به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «اندرز به سلطان» اثر نگین یاوری عصر روز سه شنبه ۲۸ خرداد، با سخنرانی حاتم قادری، استاد دانشگاه تربیت مدرس، نگین یاوری، نویسنده کتاب، مسعود جعفری، عضو فرهنگستان زبان فارسی و محمد دهقانی، مترجم کتاب، در دفتر نشر تاریخ ایران برگزار شد. «اندرز به سلطان» در زمستان سال گذشته (۱۳۹۷) با شمارگان هزار نسخه، ۲۳۶ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان توسط نشر تاریخ ایران منتشر شده است. نویسنده در این کتاب میکوشد تا به بررسی بخشهای گوناگون و متعارض در تفکر سیاسی از قرن چهارم هجری تا امروز بپردازد. این کتاب بر آن است که بررسی مجدد این آرا و سرنوشت و اقبال آنها در دورانی طولانیتر ما را وامیدارد تا در درک خود از رابطه میان تاریخ مدرن و روایتهای اخیر در تاریخ تفکر سیاسی غرب و اسلام بازنگری کنیم.
حاتم قادری در این نشست سخنان خود را با اشاره عنوان کتاب آغاز کرد. وی گفت: وقتی کتابی را در خلوت برای خودتان میخوانید یک موضوع است زمانی که آن را با دیده نقد مطالعه میکنید، بحث دیگری است. در خلوت خودتان ممکن است برخی نکات را نادیده بگیرید، اما وقتی برای نقد بخوانید خواه یا ناخواه به این فکر میکنید که برای چه آمده، از کجا آمده و به چه معناست؟ چه ارتباطی برقرار میکند؟ این مساله کار را برای خواننده سخت کرده و آسایش و راحتی را از او دور میکند، برای اینکه برای درک مطلبی باید مرتب بالا و پایین بروید تا دریابید مطلبی که مدنظر است گفته شده یا تائید شده است. من هم که چندان نقد بلد نبودم، مرتب کتاب را این طرف و آن طرف میکردم. اگرچه در اینجا منظورم از نقد همان بررسی است و به معنای انکار یا رد نیست بلکه گفتوگویی را پیرامون یک اثر به وجود آوردن است.
وی افزود: نخسیتن نکتهای که درباره کتاب «اندرز به سلطان»، نصیحت و سیاست اسلام در قرون اولیه به ذهنم رسید، بحث عنوان کتاب در زبان فارسی نسبت به عنوان انگلیسی آن است، در حقیقت برخی از دعاوی که کتاب دارد، شاید با عنوان انگلیسی سازگارتر باشد تا با نام فارسی آن. به عبارتی در اینجا بحث سکولار و سیاست سکولار به میان میآید، در حالی که در عنوان فارسی نیست و این معنا هم دارد و من درباره سکولار نسبت به بحث کتاب اندکی صحبت خواهم کرد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: چه بسا در عنوان انگلیسی نیز همین نام فارسی میآمد، شاید آنطرفیها (اروپاییها) طور دیگری به کتاب نگاه میکردند. اگرچه این عنوان برای آنها ظرفیت بیشتری داشت، البته به جز محتوای کتاب، زیرا در عالم اسلامی که امروز از آن حرف میزنند، تصور بر این بوده که در تاریخ اندیشه اسلام و در سیره اسلامی سخنان سکولار نیز وجود داشته و ان برای آنها میتواند جذاب و جالب باشد، از این نظر مؤلف حق داشته در اروپا چنین عنوانی برای کتابش انتخاب کند اما در فارسی آوردن سکولار قدری مشکل است به طوری که حتی معادلسازی آن نیز راحت نیست، چه برسد به اینکه بخواهد این بحث روشن شود که چه اتفاقی افتاده است.
حاتم قادری با تشکیک در به کار بردن تعبیر قرون میانه برای عالم اسلام گفت: نکته بعدی درباره اصطلاح قرون میانه است؛ این تعبیر به نظر من خیلی مشکوک میآید، یعنی آیا قرون میانهای که ما در تاریخنگاری غرب به کار میبریم، امکان دارد که درباره اسلام نیز آن را به کار برد؟ در حالی که عمده آثاری که مؤلف به کار برده، مثل «سیاستنامه» مربوط به قرون سوم، چهارم و پنجم هجری است که تقریباً قرونی طلایی است که نباید با قرون میانه غرب یا مسیحیت آن را یکسان گرفت. این خودش ابهامی است و اگر از من میپرسیدند شاید پیشنهاد میکردم تا برای «قرون میانه» تعبیر دیگری به کار ببرند.
وی ادامه داد: مؤلف رساله هندی را بررسی و خودشان تاکید کردند که احتمال نگارش آن چهار صد سال قبل از میلاد تا چهار صد سال بعد از میلاد است که در خوشبیانهترین حالت یعنی نزدیکترین تاریخ به آن حداقل دو قرن و نیم مانده تا اسلام شکل بگیرد، چه برسد به اینکه بخواهد قرون بعدی آن اتفاق بیفتد. از طرف دیگر، در کتاب خط اندیشه واحدی نیز وجود ندارد، زیرا در بخشی کتاب مؤلف به دنبال بافتار است و در قسمت دیگر به دنبال منشأ. به طوری که در صفحه ۱۱۶ بحث مهمی را انجام میدهد و به همبستگی دین و دولت اشاره میکند نه به یکی بودن که من هم با مؤلف موافقم و به نظرم همبستگی واژه به مراتب بهتری است نسبت به یکی بودن. «قاعدهای که در اغلب اندرزنامهها دیده میشود و ریشه اندرزنامههای اسلامی به جامعه ساسانی میرسد، …» بعد از آن در سطور پایینتر میگوید «داستانهای اندرزنامهها چه در اجزا و چه در کلیات، سرمشقها و الگوهایی به دست میدهد که نتیجه اخلاقی روایتها جهانشمول است.» اگر جهانشمول است پس رفتن به دنبال منشأ مورد ندارد. اما یک اتفاق مهمتری رخ داده، در فصل پایانی کتاب صحبت از بافتار است، لذا باید توضیح بدهم که اگر مؤلف به دنبال ریشه و منشاست که مرتب از آن نام میبرند و مرتب بر اندرز ارسطو به اسکندر مانور میدهند و در جاهای مختلف تکرار میشود و در بیش از یک جا سخن از جهانی بودن میزنند، پس چرا در جای دیگر سخن از بافتار به میان میآید.
این منتقد اظهار کرد: متوجه نشدم که وقتی بحث جهانشمولی در میان است، بررسی بافتار به چه دلیل دنبال میشود؟ برای همین مؤلف باید بپذیرد که اگر اندرزنامه جهانی است، مهم نیست که منشأ آن در کجاست؟ مگر اینکه منشأ را به دلیل کنجکاوی خودمان میخواهیم بدانیم. یعنی علاقه داشته باشیم بدانیم که اثر از چه چیزی متأثر است و تاثیرپذیری آنرا نشان بدهیم که کار دشواری است. بنابراین در کتاب خط اندیشه واحد وجود ندارد و اگر منشأ اندرزنامهها موردنظر است باید ابتدا نقد کرد و اگر جهانی است که باید همه به یک شکل دیده شوند. ضمن اینکه اگر نویسنده به بافتار توجه دارد، باید بگوید که در جهان اسلام با این ویژگیها چنین اندرزنامههایی به وجود آمده است.
انتقاد ملایم از شرقشناسی به سبک ادوارد سعید
در ادامه این نشست مسعود جعفری درباره لزوم نگاه نو به اندرزنامهها گفت: در کتاب «اندرز به سلطان» رگه کوچکی از یک سنت خیلی بزرگ در قبل از اسلام و بعد از آن وجود دارد. در اندرزنامهها عناصر هندی، رومی، یونانی، چینی و بعداً آیات و احادیث وارد شد. مؤلف با قدم گذاشتن به دریای یک سنت تلاش کرده است که گوشه کوچکی از آنرا نشان دهد. از سوی دیگر جنبه تطبیقی کتاب است که مؤلف درصد برآمده که سنت اندرزنامهنویسی در اسلام را با غرب مسیحی تطبیق بدهد که این جنبه کتاب برای ما تازگی دارد و اشارههایی به اندیشه سیاسی در غرب مسیحی و تناظرهایی که برقرار شده، برای خواننده ایرانی جالب است.
وی افزود: از سوی دیگر به نظرم نگاه کلی مؤلف، نوعی انتقاد ملایم از شرقشناسی با گرایش به ادوارد سعید است و کار او به شکلی نقد اروپامحوری است. در واقع نگین یاوری میخواهد بگوید جهان اسلام اندیشه سیاسی داشته و افرادی در این حوزه حرفهایی بیان کردند و اینطور نبوده که بنا بر تصویری که در غرب ساخته شده، همه بنیادگرا باشند. اما اشکال کار شاید در این باشد، همانطور که حاتم قادری اشاره کردد، مخاطب کتاب در ذهن مؤلف، غربی بوده است و این باعث شده، برخی قسمتهای کتاب برای خواننده فارسی زبان قدری مبهم باشد. اگر مؤلف کتاب را برای خواننده ایرانی مینوشت شاید مشکلات موردنظر منتقد جلسه کمتر وجود داشت.
غرب به تاریخ اندیشهاش میبالد
نگین یاوری، مؤلف کتاب در پایان جلسه در پاسخ به نقدهای حاتم قادری گفت: نگاه و نظرات به موضوع اندیشه سیاسی مختلف است اما اگر بخواهم خیلی کوتاه به برخی انتقادات پاسخ بدهم، باید بگویم مساله کانتکس و بافتار مدنظر من بحث عقیده است و اگر بخواهیم عقیده نشر شده در اندرزنامهها را بنگریم، باید به کجا نگاه کنیم؟ نه اینکه بافتار تاریخی را مورد بررسی قرار دهیم، مثلاً از زمان سلجوقی، غزنوی و … چه اتفاقاتی رخ داد. به عبارتی منظور من از بافتار در این کتاب «بافتار عقیدتی» است.
وی افزود: درباره واژگان سیاسی و مفاهیم به کار رفته، همانطور که دوستان اشاره کردند، در واقع کتاب برای چند نوع مخاطب نوشته شده است و بسیاری از پانوشتها نیز به دلیل کار تطبیقی که انجام شده است. برای کسانی که تاریخ اروپا میخوانند و سراغ این کتاب میآیند، توضیح بیشتری لازم بود که در کتاب اعمال شد. نکته بعدی این است که اندرزنامههای اروپایی را سعی کردم در چارچوبی قرار بدهم تا بتوانم آنها را وارد گفتوگو با اندرزنامههای اسلامی کنم. از طرفی مخاطب دیگری وجود دارد که تاریخ اسلام میخواند و بعد میخواهد به تاریخ اروپا نگاه کند و باید او را هم مدنظر داشت. حال به این نکته میرسیم که اساساً کتاب برای مخاطب ایرانی نوشته شده یا مخاطب غربی؟
مؤلف ««اندرز به سلطان» با تاکید بر نگاه جدی به منابع داخلی در راستای نگارش این کتاب عنوان کرد: همانطور که مسعود جعفری اشاره کرد، در فصل پایانی وقتی درباره شاهرخ مسکوب صحبت کردم، بحثم بر سر این است که دشمنان تاریخ اسلام نیز تاریخ اندیشه آن را نوشتهاند و نگارش این تاریخ فقط محدود به شرقشناسان نبوده است. وقتی ما در مملکت خودمان نگاه جدی به منابع نداشته باشیم، در حقیقت داریم خودمان را شرقشناسانه نگاه میکنیم. بنابراین چند مخاطب بودن کتاب مسألهای است که وقتی کتاب را تألیف میکردم به آن واقف بودم و میدانستم که در کجا با چه کسی صحبت میکنم؛ اما تصمیم چیدمان مطالب کتاب را خودم گرفتم. میخواهم بگویم این طور نبوده که قسمتی را برای یک مخاطب بنویسم و قسمت بعدی برای مخاطب دیگر. با خودم فکر کردم سخن کتاب بر این است که جهان پیشامدرن غربی از جهان پیشامدرن اسلام چه تأثیری گرفته است؟
نگین یاوری اضافه کرد: با وجود همه نظریهها، تفسیر و تحلیلها مساله اصلی این است که چرا عقب افتادیم و در مملکت خودمان نیز بازار این بحث خیلی داغ است اما مهمتر از آن اندیشه سیاسی یکی از دستاوردهایی است که غرب به آن خیلی مینازد و یکی از دلایل پیشرفت خودش را پیشرفت فکری دانسته و آنرا ویژه غرب میداند. اما در «اندرز به سلطان» خواستم بگویم رابطه میان تاریخ و تفکر خیلی متزللتر از یک خط مستقیم است، یعنی اگر متفکران غرب در بیان اندیشه غرب یک خط مستقیم را طی کردند، باید گفت که در جهان غیرغربی نیز چنین تفکراتی بوده و بر آن فکر شده بود، اما الزاماً در آن خط مستقیمی که تاریخ و اندیشه را به هم وصل کرده، باید یک بازنگری روی بدهد و این بازنگری نیازمند بررسی کلیه منابع اندیشه جهان اسلام است. من نخواستم که بگویم اندرزنامه غربی متأثر از ما بوده یا ما متأثر از آنها بودیم، بلکه خلط در ریشه یکی از مفاهیم سیاسی اندرزنامههاست که آنرا از چارچوب محتوایی و خطی بیرون میآورد.
نظر شما