پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۰ فروردین ۱۳۸۶، ۱۵:۳۵

/ نگاهی به فیلم " الماس خونین " ادوارد زوئیک /

یک الگوی آشنا و چند نقطه جدید

یک الگوی آشنا و چند نقطه جدید

فیلم " الماس خونین " قصه آشنای استعمار غرب بر قاره سیاه و این بار در قالب قاچاق الماس از این سرزمین است؛ قصه ای که به نظر می آید تنها با تغییر دادن چند مولفه مشخص، از الگوئی تکراری تبعیت می کند و البته چند نقطه قوت هم دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، فیلم جدید زوئیک که همزمان با فیلم دیگری از ستاره فیلمش لئوناردو دی کاپریو (مردگان) در اسکار هفتاد و نهم مورد داوری قرار گرفت، نقطه قوت خود را از کاراکتر چندگانه این بازیگر وام می گیرد. شخصیتی که فیلم بسیار وامدار او است: یک دلال الماس که از نوجوانی در آفریقا به تجارت غیرقانونی الماس مشغول شده و تنها فرد زنده از میان همدوره های خود محسوب می شود.

کاراکتری که معتقد است شانس او را تا به اینجا زنده نگه داشته و مانند همه الگوهای آشنا در صدد است تا با انجام آخرین مأموریت  این حرفه پرمخاطره را کنار بگذارد و به زندگی آرام بپردازد. همیشه هم این حسن ختامِ نمایشی تبدیل به فرجام نهائی شخصیت می شود و به بلندپروازی های او مهر پایان می زند. کاراکتر دلال الماس، مانند همه شخصیت های این چنینی وجهی از جاه طلبی را بر دوش می کشد که در واقع پیش برنده او در موقعیت است. موقعیتی که بی شباهت به یک خودکشی آگاهانه نیست ولی ولع به تحقق پیوستن یک رویای دور از دسترس است که همه چیز را به آخرین مأموریت، آخرین کار و آخرین تجارت وامی گذارد.

طبعاً چند گانگی این کاراکتر موقعیت خوبی در اختیار بازیگر می گذارد تا توانائی هایش را به چالش بکشد. کاراکتری که برای رسیدن به مقصود به نوعی با همه وارد رابطه می شود از شورشیان افریقائی تا نظامیان این کشور و در این میان همجواری او با مردی عامی، این چند گانگی را عمق بخشیده و او را تبدیل به شخصیتی پیچیده می کند. هر چند همراهی دلال و مرد سیاهپوست به واسطه دو انگیزه مختلف است، ولی آنچه که از ورای الگوی آشنای همجواری شخصیتهای متفاوت برجسته می شود آشکار شدن وجوه و ابعاد انسانی هر یک، تأثیرپذیری از هم و نهایتاً ایجاد فضائی برای نقد نظام و سیستمهائی است که انسانها را مقابل هم قرار می دهد.

همجواری یک سفید پوست و سیاه پوست پتانسیل خوب و در عین حال قابل انتظاری برای پیشبرد قصه ایجاد می کند و در این میان شکل گیری یک رابطه عاطفی کمرنگ که بنا به مقتضیات موقعیت و جنس قصه در قالب شخصیت زنی خبرنگار شکل می گیرد، اصول و الفبای اولیه این نوع فیلم ها را تأمین می کند. زن خبرنگار در حال تهیه یک گزارش جنجالی از چگونگی قاچاق الماس  از آفریقا است و دلال الماس هم تبدیل به سوژه او می شود برای تأمین خبر و ... باز هم نیازهای دراماتیک مختلف که در یک راستا قرار می گیرند: خبرنگار برای تأمین منابع موثق خبری و دلال برای عبور از موانع پیشرو. البته وقتی کار و مأموریت جلوه ای از عاطفه و علاقه پیدا می کند، مطمئن هستیم که ناکامی را در پی دارد. این مولفه های آشنا به قدری چیده شده و قابل پیش بینی هستند که به نظر می آید تنها تغییری که در فیلم نسبت به آثار مشابه صورت گرفته، همان تغییر بهانه همراهی و در کنار هم قرار گرفتن آدمها است.

اما لوکیشن افریقا و بحران فراگیری که در عادی ترین مناسبات مردم محروم آن موج می زند، پس زمینه خوبی فراهم کرده تا فضا و جنس روابط تا حدی تازه شود که البته این تأثیرگذاری و متفاوت بودن برخاسته از ناآشنائی مخاطب عام به موقعیت و بحران منطقه هم هست. فیلم در این بخش بخصوص با قصه های فرعی که برای پر کردن بخش میانی قصه تدارک می بیند، موفق می شود از سقوط در ورطه تکرار محض فاصله بگیرد. هر چند این ویژگی برخاسته از وجوه فیلمنامه ای، بداعت نگاه و پرداخت تصویری فیلم نیست.

فیلم با تصویری آرمانی از یک خانواده بومی آفریقایی آغاز می شود. روابط صمیمانه، فضای گرم خانوادگی و رویای پدر برای پزشک شدن پسر، قاب تصویری را شکل می دهند که خیلی زود با حمله شورشیان به روستا و جنگ و خونریزی که بر فضا حاکم می شود، شکسته می شود. آنچه در ادامه برجسته می شود بیش از هر چیز تصویر ملتی است که قربانی بین دو جناح هستند. شورشیان خودی و نظامیان غیرخودی هر چند اهدافشان در جهات مختلف است اما در عمل به یک شکل مردم بومی را تهدید می کنند.

تصویری که از خشونت گروه شورشیان در برخورد با مردم عادی ارائه می شود بیش از هر چیز در بردارنده نوعی هرج و مرج ناشی از به قدرت رسیدن افراد غیرحرفه ای است که آنها را به چنین اعمال خشونت باری وامی دارد. همان چیزی که در اکثر حرکتهای خودجوش به چشم می خورد و این بار خشونت نه از جانب سفید پوستها بر سیاهان بلکه از طرف سیاهان بر سیاهان اعمال می شود و به همین دلیل عمق و گستره این خشونت فاجعه بارتر است.

تلاش شورشیان برای نهادینه کردن روح آدمکشی در پسربچه هائی که به زور به کار گرفته اند، به نوعی استحاله درونی و بیرونی این بچه ها می پردازد که در عین جذابیت به دلیل کثرت خطوط فرعی در حاشیه قرار می گیرد و امکان گسترش بیشتری پیدا نمی کند.

جستجوی پدر برای یافتن پسرش، خط قصه ای است که به گونه ای موازی خط قصه جستجو برای یافتن الماس قرار می گیرد و شکل دهنده همراهی دلال الماس و مرد بومی است. هر یک از این دو شخصیت با نیازهای دراماتیک مختلف ولی به جهت تأمین نیازشان توسط دیگری، مجبور به همراهی می شوند و از ورای این همجواری سنتی آنچه که برجسته می شود تلاقی این دو نیاز دراماتیک با یکدیگر است: یافتن پسربچه و الماس ... و سرانجام خوش انتظار قطب تضعیف شده قصه یعنی مرد سیاه پوست را می کشد تا به نوعی پیام قربانیان بحران های داخلی آفریقا را به گوش جهان برساند. 

کد خبر 464319

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha