خبرگزاری مهر، گروه استانها؛ سیده فاطمه هلالات: انگشتان دستهای پینهبستهاش را نشان میدهد و میگوید صبح برای شستن صورتم خم نمیشدند. ۱۰ روزی هست که او و دیگر اهالی حمیدیه از دستانشان بهسختی کار میکشند. ۱۰ روزی میشود که اهالی حمیدیه شب و روز ندارند، بهطور دقیق از وقتی حکم تخلیه این شهر، صادر شد. درست از وقتیکه رهاسازی آب پشت سد کرخه، رودخانه کرخه را وحشی کرد و به جان زمینهای کشاورزیشان انداخت. اما آنها حاضر به تخلیه نشدند و گزینه دیگری را برای مقابله با بحران مطرح کردند. تشکیل حلقه مقاومت.
۱۰ روزی میشود روزگار شهر حمیدیه که دو بخش و چهار دهستان و بیش از ۵۳ هزار نفر جمعیت در جنوب غرب خوزستان دارد، کنار کرخه سپری میشود. مردم این شهر کنار کرخه شبهایشان روز و روزهایشان شب میشود. احمد هم یکی از جوانهای حمیدیه است. از وقتی زمین کشاورزیاش زیرآب رفت و حاصل دست رنجش را از دست داد، پای سیل بند نشست. چهار روزی میشود که زن باردار و دختر سهسالهاش را به اردوگاه سیلزدگان سپرد و خودش برگشت تا شبانهروز خود را پای سیل بند بگذارد، مبادا خانهای نداشته باشند تا سقف خانه مآمن بچههایش بهخصوص نوزاد هنوز نیامدهاش باشد. در تمام این روزها گونی را از خاک پر میکرد و رویهم میگذاشت؛ اینقدر این کار را تکرار کرد که صبح امروز از شدت درد مفاصل قید شستن صورتش را زد، همان دستهای پینه بسته با انگشتانی که دیگر حتی خم نمیشوند.
میگوید: چهکار دیگری از دستم برمیآید؟ اگر مانع خراب شدن خانهام نشوم، اگر خانه را رها کنم با چه رویی در چشم زن و بچهام نگاه کنم. چطور سرم را بالا بگیرم؟
تکان نمیخوریم
مثل احمد در حمیدیه زیاد است. بعضیها از فرط خستگی حوالی صبح کنار سیل بند خوابشان میبرد اما حاضر نیستند پا پس بکشند.
جواد جوانی دیگر از اهالی حمیدیه است به بستر رودخانه اشاره میکند و میگوید: این کرخه تا پارسال خشک خشک بود از خانه در آن آب میریختیم. چرا این بلا را سرمان آوردند؟ چرا تمام نمیشود؟
برمیگردد و به سیل بندی که جمعیتی قابلتوجه بر روی و یا در کناره آن به تماشای مقاومتش ایستادهاند نگاه میکند. چشم میگرداند و درنهایت نگاهش به سمت عدهای که بیتفاوت به حضور جمعیت همچنان به پر کردن گونیها ادامه میدهند، ثابت میشود و ادعا میکند او و دیگر اهالی حمیدیه دستتنها و بدون دریافت هیچ کمکی از سوی دولت و هیچ نهاد دیگری این سیل بند عظیم که بنا به گفته اهالی ارتفاعش به حدود ۶ متر و متراژش حدود ۶ کیلومتر میرسد را احداث کردهاند و حاضر نیستند تحت هیچ شرایطی و حتی با طولانیتر شدن این وضعیت تا هرزمانی از تحکیم هرچه بیشترش دستبردارند.
میگوید: هیچکس سراغ ما را نگرفت. هیچکس جز مردم کمکمان نکرد. حتی یکی از شورای شهریها، یکی از همانهایی که ما انتخابش کردیم آمد و گفت جانتان را بردارید و بروید. به اینجا که میرسد چشمهایش گرد میشود، نبض گردنش شروع میکند به تند زدن و تکرار میکند. «از ما خواست تخلیه کنیم!!!»
این درخواست در حمیدیه بیشرمانه تلقی میشود. باهم عهد نانوشته بستهاند هیچکس نرود. حتی زنان و کودکان. خانم سید که خانهاش بافاصله کمی از کرخه در همسایگی سیل بند قرار دارد یکی از این زنان است. در خانهاش باز است و محل تردد زنان و به عبارتی به یکی از مقرهای عملیاتی بانوان تبدیلشده است. خانهای که اگر سیل بند بشکند اولین خانهای است که زیرآب میرود.
اما میگوید: مردان ما دستتنها هستند. منبع درآمدمان رفت، اجازه نمیدهیم خانه وزندگیمان را هم آب ببرد. ما ازاینجا تکان نمیخوریم.
هوای خوزستان را داشته باشی
دنیا مورانی زاده یکی از بانوان ایثارگر حمیدیه هم بر ماندن زنان درصحنه مقاومت تا پای جان تأکید میکند. سینهاش را صاف میکند و مثل یک فرمانده شروع به حرف زدن میکند. میگوید: باید به هم کمک کنیم. مبادا یادمان برود خوزستان چقدر برای کشور مهم است. مبادا فراموش کنیم ایران هرچه دارد از خوزستان دارد. منابع خوزستان، ایثار مردم خوزستان را نباید از یاد برد.
مردم حمیدیه به کمک نیاز دارند و باید آنها را دریافت. این جملات تأکیدی این بانوی پا به سن گذاشته اما مقاوم است. میگوید: بازارها در حمیدیه تعطیل است. مزرعه مردم را آببرد. این مردم از این زمین نان میخورند و حالا یخچالهایشان خالی است. سیل، میلیونها تومان به آنها خسارت زد و حالا وقت آن است که دست همدیگر را بگیریم.
ادامه میدهد: مردم خوزستان در جنگ استقامت کردند. خودم ایثارگرم و ۲۵ نفر از پسرعموهایم شهید شدند. در جنگ استقامت کردیم حالا هم میمانیم و استقامت میکنی فقط به ما گونی برسانند. گونی نداریم.
تاکی؟
روحیه استقامت نهتنها در بزرگترها که در کودکان هم با همان قوت وجود دارد. تصاویر کودکان حمیدیه که با هیجان گونی پر میکنند تا سیل بندشان که حالا همه امیدشان شده را محکم و پایدار در برابر سیل نگهدارند دستبهدست در فضای مجازی در حال بازنشر است. این تصاویر با متنهایی از زبان حال امثال خانم مورانی با این مضمون منتشر میشوند؛ که آیا این سهم خوزستان است؟
خوزستانی که کشاورزانش هنوز خسارت ناشی از سیلاب ۹۵ را دریافت نکردهاند و هنوز زخم سیلاب سال ۹۵ را یاد نبردهاند و حالا بهطور کامل از کمکهای دولتی ناامید هستند و انتظار زیادی از دولت ندارند و چشم امیدشان تنها به مردم است که از سراسر کشور به کمکشان آمدهاند.
چندنفری باهم میگویند: کمک دولت را نخواستیم! مگر سال ۹۵ که قرار بود خسارت کشاورزی را بدهند دادند که حالا جبران زندگی ازدسترفته ما را بکنند. فقط بگویند چرا این آب کم نمیشود؟ و کی قرار است آب از زمینهایمان برود؟
سؤالی که اصرار دارند جوابش به دنیا داده شود چراکه آنها حتی بدون جواب تصمیم دارند در حلقه استقامت بمانند.
نظر شما