پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

یادداشت؛

امام خمینی(ره) و قیام فطرت‌مدار/ مبنای حرکت و قیام امام

امام خمینی(ره) و قیام فطرت‌مدار/ مبنای حرکت و قیام امام

امام خمینی باور داشت که خداباوری به انسان می آموزد که تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم بود و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از حجت‌الاسلام سیدکاظم سیدباقری مدیر گروه سیاست پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مناسبت فرارسیدن سالروز رحلت جانگداز معمار کبیر انقلاب اسلامی است که در ادامه می خوانید؛

دیدگاهی که در آموزه‌های اسلامی و قرآن مجید، دربارۀ انسان ارائه شده است، با هدف آفرینش او هماهنگی کامل دارد و سیاست مداران جامعۀ اسلامی، باید با مدیریت امور، شهروندان را در مسیر تکامل و سعادت راهبری کنند. از منظر اخلاق اسلامی و اندیشۀ سیاسی اسلام، جهان و جامعۀ انسانی در حال تکامل و به سوی کمال مطلق در حرکت است. انسان، اشرف مخلوقات است، لذا هستی در خدمت او و برای رسیدن او به کمال است، به تعبیر امام خمینی (ره) «اساس عالم، بر تربیت انسان است، انسان عصارۀ همۀ موجودات است… انبیاء آمدند برای آنکه این عصارۀ بالقوه را بالفعل کنند و انسان، یک موجودی الهی شود که این موجود الهی، تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه گاه نور مقدس حق تعالی است». و از آنجا که انسان، موجودی بالطبع اجتماعی است، فراشدن از بالقوه و رسیدن به شأن بالفعل، به طور عمده در جامعۀ مطلوب سیاسی، تجلی می‌یابد.

چند اصل موضوع در مسائل مربوط به نفس در اخلاق و نظام‌های تربیتی وجود دارد، یکی از آنها آن است که نفس، دارای کمال است، دوم آنکه تکامل نفس در پی اعمال اخلاقی و اختیاری حاصل می‌شود و سوم آنکه جهت گیری آن اعمال، باید به سوی هدف و غایت تکامل نفس باشد. مطابق نظریۀ اسلامی- قرآنی که نظریۀ فطرت است، انسانیت، طرح، الگو و برنامه‏ای دارد که انسان اولًا به حسب فطرت خودش به آن سو حرکت می‏کند، با یک نیروی درونیِ دینامیکی به آن سو تلاش می‏کند. پیامبران آمده‏اند و اسلام آمده است برای اینکه مراقب باشد که از مسیر خارج نشود. در واقع تمام این دستورها مراقبت و کمک کردن به این است که این موجود همان مسیر فطری و طبیعی خودش را طی کند. حساسیت این مراقبت با ورود انسان به حکومت و جامعۀ سیاسی دوچندان می‌شود که عرصۀ لغزش‌ها و پیچیدگی‌های بسیار است.

امام خمینی بر این نکته اشاره می‌کند که جستجوگری برای رسیدن به حقیقت زیبایی و نور کامل در فطرت انسان نهاده شده است و هماره و پایان ناپذیر در تکاپو برای رسیدن به آن است: «هیچ یک از اینها آنچه را که‏‎ ‎‏دلباختۀ اویند و دنبال آن می‌روند و نقد عمر در راه آن صرف می‌کنند، ‏‎ ‎‏محبوب آنها نیست؛ زیرا که هر یک از این امور، محدود و ناقص است‏‎ ‎‏و محبوب فطرت، مطلق و تامّ است و از این جهت است که آتش عشق‏‎ ‎‏آنها با رسیدن به آنچه به آن متعلّقند، فرو ننشیند. چنانچه اگر سلطنت‏، ‎ ‎‏یک مملکت را به یکی دهند که عشق به سلطنت داشت و گمان می‌کرد‏‎ ‎‏به رسیدن به آن، مطلوب حاصل است و آرزویی دیگر در کار نیست، ‏‎ ‎‏چون به آن محبوبِ خیالیِ مجازی رسید، سلطنت مملکت دیگر، ‏‎ ‎‏طلب کند و چنگال عشقش به مطلوب دیگری بند شود. و اگر آن‏‎ ‎‏مملکت را بگیرد، به ممالک دیگر طمع کند. و اگر تمام بسیط ارض در‏‎ ‎‏تحت سلطنت و قدرت او آید، و احتمال دهد که در کُرَوات دیگر، ‏‎ ‎‏ممالکی هست از اینجا وسیعتر و بالاتر، آرزوی وصول به آن کند. و‏‎ ‎‏اگر جمیع عالم مُلک را در تحت سیطرۀ خود درآورد، و از عالم‏‎ ‎‏ملکوت خبری بشنود ولو مؤمن به آن نباشد، آرزو کند که کاش این‏‎ ‎‏خبرها که می‌دهند و این سلطنتها و قدرتها که می‌گویند راست بود و‏‎ ‎‏من به آنها می‌رسیدم! ‏ ‏‏پس معلوم شد که عشق، متعلّق به سلطنت محدوده نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏عشقِ سلطنت مطلقه در نهاد انسان است و از محدودیت، متنفر و‏‎ ‎‏گریزان است و خود نمی‌داند.‏ ‏واضح است که سلطنت مطلقه از سنخ سلطنت‌های دنیاوی‏‎ ‎‏مجازی، بلکه اُخرویِ محدود نیست؛ بلکه سلطنت الهیّه، سلطنت‏‎ ‎‏مطلقه؛ و انسان، طالب سلطنت الهیّه و علم و قدرت الهی است و‏‎ ‎‏پدیدآرندۀ خود را خریدار است و دل هر ذرّه را که بشکافند، آفتاب‏‎ ‎‏جمال حقیقت را در میانش بینند.‏

این نگره، مبنای حرکت و قیام امام خمینی بود، ایشان باور داشت که خداباوری به انسان می آموزد که تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم بود و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. بر این اساس، هیچ انسانی هم، حق ندارد انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد، انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته‌ها و امیال خود، تنظیم نماید، وی در ادامه بیان می‌کند که انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادی او و تسلیم در برابر سایر انسان هاست. بنابراین انسان باید علیه این بندها و زنجیرهای اسارت و در برابر دیگرانی که به اسارت دعوت می کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگی تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مقررات اجتماعی ما علیه قدرت های استبدادی و استعماری آغاز می شود و امام تلاش می‌کند تا با همین مبنای اثرگذار، جامعه‌ای توحیدی و فطرت‌مدار تاسیس کند و جامعه را به سوی عدالت، راهبری کند.

کد خبر 4633668

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha