خبرگزاری مهر- گروه بین الملل: «میدل ایست مانیتور» در مقالهای به قلم محقق مهمان دانشگاه کالیفرنیا «رمزی بارود» (Ramzy Baroud) به بررسی عملکرد محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان در واکنش به اقدامات متجاوزانه آمریکا و رژیم صهیونیستی پرداخته است.
«رمزی بارود» دکترای مطالعات فلسطین از دانشگاه «اکستر» است و عقیده دارد آزادی فلسطین به جای حرکتهای نمادین نیازمند یک استراتژی جامع و اتحاد بین گروههای فلسطینی است.
در ادامه ترجمه این مطلب آمده است:
بیشتر اقداماتی که در هفتههای اخیر، پیش از شفاف ساختن طرحی که ترامپ آن را معامله قرن نامیده انجام گرفته برای تقویت مواضع اسرائیل و به انزوا کشاندن تشکیلات خودگردان فلسطین بوده است. در این مدت به قدری توجهها به کارشکنیهای آمریکا معطوف بود که فرصتی برای پرداختن به پاسخها، استراتژیها و گزینههای پیش رو فلسطین پیش نیامد.
آخرین کارشکنی آمریکا در تاریخ ۳ مارس بود، زمانی که آمریکا کنسولگری خود در قدس را تعطیل کرد و در نتیجه سطح روابط دیپلماتیک خود با فلسطین را کاهش داد. این کنسولگری مدتها در واقع سفارت آمریکا در فلسطین بود. اکنون کارمندان آن به سفارت اسرائیل پیوستهاند که رسماً ماه می سال گذشته به قدس انتقال یافت. هرچند به دلیل مورد اشغال غیرقانونی قدس شرقی این انتقال تخطی از توافقات بینالمللی محسوب میشود.
«رابرت پلادینو»، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای توضیح میدهد که «این تصمیم نتیجه تلاشهای بینالمللی ما برای افزایش بازدهی و تأثیرگذاری اقدامات و روابط دیپلماتیک بوده است».
گذشته از این حرفهای بی اساس «بازدهی و تأثیرگذاری» هیچ ارتباطی با تعطیلی کنسولگری ندارد. این تصمیم ادامه اقدامات پی در پی آمریکا برای حذف گزینه قدس از مذاکرات و طبق گفته ترامپ از هر مذاکرهای است که در آینده انجام بگیرد.
گفتههای دولت آمریکا که کاملاً از موضع اسرائیل در قدس دفاع میکند هیچ تناسبی با قانون بینالمللی که شرق قدس را به عنوان شهر اشغالی فلسطینی در نظر میگیرد ندارد.
برای آنکه فلسطینیان را وادار به انجام کاری کنند که میخواهند و آن را مجبور کنند هر گزینهای را تحت عنوان صلح بپذیرد، «کوشنر» داماد و مشاور ترامپ اقداماتی را برای تهدید تشکیلات خودگردان فلسطین انجام داده است. این اقدامات شامل قطع ۲۰۰ میلیون دلار کمک مستقیم به غزه و کرانه باختری و همچنین قطع ۳۰۰ میلیون دلارِ سالانه ای بوده است که به آژانس امداد رسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک موسوم به «آنروا» پرداخت می شده است.
بستن دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در واشنگتن در ۱۰ سپتامبر نیز همه نشانههای لازم برای آن است که آمریکا اولتیماتوم خود را به رهبری فلسطین آشکارا اعلام کند: یا شرایط ما را قبول میکنید یا با عواقب عدم قبول آن روبرو خواهید شد.
اینکه دولتهای مختلف آمریکا از تشکیلات خودگردان فلسطین در «رام الله» پشتیبانی می کرده و حتی از نظر مالی و سیاسی آن را حمایت می کرده است بر کسی پوشیده نیست. هرچند دیدگاههای تشکیلات خودگردان با و سیاست خارجی آمریکا با هم تفاوتهایی داشتند ولی این پشتیبانی تا چندی پیش از ارجحیتهای آمریکا بود.
حکومت خودگردان به واشنگتن کمک میکرد در عین حفظ رهبری سیاسی خود در خاورمیانه همچنان ادعا داشته باشد میانجی صلح است.
گذشته از آن با کمک به ارتش اسرائیل در دیدبانی مناطق اشغالی حکومت خودگردان مورد اطمینان بودن خود را به ولی نعمتان خود اعلام کرد.
در حالی که حکومت خودگردان به تعهدات خود عمل میکرد آمریکا به وعده خود عمل نکرد.
طبق گفته دولت راست گرای اسرائیل، نتانیاهو، اقدامات رهبر تشکیلات خودگردان فلسطین، محمود عباس، رضایت بخش نیست. رضایت بخش بودن از نظر اسرائیل این است که فلسطین از هر ادعایی درباره قدس شرقی به عنوان پایتخت آینده اش دست بکشد و اسکان غیر قانونی یهودیان در کرانه باختری را علیرغم توافق صلحی که قرار است در آینده حاصل شود بپذیرد. ضمن اینکه هرگونه ادعای اخلاقی و قانونی در مورد حق برگشت آوارگان فلسطینی را فراموش کند.
با وجود انعطافهای اخلاقی و سیاسی که محمود عباس از خود در گذشته نشان داده است خط قرمزهایی وجود دارد که حتی خود محمود عباس هم نمیتواند از آن بگذرد.
باید دید عملکرد تشکیلات خودگردان فلسطین در رابطه با طرحی که به زودی قرار است تحت عنوان معامله قرن اعلام شود چه خواهد بود.
هرچند با توجه به حمایت بی چون و چرای ترامپ در دو سال اخیر از اسرائیل چیزی که مسلم است این است که اقدامات محمود عباس در قبال استراتژیهای تهاجمی آمریکا ناچیز بوده است. به جز چند پیروزی نمادین کوچک در سازمان ملل و نهادهای مربوط به آن محمود عباس در قالب فلسطینی متحد و قاطع کاری از پیش نبرده است.
اینکه فلسطین را روی کاغذ به عنوان یک کشور به رسمیت شناخت به خودی خود استراتژی نیست. اقدامات جدی برای بیشتر به رسمیت شناختن فلسطین از زمان کنفرانس سازمان آزادی بخش فلسطین در کنفرانس الجزایر در سال ۱۹۸۸ مشاهده شد. در این کنفرانس شورای ملی فلسطین طرح رسمیت دولت فلسطین را که باعث خوشحالی میلیونها نفر در سراسر جهان شد اعلام کرد و بسیاری کشورها به خصوص در جنوب به سرعت کشور فلسطین را به رسمیت شناختند.
اعلام رسمیت دولت فلسطین در واقع یک حرکت نمادین و آغاز کار بود که محمود عباس به اشتباه آن را نتیجه و پایان کار تصور کرد. اکنون ۱۳۷ کشور فلسطین را به رسمیت میشناسند ولی متأسفانه زمینهای بیشتری از خاک فلسطین توسط اسرائیل اشغال میشود تا در منطقهای که به عنوان بخشی از کشور آینده اش در نظر گرفته مجموعههای جدید ویژه یهودیان را بنا کند.
اکنون دیگر باید فهمیده باشیم گذاشتن پرچم فلسطین روی میز در برخی کنفرانسهای بینالمللی یا حتی به عضویت گروه ۷۷ در آمدن که ائتلافی از کشورهای در حال توسعه است جایگزین یک استراتژی واقعی برای آزادی ملی نمیشود.
دو حزب فتح و حماس همچنان مانند گذشته از هم جدا هستند. محمود عباس به نظر میرسد به جای مقابله با اسرائیل بیشتر انرژیش را صرف ضعیف کردن رقبای سیاسی خود در فلسطین کرده است. در هفتههای اخیر محمود عباس اقدامات مالی منفی که بخشهای مختلف غزه را هدف قرار میدهند را در پیش گرفته است. مجازاتهای جمعی حتی شامل خانوادههای زندانیان و خانوادههایی که در اعضای خانواده شأن توسط ارتش اسرائیل کشته شدهاند نیز شده است.
بدون جبهه متحد، استراتژی واقعی و یک مقاومت کارآمد محمود عباس در برابر فشارهای بیشتر آمریکا و دسیسههای آن بی دفاع تر میشود. او به جای حرکت سریع به سوی مقاوم ساختن جبهه فلسطین و به دست آوردن متحدانی ارزشمند در خاورمیانه و جهان برای رو در رویی با کمپین تهاجمی آمریکا تنها انجام اقدامات جزئی را در پیش گرفته است.
محمود عباس از هر فرصتی برای اعلام پیروزیهای نمادین استفاده میکند ولی با این کار تنها دارد به جستجو سراب ادامه میدهد. در واقع هدف او از این حرکتهای نمادین تنها این است که برای مدت بیشتری خود را در میان فلسطینیان قانونمند جلوه دهد.
حقیقت دردناک این است که تنها زورگوییها و زیاده خواهی آمریکا نیست که تشکیلات خودگردان فلسطین را دچار چنین وضعیتی کرده بلکه متأسفانه شکستهای سیاسی که نتیجه عملکرد رهبری تشکیلات خودگردان بوده است نیز در قرار گرفتن فلسطین در چنین موقعیتی مؤثر بوده است.
نظر شما