۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۳۰

هیل بررسی کرد؛

چین در «جنگ سرد جدید» از آمریکا پیشی گرفت

چین در «جنگ سرد جدید» از آمریکا پیشی گرفت

چین و آمریکا دو عامل مهم جنگ سرد جدید حاکم بر جهان هستند که چین با داشتن استراتژی های مشخص پیشرفت چشمگیری داشته ولی آمریکا تنها به سخنان تحریک آمیز بسنده کرده است.

خبرگزاری مهر - سرویس بین الملل: در دهه اخیر در جهان شاهد تحولات جدیدی هستیم که استراتژی خاص خود را می‌طلبد. در دهه پیش آنچه در جهان مطرح بود «مبارزه جهانی با تروریسم» بود ولی آنچه امروزه در ارتباطات بین کشورها دیده می‌شود دلالت بر یک جنگ سرد جدید دارد. چین و آمریکا دو عامل مهم این جنگ هستند ولی به نظر می‌رسد آمریکا استراتژی از پیش تنظیم شده‌ای برای آن ندارد در حالی که چین با داشتن استراتژی‌های های مشخص مانند «جاده ابریشم جدید» به موفقیت‌های قابل توجهی دست یافته است.

«سایت هیل» در مقاله‌ای به قلم «پاراگ خانا» به بررسی همین موضوع پرداخته است. پاراگ خانا همکار سابق مؤسسه «بروکینگز» و اندیشکده «آمریکای نوین» (New America) است. او همچنین مشاور ارشد نیروهای عملیات ویژه آمریکا (U.S. Special Operations Forces) نیز بوده است.

در ماه‌های پس از ۱۱ سپتامبر عبارتی که به سرعت پدیدار شد «مبارزه با تروریسم» بود. با سخنرانی «جرج دبلیو بوش» در سال ۲۰۰۲ این عبارت کامل‌تر شد و خیلی زود جای خود را به «مبارزه جهانی با تروریسم» داد که قرار بود در مقابل کشورهایی که «محور شرارت» نامیده می‌شدند به اجرا درآید. در نتیجه در دهه پس از آن شاهد اشغال پرهزینه افغانستان و عراق بودیم.

پس از آن هرچند باراک اوباما در سال ۲۰۱۳ اعلام داشت «مبارزه با تروریسم» ادامه دارد ولی حضور نیروهای نظامی آمریکا در عراق، سوریه و افغانستان کاهش یافت و هزاران نیروی عملیات ویژه از آرایش نظامی در سراسر جهان حذف شدند. ما دیگر نیاز به عبارت «مبارزه با تروریسم» نداشتیم چرا که تروریسم به یک واقعیت همیشگی تبدیل شده بود.

سرخط‌های خبری پر حرارت کنونی یادآور دوره‌های آغازین «مبارزه با تروریسم» است که نشان دهنده سیاست خارجی آمریکا است. اکنون عبارت «جنگ سرد» جایگزین آن شده است. برخی می‌گویند «مبارزه با تروریسم» هم راهی برای مقابله با تهدید استراتژیک حاصل از رقابت قدرت‌های بزرگ بوده است حال آنکه برخی بر این باورند جنگ سرد نتیجه اجتناب‌ناپذیر آن است که چین در دهه گذشته به دنبال نظام جهانی قانون بنیان بوده است. در هر صورت برای یک دهه هر دو اینها در کنار یکدیگر وجود داشتند. در واقع درگیرهای نظامی که بین روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ و بین روسیه و اوکراین در سال ۲۰۱۴ به وجود آمد پیش از آنکه جنگ سرد با چین مطرح شده باشد بر وجود جنگ سرد با روسیه دلالت می‌کند. در استراتژی دفاع ملی دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ چین و روسیه عملاً به یک چشم نگاه می‌شوند.

در نتیجه ما به طور اتفاقی و در واقع خود به خود در موقعیتی قرار گرفته‌ایم که دو عامل تأثیرگذار عمده بر نیروی نظامی، اطلاعاتی و موقعیت دیپلماتیک مان در سطح جهان تأثیر می‌گذارند و هر دوی آنها نیز عوامل هم پایدار و همیشگی هستند.

متأسفانه هم عبارت «مبارزه با تروریسم» و هم «جنگ سرد جدید» تلفیق نهایی ایدئولوژی و استراتژی هستند و علیرغم اینکه این دو دوره تفاوت‌هایشان بیشتر از شباهت‌هایشان است با هم مقایسه می‌شوند. ضمن اینکه این خواسته که تنها می‌خواهیم کاری انجام دهیم اجازه نمی‌دهد عمیقاً درباره کاری که باید انجام دهیم و اینکه چرا باید آن کار را انجام دهیم فکر کنیم. در نتیجه به جای آنکه «استراتژی» میزان تخصیص بودجه به یک امر را تعیین کند برعکس می‌شود و در نتیجه استراتژی‌ها به اندازه کافی با سیاست‌ها و منابع هماهنگ نمی‌شوند. «یوگی برا» (Yogi Berra) این مفهوم را بسیار خوب بیان می‌کند و می‌گوید «اگر ندانی کجا داری می‌روی هر راهی تو را به آنجا هدایت خواهد کرد».

یک چیز مسلم است: هر کاری که آمریکا تصمیم داشته باشد انجام دهد چه در داخل چه در سطح جهانی نسبت به دهه پیش از منابع کمتری برخوردار خواهد بود.

«جنگ سرد جدید» برای آنکه آمریکا فرصت شروع بیابد و بعد افتان و خیزان به سوی موفقیت رود را به ما نمی‌دهد. نیروی نظامی آمریکا بیش از اندازه در سراسر جهان پخش شده است تا جایی که در بعضی مناطق دیگر نیرو ندارد؛ سیاست مالی نامشخص است و جامعه و سیاست از هم جدا شده‌اند. هرچند خیلی از آمریکایی‌ها طرفدار مبارزه با تروریسم بودند ولی قشرهای کمی بار آن را حاضرند شدند به دوش بکشند. اکنون هم تقریباً بر سر اینکه چین به دنبال کاستن از قدرت و برتری آمریکا است اتفاق نظر وجود دارد ولی تعداد کمی واقعاً به فکر آن هستند.

در یک جهان چند قطبی و در هم تنیده شده «سیاست بازدارندگی» استراتژی مناسبی نیست. استراتژی که می‌توان گفت سال ۱۹۹۰ منقضی شده است. امروزه چین از نظر ارتباطات تجاری بزرگترین قدرت جهان است؛ آن را نمی‌توان منزوی کرد. از شرکت اپل گرفته تا جنرال موتور و دیگر شرکت‌های پیشرو آمریکا دو برابر گذشته روی چین حساب می‌کنند و بسیاری شرکت‌ها به وعده چین مبنی بر باز کردن دریچه‌های اقتصاد خود به روی این شرکت‌ها امیدوارند تا رابطه خود را با آن گسترش دهند. و حتی اگر آمریکا با چین روابط تجاری خود را قطع کند دیگران برای ایجاد این رابطه با هم به رقابت می‌پردازند. ببینید چگونه شرکت‌های اروپایی ایرباس، شرکت‌های ژاپنی و شرکت‌های وابسته به کره در حال گرفتن سهم آمریکا در جنگ تجاری هستند.

چین امروزه هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی می‌تواند به آمریکا بیشتر از چیزی که جماهیر شوروی ممکن بود ضربه بزند آسیب برساند. در زمان جنگ سرد تعداد کمی از آمریکایی‌ها با رقیب خود احساس همدردی می‌کردند. امروزه در تمام بخشها و در سطوح متفاوت میلیون‌ها آمریکایی - چینی سختکوش وفادار به چین وجود دارند، بسیاری از آمریکایی‌ها در حال یادگیری زبان چینی هستند، به چین سفر می‌کنند و در آنجا به تجارت مشغولند. ولی به سختی می‌توان گفت که ما ابر قدرتی با چنین پیشینه تلاشی در فرهنگ خود هستیم.

حتی اگر هم این گونه بود آیا سوالات اساسی در نظر گرفته شده‌اند و به آنها پاسخ‌های واقع گرانه ارائه شده است؟ از نظر نظامی قدرت‌های آسیایی از مدت‌ها پیش متوجه تهدید چین شده‌اند و به کمک آمریکا ائتلاف‌های منطقه‌ای مانند «گروه چهارگانه دیپلماتیک» (Quad) را تشکیل داده‌اند.

ولی آمریکا در زمینه اقتصادی و سیاست‌های تجاری بسیار بد عمل کرده است. در زمان جنگ سرد آمریکا برای مقابله با جماهیر شوروی سابق ارتباطات تجاری خود با کشورهای آسیایی را محکم‌تر ساخت. امروز به علت نپیوستن به «پیمان تجاری اقیانوس آرام» (TPP) آمریکا عرصه را به رقیبان قدرتمند تجاری خود از کانادا گرفته تا ژاپن و استرالیا واگذار کرده است. حتی پیش از اینکه «مشارکت اقتصادی جامع منطقه‌ای» (RCEP) در پایان امسال آغاز به کار کند هم ارتباطات چین در منطقه قوی‌تر شده بود.

در ضمن واشنگتن ابتکار جاده ابریشم جدید توسط چین را نادیده گرفته است. چین با دانستن اینکه بسیاری از کشورها نیاز فوری به راه اندازی زیر ساخت‌ها دارند با دادن وام به آنها، آنها را به سمت خود جذب می‌کند حال آنکه غرب این مساله را ۷۰ سال نادیده گرفته است. این مانند آن است که جنگلی را به خاطر تعداد کمی درختچه از دست بدهی. کشورهای بزرگ آسیا (خود چین، ژاپن، هند، کره، روسیه و غیره) همه به تحول شبکه تجاری اوراسیا نیاز دارند و مؤسسه بین توسعه مالی بین المللی (International Development Finance Corporation) از برنامه جاده ابریشم جدید عقب مانده است.

یک استراتژی جامع و چند جانبه برای «جنگ سرد» باید دیدگاه یکپارچه ای نسبت مسائل نظامی و حوزه‌های اقتصادی را شامل شود. متأسفانه واشنگتن زمان کمی را به تفکر جدی درباره هدایت کردن جنگ سرد اختصاص می‌دهد و به جای آن به لفاظی هایی می‌پردازد که در آن معیار اعتبار تنها ادای سخنان تحریک آمیز است.

در این مرحله روشن نیست آنچه بدتر است کدام است: تهدیدی که از جانب چین متوجه ما است یا تهدیدی که خودمان با نداشتن استراتژی حقیقی در برابر چین برای خود به وجود آورده‌ایم. در هر صورت پایان خوبی در انتظارمان نیست.

کد خبر 4620799

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha