شکر هم نیست دو ساعت اول صبح شکر می‌آوردند آن‌هم خواروبارفروشی‌ها آن‌هم دو کیلوگرم برای هر نفر! من نمی‌دانم مگر باوجود کارخانه قند شاهرود در فاصله هفت کیلومتری بازار این شهر مگر می‌شود ما کمبود داشته باشیم! امروز شکر کیلویی ۳۵۰۰ را ۷۵۰۰ می‌فروختند! اگر کیلویی ۴,۰۰۰ تومان بخواهی باید صبح بیایی با شماره ملی دو کیلوگرم بگیری آن‌هم در صف! خدا شاهد است که این مشاهدات حقیقت دارند همین دکان کنار دستمان بروید سوال کنید!

پرده پنجم نیمه اسفندماه چند سال قبل بازار سرپوشیده شاهرود

زیاد هستند کسانی که هر دو دستشان پر است ماشین‌هایشان را در خیابان‌های منتهی بازار پارک کرده و به دنبال رسیدن به خودروها هستند اما پول‌هایشان هم دارد تمام می‌شود. دست مرد لرزش دارد از خستگی حمل این‌همه بار اما دل خانم لرزان‌تر از مقابل طلافروشی و لباس‌فروشی می‌گذرد! زن بیا دیگر خسته شدم! این روزها کدام مرد شاهرودی است که این جمله را نگوید.

مقابل فلکه جمهوری شاهرود که می‌ایستی بازار از دو سمت دیده می‌شود یکی در جنوبی خیابان مزار و دیگری در شرقی در خیابان ۲۲ بهمن اما جمعیت چون مورچه‌ها که کنار حفره لانه‌شان جمع می‌شوند آن‌هم در یک صف، از بازار خارج می‌شوند. بوی عیدی تمام شهر را پوشانده است! تازه برخی می‌گویند قدیم‌ها این‌جوری نبود صفا بیشتر بود و این گرانی‌ها سبب شده تا عید مزه‌ای نداشته باشد.

حتی هویج هم کم‌کم دارد به میوه‌ها بدل می‌شود مثل دهه ۷۰ که خیار با ترقی عجیب‌وغریبی به جرگه میوه‌ها پیوست! در این بین پیرمردی نظر ما را جلب کرده با او گفتگو می‌کنیم و می‌گوید: یک خرید ساده شامل میوه و شیرینی شب عید بعلاوه شکلات آن هم بدون آجیل برای من پیرمرد که بزرگ‌تر فامیل هستم و بازنشسته یک‌میلیون تومان درمی‌آید مگر کلاً! چقدر عیدی و پاداش می‌گیرم که یک‌میلیون تومان آن را بدهم به این اقلام؟ دو سال است به‌جای عیدی به فرزندانم اشک چشم هدیه می‌دهم آن‌هم وقتی خانه را ترک می‌کنند. نمی‌توانم همسرم هم می‌داند اما می‌گوید برای بچه‌هایمان هم شده آجیل بخریم امروز رفتیم ۵۰۰ گرم آجیل خریدیم ۸۰ هزار تومان پول دادم دیدیم آن‌قدر کم شده که یک‌کاسه را هم پر نمی‌کند مجبور شدیم مقداری دیگر بگیریم و نزدیک ۲۱۰ هزار تومان پول دادیم.

مردم وقتی جیب خالی دارند اصلاً حالشان هم چندان کوک نیست، شهر تبدیل‌شده به یک ساز ناکوک که از آن همه‌جور صدایی درمی‌آید جز صدای پای بهار و نوروز! حتی ماهی گلی هم شده سه تا ۱۰ هزار تومان! شاید باید پذیرایی شب عید را به میوه و چای محدود کرد، هرچند چای هم امروز بسته‌ای ۶۸ هزار تومان بود و چهار قلم میوه ۱۲۰ هزار تومان قیمت دارند، اما هنوز نبض شهر می‌زند هرچند کندتر اما هنوز می‌شود صدای پای بهار را شنید، نوروز دارد می‌آید … صدای پای گرانی اما قصد ندارد برود. هنوز بعد از این همه سال.

کد خبر 4560431

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha