به گزارش خبرگزاری مهر، «پل پیلار» مقام ارشد سابق سازمان سیا در مقالهای در «نشنال اینترست» به چشم انداز اصلاحات اقتصادی و اجتماعی عربستان پرداخته است
در ادامه ترجمه این مطلب آمده است:
تصویری که غرب از ولیعهد عربستان سعودی و یک حاکم واقعی، بن سلمان، داشت مطمئناً با قتل وحشتناک خاشقجی، خبرنگاری که در کنسولگری عربستان در استانبول به قتل رسید کاملاً مخدوش شد. بسیاری از کسانی که بن سلمان را یک جوان پرشور طرفدار اصلاحات میدانستند نظرشان نسبت به او عوض شد و تصویری که از او در نظرشان نقش بست بیشتر یک قاتل ترسناک بود.
البته طبق گزارش «استفان گرند» Stephen Grand بنا به آنچه در درون کشور عربستان سعودی گفته و شنیده میشود تصویر بن سلمان در داخل کشور تغییر زیادی نکرده است. بیشتر از کابینه این غرب است که او را به خاطر مسئله خاشقجی مربوط مورد انتقاد قرار میدهد. بیشتر نظرات مثبت به علت تصمیم بن سلمان در حذف پلیس دینی، دادن اجازه رانندگی به زنان و مرسوم کردن تفریحاتی بود که قبلاً در عربستان ممنوع بود مانند سینما، کنسرت و پارکهای تفریحی.
این اصلاحات در حوزههای محدودی انجام میشوند. آنها در تغییر اساسی در اقتصاد عربستان سعودی نقشی نداشتند چه رسد به تغییراتی در زمینه سیاسی این کشور. این سیاستها بیشتر به نفع خود نظام بود. هرچند این اقدامات با قدردانی زیادی روبرو شدند چرا که آزادیهای دیگری که داده شده بود بسیار کوچکتر از آن بودند که محسوس باشند. در سال ۱۹۷۹ امتیاز مسجد الحرام که پیشتر در دست افراط گراها بود را برای مدتی به محافظه کاران مذهبی داد ولی همچنان به علت سخت گیری های بیش از حد حتی آزادیهای کوچک نیز میتوانست دوستانی را به سمت خود جذب کند.
چشم اندازی که بن سلمان برای اصلاحات جامع سال ۲۰۳۰ مطرح کرده بود بلندپروازانه بود. کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و گسترش بخش خصوصی از جمله این اهداف بود که در نتیجه باید به رشد تولید ناخالص داخلی میانجامید که نینجامید. اگر چنین تغییراتی رخ دهد اصلاحات بنیادی ایجاد خواهد شد که بر رشد مراکز قدرت اقتصادی تأثیر میگذارند.
چنین تغییراتی سوالاتی را مطرح میکنند که دانشمندان حوزه علوم اجتماعی مدت هاست آنها را از این نظر که تحولات اقتصادی چه تأثیری بر تحولات سیاسی میگذارند مورد بررسی قرار میدهند و تحلیل میکنند. گسترش قابل توجه در کار آفرینی در طبقه متوسط که به دولت وابسته نباشند ممکن است باعث افزایش نارضایتیها از حاکمانِ در قدرت شود و خواستهها در زمینه چگونه اداره شدن جامعه را افزایش دهد. خواستهها از طبقه در حال ظهوری نشأت میگیرند که در تصمیم چگونه اداره شدن جامعه و تواناییهای خود اطلاع بیشتری دارند.
هرچند مثال نقض این روش استدلال کشور چین است جایی که پویایی اقتصادی و رشد شگفت آوری که «دنگ ژیائوپینگ» چهار دهه پیش با اصلاحاتی که در بازار ایجاد کرد پدید آورد ولی این به میزان قابل توجه از قدرت سیاسی حزب کمونیست نکاست. در نتیجه کشور چین مدل مورد توجه مقامات کشورهایی است که در آرزوی رشد بالای اقتصادی بدون به خطر افتادن قدرت حاکمیتشان هستند.
حال در جواب این که آیا اقتصاد پویا و سیاست سرکوب کننده میتوانند توأمان در کنار هم قرار داشته باشند باید گفت «هنوز برای پاسخ دادن خیلی زود است»؛ این جواب نخست وزیر پیشین چین «چوئن لای» به سوالی بود که درباره انقلاب فرانسه از وی پرسیدند. بسیاری از چینیها بیشتر مشغول جمع آوری ثروت هستند تا انرژی خود را به سیاست اختصاص دهند. درست مانند عربستان سعودی که راه را برای تغییرات سنتهای اجتماعی هموار کرد فقر پیش از «دنگ ژیائوپینگ» راه را برای بهبود اقتصادی هموار کرد.
گذشته از آن نظام چین در ترکیب فضای باز اقتصادی و فضای بسته سیاسی دارای مزیتهایی بود که نظام عربستان سعودی نیست. حزب کمونیست توانایی خوبی برای ترکیب ایدئولوژی و جنبشهای عمومی را داشت و میتوانست همه چیز را به عنوان انقلابی جلوه دهد که حزب آن را هدایت و دیگران در آن شرکت میکنند. حتی این که رئیس جمهور «جین پینگ» از یک قانون کلی به یک قانون شخصی تر تغییر جهت دهد به عنوان یک سنت ایدئولوژیک و انقلابی تلقی میشود. در نتیجه چیزی را که امروز از چین درباره «افکار جین پینگ» میشنوید انتظار نداشته باشید از عربستان درباره «بن سلمان» بشنوید.
برآوردهایی بن سلمان برای اصلاحات به هیچ عنوان در جهت ایجاد اصلاحات سیاسی نیست. او از هر تصمیم و برنامه در نظر گرفته شدهای درباره اقتصاد و تغییرات اجتماعی که قدرت سیاسی او را به خطر بیندازند خودداری میکند.
با توجه به این اولویت، ملاحظه ویژه نظام عربستان این خواهد بود که آیا نظام عربستان سعودی ابزار مالی لازم را برای این دارد که ملت را با دادن امتیازات خود بخرد، برای نمونه با دادن همین امتیازات کوچک. چین هرگز در پی چنین گزینهای نبوده است و «دنگ ژیائوپینگ» متوجه بود اصلاحات اقتصادی گسترده برای حفظ ملت یک میلیاردی از فقر احتمالی لازم است. عربستان سعودی با ثروت نفتی که دارد و جمعیت کمتر دهه هاست بازی متفاوتی را در پیش گرفته است. قیمت پایین نفت ممکن است این بازی را تهدید کند ولی طبق نظرات بن سلمان با تلاشهای ناچیز (دست کم به کمک امریکا) در تغییر اقتصاد مبتنی بر سوخت میتواند باز هم به این بازی ادامه دهد.
مسئله دیگری در این خصوص این خواهد بود که نگاه بن سلمان یا کسی که مشاور او باشد به باز کردن فضای اقتصادی چگونه است، مسئله علمی که مربوط به حوزه علوم اجتماعی میشود چرا که ممکن است باز کردن فضای اقتصادی به باز شدن سیستم سیاسی نیز بینجامد.
بن سلمان بر خلاف اصلاحات اجتماعی که در نظر دارد تا سال ۲۰۳۰ به انجام برساند به هر میزان که معتقد باشد بین باز شدن فضای اقتصادی و سیستم سیاسی رابطه مستقیم وجود دارد به همان میزان از باز کردن فضای اقتصادی سر باز میزند.
او به عنوان بخشی از تلاشش جهت روشنفکر به نظر رسیدن در نگاه غرب به مطرح کردن هدف اصلاحات برای حفظ ظاهر ادامه خواهد داد ولی در داخل کشور سرعت اصلاحات بنیادین را تا حد توقف پایین خواهد آورد، البته گاه گاهی به مردم آزادیهای کوچکی در حد سینما رفتن خواهد داد.
نظر شما