پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۳ فروردین ۱۳۸۶، ۱۱:۳۲

/ تکرار / نگاهی به اثر جدید رخشان بنی اعتماد /

خون بازی؛ خلق یک موقعیت قرمز

خون بازی؛ خلق یک موقعیت قرمز

رخشان بنی اعتماد در "خون بازی"، جدیدترین ساخته خود موقعیت و شرایطی را به وجود می آورد که هر بیننده‌ای را در مدت زمانی کوتاه مسحور می‌کند و او را به شدت می ترساند. هرچند فیلم سیاه و سفید است، اما رد قرمز خون شخصیت تا پایان بر پرده می‌ماند.

به گزارش خبرنگار مهر، به جهت نمایشی یک اثر داستانی بر اساس سه شکل کلی موقعیت، شخصیت یا اتفاق (حادثه) شکل می گیرد. از نظر کارشناسان شروع یک فیلم با اتفاق و تداوم یافتن این شرایط موثرترین وجه تصویرسازی برای جذب مخاطب محسوب می شود. اما درخشنده در این فیلم از ابتدا به سراغ یک موقعیت می رود. یعنی بیننده با رابطه نزدیک و در عین حال عجیب یک زن و دختر مواجه می شود که ارتباط بسیار نزدیکی با همدیگر دارند. این آغاز درست همانند این است که شخصی با چراغ قوه در یک اتاق کاملا" تاریک را باز کند و با شعاع نور محدود چراغ قوه بخواهد آرام آرام تمام اشیا آن را شناسایی کند.

ایجاد این شرایط فقط برای یک سینماگر حرفه ای امکان پذیر است. چون باید شرایطی را فراهم بیاورد که این آغاز ذهن بیننده را آزار ندهد، بلکه برعکس باعث ایجاد سوال و حس کشف در مخاطب شود و او به سمت فهم اندیشه های صاحب اثر بر اساس نشانی هایی که می دهد، حرکتی مداوم و آرام داشته باشد. به خصوص که پیش از اکران فیلم خبرهای زیادی در مورد مضمون کلی فیلم و رویکرد بنی اعتماد به سمت تصویر معتادان انتشار پیدا کرده بود و بیننده با این ذهنیت در سالن حضور داشت. این اتفاق به خوبی در "خون بازی" می افتد و بیننده به جستجوی ذهنی درباره وقایع آینده قصه می پردازد.

بسیاری این ایراد را بر "خون بازی" گرفته اند که فیلم قصه و شخصیت ندارد. حقیقت اینجاست که اگر با رویکرد یک اثر موقعیت محور به فیلم نگاه کنیم این مشکل حل می شود. نکته مهم دیگر این که در شرایطی که سینما به سمت آثار پست مدرنیستی می رود و قصه در سینما تبدیل به بستری برای بیان مفاهیم در می آید و تصویرسازی رکن اصلی آثار سینمایی می شود، دیگر انتظار قصه گویی از فیلم یا شخصیت پردازی با بیان جزییات چندان منطقی به نظر نمی رسد. البته هر اثر جایگاه خاص خود را دارد، اما وقتی فیلم سعی دارد شرایطی دشوار و حتی منحصر به فرد را تصویر کند، دیگر نیازی به داستان سرایی یا شخصیت پردازی های عمیق احساس نمی شود.

طی سال های گذشته آثار سینمایی زیادی در خصوص به تصویر کشیدن وضعیت معتادان جامعه، علت گرایش به مواد افیونی و فلاکت و بدبختی آمیخته با فقر معتادان به تصویر کشیده شده که همه آنها یک داستان با شاخ و برگ هایی برای بیان برخی از جزییات را دنبال کرده اند. اما در این فیلم همه چیز در این راستا حرکت می کند که بیننده با شرایط نامناسب، پیچیده و حتی تحقیرآمیز یک دختر معتاد آشنا شود. به خصوص که این دختر از نسل جوان است و مواد مخدر همین نسل را مصرف می کند. موادی که روی ذهن و روان اشخاص به شدت تاثیر می گذارد و در عین شیوه و زمان مصرف آن بسیار آسان و در عین کوتاه مدت است.

"خون بازی" برشی از زندگی دختری به نام سارا است که خود را برای ازدواج با نامزدش آماده می کند که در کانادا به سر می برد و چند هفته دیگر به ایران می آید تا مراسم ازدواج را برگزار کند. مادر سارا در تلاش است او را با خود به شمال ببرد تا زیر نظر خواهرش مواد مخدر را ترک کند، در حالی که تا کنون چند بار این کار را کرده است.

با توجه به داستان ساده فیلم اتفاقات زیادی در آن روی نمی دهد. تلاش سارا برای به دست آوردن مواد مخدر، جدل با مادر برای مصرف دوباره، تلاش برای ایجاد ارتباط اندک بین مادر و پدرش که مدت قبل جدا شده اند و نیاز به بازپروری و ازدواج با نامزدش، اصلی ترین اتفاقات فیلم را شامل می شود. افزایش اعتیاد در بین جوانان، سهولت در به دست آوردن مواد مخدر در شهر، وجود اعتیاد در بین تمامی طبقات افراد جامعه، از هم گسیختگی خانواده عاملی برای تمایل به اعتیاد، اهمیت توجه و نظارت دقیق والدین بر رفتار جوانان و روابط شان با دوستان و تمایل به فساد در میان معتادان و دلالان مواد مخدر از جمله مسایلی است که در فیلم به آنها اشاره می شود و در برخی مواقع کارگردان بر آن تاکید دارد،اما این فیلم بیش از آن که قصد داشته باشد یک اثر اجتماعی پند آموز باشد، به دنبال هشدار دادن است.

