خبرگزاری مهر، گروه استانها- محمد حسین عابدی: چند خودرو که از سر پیچ ورودی شهرک بهشتی شاهرود به فرعی وارد میشود خیل بچههای قد و نیم قد از دور دیده میشوند هنوز دو ساعتی به غروب مانده و همه در پاک جمع شدهاند کم کم خانوادهها هم می آیند به استقبال خودروها انگار قبل از ما کسی خبر داده که قرار است اینجا چه اتفاقی رخ دهد.
چشمها منتظر است، دو سه تایی بچه با دست ماشینها را نشان میدهند صورتها متعجب است جز صدای چند بچهای که بازی میکنند صدایی دیگر نمیآید همه تعجب کردهاند انگار اینجا قرار است اتفاقی رخ دهد اما چه اتفاقی، هنوز معلوم نیست این را میتوان از صورتهای بهت زده بچهها فهمید.
گرد سرسره پارک جمع شدهاند اما یک اتفاق ساده سبب میشود تا به یکباره بمبی جمعیت را منفجر کند، خودروی میایستد از صندلی جلو عمو نوروز با ریشهای بلند و سپید که با کشی قطور دور سرش بسته شده و با کلاه نمدی قهوهای رنگ صاف پیاده میشود و در عقب خودرو را باز میکند به محض ظاهر شدن قیافه حاجی فیروز در جمع بچهها ولولهای به پا میشود چون بیدهای مجنونی که در تیر آفتاب نشسته و خموده اند اما یکباره بادی به میانشان میوزد، هر شاخهای به یک سمت میرود همه بالا و پایین میپرند با نوای سلام بچههای عمو نوروز، محله سبک تر میشود چرا که دهها بچه با هم به هوا میپرند.
حس خوب خنده کودکان
کمپین یک اسباب بازی یک لبخند برای اولین بار در شاهرود توسط سازمان مردم نهاد آوای اسفند در حال برگزاری است خیران و مردم گرد هم آمدهاند تا بچهها را در نوروز خوشحال کنند امروز اولین برنامه نوروزی در شهرک بهشتی برگزار میشود آنجا که غالب سکنه اش را بچههایی تشکیل میدهند که شاید در طول سال حتی یک اسباب بازی هم نداشته باشند و مجبور باشند با چوب و طوق دوچرخه و لاستیک سوراخ و دمپایی سائیده شده، برای خودشان اسباب بازی بسازند اما این بار نیت خیرخواهان شهرستان شاهرود سبب شده تا عروسکهای واقعی را در دستانشان بگیرند، آنها را نگاه کنند، بو کنند، در چشمانشان بنگرند با آنها دوست شوند و دستشان را بگیرند و با آنها به خانه بازگردند.
فاطمه خانم مادر یکی از این بچهها در گفتگو با خبرنگار مهر، میگوید: شوکه شدیم تا صدای سر و صدا شنیدیم به کوچه آمدیم تا ببینیم چه شده است اما دیدیم قرار است در بین بچهها عروسک توزیع کنند و حاجی فیروز برایشان بخواند و دل بچهها را شاد کنند از این کار احساس خوبی بهمان دست داد مدتها است این بچهها رنگ خنده را ندیدهاند.
راست میگوید فاطمه خانم لبخند این بچهها هم مثل آفتاب آخرهای اسفند آنچنان قدرتی ندارد، کوچک است به بلندای شبهای زمستان نیست فاطمه خانم که مادر سه فرزند است و فامیلش را ربیعی بیان میکند، میافزاید: خدا خیرشان بدهد که دل بچهها را شاد میکنند و بچهها هم از این بهتر چه میخواهند.
وضعیت اقتصادی نامناسب است
همسایه فاطمه خانم با خندهای سخن او را اینگونه تکمیل میکند: بچهها عیدی گرفتن را دوست دارم خدا خیر بدهد آنانی که بساط این کار را علم کردند مدتها بود ندیده بودیم کسی از دولتیها تا خیران به بهشتی بیایند و از این دست اقدامات کنند سال گذشته فقط یک بار برایمان سبد کالا آوردند و دیگر رفت تا امروز.
این بانوی شاهرودی که نامش را سادات عنوان میکند میگوید: یک خدا خیر دهی دیگر هم باید به آنانی بگوییم که عروسکها را تهیه کردهاند با این وضعیت اقتصادی ما به واقع نمیتوانیم چیزی برای بچههایمان بخریم از سوی دیگر بچهها این روزها عید مدام در دست و پای ما مادران هستند و نمیگذارند که کارهای عید مان را بکنیم پس خدا خیر بدهد خیران را که باعث شدند یکی ساعتم که شده این بچهها از خانه بیرون شوند تا ما نفسی بکشیم.
صحبتهای سادات خانم با خنده جمع دوستان همراه میشود خانمی دیگر با حرکت سر در حالی که از خنده ریسه رفته، خرفش را تائید میکند انگار او هم جداقل سه، چهار تا بچه قد و نیم قد دارد که مدام از سر و کولش بالا میروند و نمیگذارند این روزها خانه تکانی کند.
خنده بر لبهای کودکان
قشر غالب مردم این منطقه روستاییهایی هستند که به شاهرود مهاجرت کردهاند از روستاها و بخشهای مختلف و یک جامعه کوچک و پر از فراوانی رنگها و اندیشهها را ساختهاند اما اندیشه بچههای این محله امروز فقط یک چیز است به دست آوردن یک عروسک و برایش همه جور شیطنتی میکنند در حالی که متصدیان برگزاری مراسم بچهها را به صف میکنند یکی جا میزند، یکی دیگری را نیشگون میگیرد دیگری آن یکی را صدا میزند تا جایش را نگه دارد انگار رقابتی برای زودتر رسیدن به سر صف در آن میانه در گرفته است.
بچهها چون ورودی کلونی زنبور به سبد توزیع عروسکها چسبیده و این سبد چرخ دار هرکجا میرود آنها هم چون مسخ شدگانی، دنبالش میروند. یکی از حضار میگوید: خوشبختانه توانستهایم با این حرکت کوچک خنده را بر لب بچهها بیاوریم این بچهها غالباً از خانوادههای متوسطی هستند که شرایط اقتصادی بسیار به آنها فشار آورده و شاید خانوادههایشان نتوانند برایشان عروسک حتی تهیه کنند.
محمد عرب یارمحمدی با بیان اینکه ۲۵۰ عروسک امروز در شهرک بهشتی توزیع میشود، به خبرنگار مهر، میگوید: فردا نیز محلات دیگر شاهرود میزبان این کمپین هستند تا بتوانیم خنده را بر لبان تعداد بیشتری از کودکان بیاوریم.
کم کم باید رفت
یکی از خانمها محله بهشتی در حال که نوزادی یکساله به بغل دارد، میگوید: ابتدا که شلوغ کرد فکر کردم سبد کالا توزیع میکنند چون همه اینجا گرفتار هستند اما باز هم همین عروسک غنیمت است همین که بدانیم مردم به فکر همدیگر هستند غنیمت است اما کاش میشد سبد کالایی، گوشتی، مرغی چیزی هم توزیع میکردند. به او می گویم ان شالله حاج خانم … ان شالله… خودم هم می دانم از آنان شالله ها است...
صدای ارباب خودم سامبولی بلیکم حاجی فیروز همه را به وجد آورده است عمو نوروز برای بچهها هدیه آورده است انگار هوش و حواس بچهها جای دیگر است حتی حاضر نیستند از جعبه شیرینی، تکه نان برنجی را نصیب دهانشان کنند. حاجی فیروز ختم مراسم را اینگونه اعلام میکند. در سایه ایزد تبارک… عید همگی بُود مبارک… او از بچهها هم میخواهد تا همراهی کنند اما دیگر حواس کسی به حاجی فیروز هم نیست همه با عروسکهایشان بازی میکنند و میخندند. عملیات حاجی فیروز و عمو نوروز هم با موفقیت به پایان رسیده است.
باران از ابرها آویزان است بویش همه جا پیچیده اما در عین تعجب تا پایان مراسم بر سر حضار آوار نمیشود آفتاب از لب بوم میرود شب کم کم چادر سیاهش را پهن میکند تا آسمان به قیر فام شب، بدل شود کم کم باید رفت و این محله پر از انرژی را ترک کرد محلهای که امروز میزبان یک اسباب بازی یک لبخند بود.
نظر شما