به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه «رهیافت» رادیو گفت و گو با موضوع سیاست گذاری و حکمرانی و تعارضات دین و مدرنیته و با حضور حجت الاسلام محمد شجاعیان عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به روی آنتن رفت.
حجت الاسلام شجاعیان در آغاز با بیان اینکه فرآیند تمدنی مدرنیته محصول چند قرن بوده است، گفت: در طول این قرون ایدههایی در قالب مدرنیته مطرح شده و آرام آرام در اجتماعات غربی در حوزههای علوم طبیعی، فلسفه و مطالعات اجتماعی و همچنین فرهنگ تمدن غربی نمایان شده است.
وی اضافه کرد: تمدن غربی در درون خود آموزههایی دارد که در طیفهای مختلف فکری در اروپای آن زمان و قرون بعدی، مشترک است و توانسته است خودش را به عنوان یکی از ویژگیهای مدرنیته در حوزه سیاست و حکمرانی و سیاست گذاری تثبیت کند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ادامه در گفتگو با رادیو گفت و گو به طرح ایدههای مدرنیته اشاره کرد و اظهار داشت: یکی از مهمترین ایدهها در این زمینه، ملی گرایی است که از همان ابتدای رنسانس مطرح و سپس فراگیر شد به طوری که اجتماعات غربی بر مبنای ملیت است.
وی درباره ملی گرایی توضیح داد و اظهار کرد: ملی گرایی یعنی شهروندان این اجتماعات، ارتباط خودشان با نظام سیاسی را بالاترین شکل ارتباط و هویت بخش برای خود میدانند. در قرون ۱۶ و ۱۷ جنگها و نزاعهای مذهبی میان پروتستانها و کاتولیکها وجود دارد و به همین دلیل آنها ارتباطات دینی را در مرحله پایینتری از نظام سیاسی در نظر میگیرند یعنی قبل از اینکه یک کاتولیک باشم یک فرانسوی هستم و بنابراین ملیت مبنای تشکیل آن اجتماع میشود.
حجت الاسلام شجاعیان بیان کرد: دولت مدرن یعنی مردمی که در یک سرزمین خاص زندگی میکنند و حاکمیت و حکومت خاصی دارند اما در تفکرات دینی هم در مسیحیت و هم در اسلام چنین ایدهای وجود نداشته است و اساساً مبنای تشکیل دولتها در اسلام ملیت نبوده است.
وی درباره مفهوم ملت در دین گفت: این مفهوم با واژه ناسیونالیسم در مدرنیته متفاوت است و به همین دلیل ملی گرایی را یک ایده مدرن میدانیم و آرام آرام مبنای تشکیل نظامهای سیاسی اروپایی شد.
در ادامه برنامه حجت الاسلام هاشمیان در آغاز با بیان اینکه سیاست گذاری حاصل تعامل دو مؤلفه ساختاری و عامل انسانی است، گفت: در هر دو حوزه نگاه مدرن رویکرد خاص خود را دارد و یک نظام و ساختار متناسب با آن ایجاد میشود و همچنین از منظر دینی نظام و ساختار متفاوتی برای سیاست گذاری به استخدام گرفته میشود. در بعد و عامل انسانی در این دو حوزه نیز با یکدیگر متفاوت هستند.
وی با بیان اینکه مدرنیزم یک مکتب و ایدئولوژی فکری شناخته میشود، اظهار کرد: مدرنیته در حوزه تمدنی تعریف میشود و یکی از مهمترین کارکردهای آن، ساختارسازی است. مبنای هستی شناسی مدرن بر تمام ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و همچنین فرهنگی و سیاسی مدرنیته اشراف دارد. به عنوان مثال در ساختار اقتصادی مدرن که بانک یکی از مهمترین نهادهای آن است، مبتنی بر نگاه عقلانیت محاسبه گر به حیات انسانی مینگرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم در گفتگو با رادیو گفت و گو به نگاه مدرنیته در حوزه سیاست گذاری و حکمرانی اشاره کرد و بیان داشت: خداوند در این ایدئولوژی، یا وجود ندارد یا اگر هم خدایی وجود دارد، دستانش بسته است یعنی خداوند ربوبیت ندارد. منطق عقلانیت محاسبه گری که بر پایه این نگاه به هستی و آفرینش شکل میگیرد این است که انسانها باید ربا بگیرند تا ثروتمند شوند.
وی منطق دینی و قرآنی را برخلاف منطق مدرنیته در حوزه حکمرانی دانست و عنوان کرد: خداوند در قرآن، ربا را نفی و حرام میکند اما از سوی دیگر قرض الحسنه و انفاق را مورد تاکید قرار میدهد. حتی در روایت نیز داریم وقتی فقیری نزد امام آمد، ایشان فرمودند برای اینکه ثروت زیادی داشته باشید، انفاق کنید.
حجت الاسلام هاشمیان بیان کرد: نگاه جامعی که از منظر دینی به انسان و هستی وجود دارد، با مبنای مدرنیته در تعارض کامل است. اصل دیگری که در هستی شناسی اقتصاد مدرن وجود دارد، این است که منابع محدود را به نیازهای نا محدود تخصیص دهیم اما در منطق قرآن تاکید بر منابع محدود ندارد و از آسمان و زمین خیر و برکت به انسان وارد میشود. بنابراین تعارض میان دین و مدرنیته در بعد متغیر ساختاری در سیاست گذاری در همه ابعاد وجود دارد.
نظر شما