در شیوه ارایه تراژدی کلاسیک شرایطی در قصه پیش می آید که بیننده به تزکیه نفس (کاتارسیز) برسد. این حالت با استفاده از ترساندن مخاطب به وجود می آید. به همین خاطر نویسنده یک تراژدی کلاسیک صحنه هایی بسیار دلخراش برخوردار از قتل و خشونت به وجود می آورد که بیننده دچار ترس درونی شود. در تراژدی مدرن این تزکیه با طرح موقعیت هایی به وجود می آید که بیننده نسبت به آنها آگاهی نسبی دارد، اما به عمق فاجعه پی نبرده است. "خون بازی" همین شیوه را پی می گیرد. یعنی یک دختر معتاد را در شرایطی تصویر می کند که بیننده نسبت به شخصیت احساس ترحم یا دلسوزی ندارد، حتی از او متنفر نمی شود. بلکه این اندیشه در ذهن مخاطب جای می گیرد که این شرایط ممکن است برای هر شخصی به وجود بیاید و مقام انسانی را تا این اندازه پست کند. به همین خاطر فیلم را باید بیشتر از جنبه ساختاری مورد بررسی قرار داد تا مضمون. چون همه عوامل به کار گرفته می شود که بیننده از تماشای اتفاقی عجیب سخت متاثر شود.

بنی اعتماد در آثار قبلی خود نیز به مسئله قرار دادن مخاطب در شرایطی ویژه و ترساننده توجه داشته و به عبارتی در ساخته های قبلی خود خلق چنین موقعیتی را مشق کرده است، اما این کارگردان در آثار قبلی خود به عنصر قصه توجه خاصی نشان می دهد و داستان پردازی رکن اصلی اثر را دربر می گیرد. "نرگس"، "روسری آبی"، "زیر پوست شهر" و حتی "گیلانه" با آن که موقعیت های عمومی و در عین حال خاصی را به تصویر می کشند، اما قصه راهی است برای این که شخصیت مسیر مشخصی را طی کند تا دچار تحول شود یا موقعیت خود را به گونه ای تغییر دهد. اما در "خون بازی" شخصیت زندگی عادی خود را می کند و مشکل اصلی در شیوه زندگی است. تحول و تغییر مطرح نیست. مسئله اصلی تضادی است که در زندگی شخصیت با مادر و نیازهای درونی وی به وجود می آید.

استفاده از فیلم سیاه و سفید بهترین انتخاب برای نشان دادن مضمون است. در اثر تضاد و تقابل موج می زند. سارا مواد مخدر می خواهد، مادر مانع است و این تضاد تا پایان ادامه می یابد. رنگ از زندگی این مادر و دختر رفته است و اعتیاد باعث به هم ریختگی و نابودی تمامی آرزوها و حرکت به سمت یک زندگی عادی می شود. در عین حال سیاه و سفید بودن فیلم با کنتراست های خاصی که این شیوه با خود همراه می آورد، تاکید زیادی بر سیاهی ها دارد. همه چیز از زاویه محدود و بیمارگونه نگاه یک مادر و دختر گرفتار مطرح می شود که هیچ شادی و نشاطی در زندگی آنها وجود ندارد. همه چیز رو به نابودی و از دست رفتن است.

اصولا" تکیه اصلی فیلم بر دو عنصر بازیگری و فیلمبرداری است که اگر کوچکترین ایرادی در هر کدام از این عناصر به وجود می آمد، فیلم تبدیل به اثری کم رمق و حتی بدون کیفیت می شد. استفاده گسترده و مناسب از دوربین روی دست، طراحی و به کارگیری میزانسن های بسیار دقیق و خلق سکانس هایی که بدون تردید در سینمای ایران ماندگار خواهد شد در این فیلم به صورت گسترده ای دیده می شود. سکانسی که سارا مواد مخدر می خرد و هنگام مصرف آن متوجه می شود که خاک است و ضبط این لحظه از بالا همراه با نگاه منجمد و بهت زده دختر بسیار تاثیرگذار است، یا لحظه ای که در جاده شمال سارا التماس می کند که مواد مخدر را از مادرش بگیرد و سرانجام از لجنزار کنار جاده برای یافتن مواد سر در می آورد که نشاندهنده موقعیت واقعی دختر است، هیچگاه از ذهن مخاطب پاک نمی شود.

در این میان بازی فوق العاده خوب باران کوثری را نباید از یاد برد که نقش آفرینی شاخصی از خود نشان می دهد. البته از بازیگردانی بنی اعتماد هم نباید غافل شد. این کارگردان در آثار قبلی خود هم نشان داده تبحر خاصی در بازی گرفتن دارد. نقش آفرینی فاطمه معتمد آریا و بهرام رادان در فیلم "گیلانه" بسیار متفاوت با آثار قبلی شان است، هرچند آنها بازیگرانی حرفه ای و با سابقه هستند.

البته "خون بازی" با تمام قوتی که در زمینه فیلمبرداری و بازیگری دارد، به همان نسبت از نظر تدوین موفق نیست. فیلم در برخی لحظات قطع هایی دارد که در شکل کلی روایت نوعی گسست ایجاد می کند. صحنه های مربوط به خرید مواد مخدر از پسر جوان درون ماشین و صحنه رگ زدن سارا هر چند در شکل گیری موقعیت کلی اثر قرار می گیرد، اما ریتم اثر را دستخوش تغییری ناخوشایند کرده است. اگر این صحنه ها کوتاه تر می شد تا با استفاده از شیوه روایتی غیر خطی در لابه لای اثری جای می گرفت، در بیان تصویری فیلم موثرتر بود.
کد خبر 464835

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha