۲۲ فروردین ۱۳۸۶، ۱۵:۲۳

/ بازخوانی تاریخ انقلاب اسلامی در گفتگوی مشروح مهر با حجت الاسلام حسینیان- بخش دوم/

در برخورد با غرب باید از الگوی امام (ره) استفاده کنیم / هنوز برای به ثمر نشستن کامل انقلاب اسلامی زود است / بدنه حاکمیت با دولت احمدی نژاد همراه نیست

در برخورد با غرب باید از الگوی امام (ره) استفاده کنیم / هنوز برای به ثمر نشستن کامل انقلاب اسلامی زود است / بدنه حاکمیت با دولت احمدی نژاد همراه نیست

حسینیان با اشاره به اینکه امام خمینی (ره) همیشه از موضعی فعال با غرب برخورد می کرد و با تحقیر آمریکا ابهت آن را در جهان شکست، اظهار داشت: رابطه ما و غرب باید بر اساس "تحمل" باشد، نه "تعامل".

* خبرگزاری مهر - گروه سیاسی : با این تحلیلی که شما از علل شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت دادید، این سئوال مطرح می شود که واقعا نمی توان چارچوبی را تعریف کنیم که مذهبی ها با ملی ها کار کنند، یعنی جمع اسلامیت و ایرانیت و ..؟

- من کاملا با این ایده مخالف هستم و تمام نهضت ها یا حزب هایی که بخواهند با جمع این دو فکر، یعنی ایرانیت و اسلامیت،  تشکیل شوند، محکوم به شکست هستند.

* آقای حسینیان! بحث حزب نیست، بحث جامعه است، یعنی مثلا یک نهادی مثل مجلس شورای اسلامی، اینکه ما فقط بگوییم مذهبی ها، فکر نمی کنید دوام و قوام جامعه بهم بریزد، یعنی تک بعدی نگاه کردن و کار کردن باعث شود، اجماع ملی در کشور تضعیف شود.

آقای بازرگان می گوید: امام همه چیز را بخاطر اسلام می خواست و ما اسلام را بخاطر ایران می خواستیم و می خواستیم از طریق اسلام، به ایران کمک کنیم، خوب این تضاد است

- آیا واقعا در طول تاریخ انقلاب، این اجماع را نیروهای غیرمذهبی برتافتند که شما می خواهید قائل به اجماع بشوید؟ از حضرت امام(ره) کسی با سعه صدرتر برخورد نکرد، ایشان می گویند من به اینها محبت کردم، من تمام تلاش خودم را کردم که اینها باشند در حکومت، ولی چه کنم که علم غیب نمی دانستم که اینها خیانت می کنند، یعنی ملی گرایی با مذهبی قابل جمع نیست. ممکن است در یک برهه ای یک کار مشترکی کنند بخاطر دشمن مشترک،به قول آقای بازرگان که تازه ایشان یک شخصیت "مذهبی-ملی" است، می گوید: امام (ره)همه چیز را بخاطر اسلام می خواست و ما اسلام را بخاطر ایران می خواستیم و می خواستیم از طریق اسلام، به ایران کمک کنیم، خوب این تضاد است، حضرت امام خمینی(ره)  به بازرگان نخست وزیری را داد، دولت انقلاب را به او سپرد، یعنی از بزرگترین امتیازاتی که می توان به گروهی داد، ولی بالاخره همان موقع هم با امام سرمخالفت داشتند و بعدا هم نتوانستند امام را تحمل کنند و کار را رها کردند.  یا در مورد بنی صدر هم اینطور بود، امام چقدر از بنی صدر حمایت کردند، امام می خواست تا لحظه ای که می شود او باشد، ولی خودش نخواست و خیانت کرد در نهایت، بنی صدر از حمایتی که امام از او کرد، یعنی فرماندهی کل قوا را در زمان جنگ، به او سپردند، ولی ملی گرایان نتوانستند نیروی مذهبی را در کنار خود تحمل کنند و بنا را گذاشتند به انحصار طلبی و جنگ علیه نیروهای مذهبی.

یکی از اشتباهات استراتژیک نهضت مشروطه و هم نهضت ملی شدن صنعت نفت را در همین اتحاد بین ملی گرا و اسلام گرا بود، امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی این باهوشی و زرنگی را بکار برد و گفت:"با ما آری" ولی "بر ما نه"وقتی اکثریت جامعه را در اختیار داریم، چرا برای خودمان شریک بگیریم؟ شرکایی که در دو دوره تاریخی نشان دادند که خیانتکار هستند

یکی از اشتباهات استراتژیک نهضت مشروطه و هم نهضت ملی شدن صنعت نفت را در همین اتحاد بین ملی گرا و اسلام گرا بود، می دانید که  در جریان مشروطه هم همین طور شد، علما به راه افتادند و یک نهضتی را به راه انداختند و در مجلس، نیروهای ملی گرا و روشنفکر مثل تقی زاده و امثال آن ، آقای شیخ فضل الله نوری که مجتهد اول تهران بود و یکی از مشروطه سازان بود(حتی به اعتراف دشمنان) ولی اولین قدرتی که روشنفکران و ملی گرایان پیدا کردند، شیخ فضل الله را به شهادت رساندند و با شعار آزادی خواهی ، تحمل یک مجتهد بزرگ را نداشتند، دوم کاری که کردند، یکسال بعد، مرحوم بهبهانی را که مدافع اینها بود ولی اعتراض داشت، سیزده گلوله به دهانش زدند و یک سال بعد ، آنچنان مرحوم سید محمد طباطبایی را منزوی کردند که وقتی در درون خانه ، فوت کرد و تا چند روز اصلا مردم متوجه نشدند،اما امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی این باهوشی و زرنگی را بکار برد و گفت:"با ما آری" ولی "بر ما نه". مساله دیگر این است که ما جامعه ما، اسلامی است، 98 درصد مسلمان داریم، حتی اکثریتی از این مردم را پای بند به دین و شریعت بدانیم، چرا از این بترسیم که اجماع و وحدت جامعه بهم بخورد؟ بالاخره معنای دموکراسی همین است، وقتی اکثریت جامعه را در اختیار داریم، چرا برای خودمان شریک بگیریم؟ شرکایی که در دو دوره تاریخی نشان دادند که خیانتکار هستند.

* حاج آقا! یک وقت است که آن شریک به قول شما، "ملی گرایان" هستند، ولی ممکن است این شریک، از تیپ های دیگری باشند که جامعه به آنها نیاز دارد و خیلی مثلا با آن تعریف غلیظ مذهبی، هماهنگ نباشند، مثل تکنوکرات ها یا متخصصین و ..یا حتی در بین خود مذهبی ها هم گرایشات یکسان و یک طور نیست، شما این را هم نفی می کنید؟

- این بحث مفصلی است، اما من در این مورد نظر دارم و آن این است طبق مبانی تشیع، همواره دو جریان حق و باطل وجود دارد و جریان حق ، جریانی است ه در چارچوب "ولایت" قرار بگیرد، یعنی به قول روایات، امامت من الله، هرکس در این چارچوب قرار بگیرد، این خودی است، البته این هم درجه بندی دارد، درجه یک دارد، درجه دو دارد و ..جالب است که روایتی از امام صادق(ع) می فرمایید:خداوند قسم خورده که امتی از امتهای اسلامی را که رهبری امامی که غیر الهی را بپذیرند، عذاب می دهد، هرچند که اعمال آنها خوب و نیکو باشد و خدا مورد عفو قرار می دهد هر امت اسلامی که رهبری امام من الله را بپذیرد که هم شامل امامت عصمت شیعه می شود و هم شامل مرجعیت شیعه اینها را مورد عفو خود قرار می دهد هرچند که اعمال شخصی اش بد باشد. بین حق و باطل، قسمت خاکستری و ..وجود ندارد،اما در جناح حق، ایمان ده مرتبه دارد، آنکس که ایمان درجه یک دارد، نباید کسی را که ایمان درجه دو را دارد را بکوبد، این ملاک و شاخص در جامعه ما گفته نشده و ترویج نشده، این مدل باید ارائه و تثبیت شود،یعنی اگر کسی در خط امام باشد، باید چشممان را به روی خطای او ببنیدیم و با تسامح و تساهل با او برخورد کنیم و سخت گیری نکنیم، چون کسی که در خط است، در نهایت به توبه و بازگشت به خویشتن دینی خودشان می رسند، امام خمینی (ره) می گوید مصدق اصلا مسلم نبود، از اول با روحانیت مخالف بود، اینها از اول با حاکمیت اسلام مخالف بودند و اینها اگر مانده بودند،اسلام سیلی می خورد . اصولا ملی گرایی در دل اسلام گرایی است، هر مسلمان به وطن اسلامی خود عشق می ورزد، و در مقابل بیگانه از مرزهای خود دفاع می کند، ما مذهبی ها نشان داده ایم که بیش از دیگران عشق به ایران داریم که چون مهد تشیع است، به خاطر وجب وجب خاکش، جنگیده ایم و خون دادیم، ایران را در پرتو اسلام می خواهیم.اما نه بخاطر مرزهای جغرافیایی و ملی گرایی.ما در جنگ به دنیا اثبات کردیم که به خاکمان عشق می وزیم و در جنگ تحمیلی این نیروهای مذهبی بودند که به دنیا نشان دادند که حاضرند عاشقانه برای خاک وطن اسلامی شان بمیرند.

* اگر موافق باشید بحث امروز انقلاب و چالش های پیرامون آن را مطرح کنیم، شما فکر می کنید  دلیل عمده جریان افول اصلاحات و جریان دوم خرداد، جه بود؟

- اصولا دوم خردادی ها نسبت به مذهب، بی مهری نشان دادند، گاه نسبت به ارزشهای دینی ایستادگی کردند و گاه حتی در مقابل امام، به نقد و انتقاد پرداختند، خوب در جامعه دینی اینها جواب نمی دهد، یک سند جالبی است که یک روزنامه نگار فرانسوی در اوج دعواهای مصدق و کاشانی، پیش بینی می کند که مصدق، نهایتا شکست خواهد خورد، او می گوید:درست است که مردم ایران چندان پای بند ظواهر شرع نیستند و  ..ولی عجیب است که پای خطر برای مذهب به میان می آید، همه مردم متحد می شوند،خیلی تحلیل جالبی کرده است،البته انقلاب اسلامی اثر خودش را گذاشته و امروز مردم ، پای بند شریعت هم هستند، ما نباید اعتقادات دینی مردم را دستکم بگیریم، حکومت رضاشاه و پهلوی دوم، پنجاه و سه سال از 1304 تا 1357 ، با همه تلاشی که برای اسلام ستیزی و اسلام زدایی کردند، موفق نشدند و امام یک ملت بعد از حکومت پهلوی ها را به ارث برد، این مردم باوری امام یک اصل مهم بود که همه باید به آن توجه کنند، امام با توجه به همین مساله توانست شاه را سرنگون کند و پوزه ابرقدرت های حامی شاه را به خاک بمالد.

* در شروع دهه سوم انقلاب اسلامی، به عنوان چالش، ابهام در موقعیت ها است، به این معنا که الان ما نمی دانیم در دوران تثبیت هستیم، یعنی باید رفتارهای تثبیت گرایانه را پیگیری کنیم یا هنوز در دوره نهضت و تخریب ساختارهای گذشته و ..ایرادی که خیلی ها از دولت نهم می گیرند، همین است که رفتارش طوری است که تثبیت گرایانه نیست و با بازگشت به شعارهای اول انقلاب، استحکام جامعه را بهم می زند، با این تحلیل موافقید؟

- اعتقاد من این است که انقلاب همچنان در حال پیشرفت است.

* پیشرفت به سمت تثبیت؟

- هرپیشرفتی، لزوما با تثبیت همراه است، یعنی باید پشت سر را تثبیت کند و با پشتوانه ثبات پشت سر، به جلو حرکت کند،ولی در طول این چندسال، افت و خیزهایی را داشتیم، به موانعی برخورد کردیم، در بعضی جاها، بازگشت داشتیم.

* مثلا چه جاهایی بازگشت داشتیم؟

- مثلا در دوره آقای هاشمی رفسنجانی، انقلاب افت و خیز بسیاری داشت و در بعضی جاها، گسست داشت، ما از لحاظ فرهنگ انقلاب در دوره سازندگی ، دارای گسست شدیم و فرهنگ انقلابی را با اصل قرار دادن سازندگی ، به دست فراموشی سپردیم و چون با بعضی از مواضع سرمایه داری حاکمان تطبیق نمی کرد، تضعیف اش کردیم، بسیاری از مفاهیم انقلابی در دوره آقای هاشمی از بین رفت، مفاهیمی مثل "مستضعفان" که امام خیلی روی آن تاکید داشت، تبدیل شد به "آسیب پذیر"، مفهوم "استکبار جهانی"  تبدیل به قدرتمندان شد و این تبدیل مفایهم پیامدهای زیادی را داشت، مستضعفین یعنی کسانی که به استضعاف، کشیده شده اند و دولت موظف است این استضعاف را را رفع کند، استکبار جهانی یعنی کسانی که می خواهند روی زمین فساد و ظلم کنند و لازمه انقلاب این است که با آنها مبارزه کنیم،ولی اعتراف به وجود آنها به مفهوم یک واقعیت و توجیه برای سازش با  آنها، که  صحیح نبود،.اینها خیلی تاثیرات منفی در ایستایی انقلاب گذاشت، در دوره آقای خاتمی ، ما اصولا عقب گردهایی داشتیم، مفاهیمی که مطرح شد ، مثل جامعه مدنی ، آن چیزی که در انقلاب و فرهنگ امام، زاییده شده باشد، لیبرالیستی بود و جامعه هم اینها را پس زد، اصرار زیاد بر آزادی هایی که هیچ قید و بندی نداشت از این عقب گردها بود.

ما از لحاظ فرهنگ انقلاب در دوره سازندگی ، دارای گسست شدیم و فرهنگ انقلابی را، به دست فراموشی سپردیم ،بسیاری از مفاهیم انقلابی در دوره آقای هاشمی از بین رفت، مفاهیمی مثل "مستضعفان" که امام خیلی روی آن تاکید داشت، تبدیل شد به "آسیب پذیر"، مفهوم "استکبار جهانی"  تبدیل به قدرتمندان شد

 آقای بهشتی به بازرگان ایراد گرفت که درست است که در اسلام ، آزادی است، ولی همه چیز که آزادی نیست که شما اسم خودتان را "نهضت آزادی" گذاشته اید و متاسفانه برخی از دست اندرکاران دوم خرداد در درونشان، چیزهایی را می پروانند که با ارزشهای انقلاب و نظام منافات داشت. تاکید زیاد روی جمهوریت از جمله این کارها و اشتباهات دوم خردادی هاا بود، اما واقعیت این است که این جمهوریتی که بعد از دوهزار و پانصد سال در ایران حاکم شده است، بخاطر اسلامیت حکفرما شده بود،جالب است یک بار خبرنگار گاردین آمد اینجا با من مصاحبه کرد، در مورد همین بحث آزادی و جمهوری و..من مبانی اسلامی را برایش گفتم، او گفت حرفهای شما با حرفهای خاتمی خیلی تفاوتی ندارد، من گفتم که یک تفاوت اساسی دارد، ما همه شعارهایمان را از دین می گیریم و دنبال منابع داخلی برایش می گردیم و آقای خاتمی می خواهد این را از بیرون بگیرد و همه اختلاف ما همین است.دوم خردادی ها به دنبال وابستگی فرهنگی بودند وما به دنبال استقلال فرهنگی.جامعه مدنی هدف انقلاب و امام نبود، چرا حرف امام در دنیا گرفت؟ چون حرف جدیدی را مطرح کرده بود، چون منادی بازگشت به خویشتن اسلامی بود و بحثی به نام حکومت دینی را مطرح کرد و در جهان، توازن قوا را برهم زد و به عنوان یک ایده مهم، دنیا را فراگرفت، اگر امام ، شعارهای سوسیالیستی یا دموکراتیک را مطرح می کرد، جذابیتی نداشت، غربی ها خودشان از این شعارها بلد هستند و این چیزها را اجرا هم کرده اند و پیامدهای منفی اش را هم دیده اند و دارند خودشان را اصلا می کنند. کانون خانواده در غرب متلاشی شده و این حاصل لیبرالیسم غربی است.ما در جریان دوم خرداد، حکومتگران ما ، شعارهای غربی و لیبرالیستی را می خواستند مطرح کنند که جواب نمی داد.

* شما به اصلاحات اعتقاد دارید؟

- من به اصلاح طلبی دینی اعتقادی ندارم، اصلاحات یک اصل تغییر ناپذیر است، اصلاح طلبی در جامعه دینی داریم، در روشها و برنامه ها و استراتژی ها ، این را نیاز داریم، ما هرسال باید به دنبال اصلاحات باشیم و مصادیق اصلاحات را برای خودمان تعریف کنیم، غرب سیصد سال است که حکومت دارد، ما فقط 27 سال است که این تجربه را داشته ایم، تمام ارزشها و ساختارها و هنجارهای آن را شکستیم و یک حرف جدیدی را مطرح کردیم، 27 سال چیزی نیست در مقابل سیصد سال، بعضی ها بخاطر مشکلات ، ناامید می شوند، این درست نیست،باید مفاهیم جدیدی را برای خودمان به وجود بیاوریم، همین نهضت نرم افزاری که آقا گفتند، از واجبات اصلاحات است.شما نباید انتظار داشته باشید که یک انقلاب 27 ساله ، همه این نقایص را برطرف کند، البته من اعتقاد دارم کار شروع شده است و آثارش به زودی نمایان خواهد شداهل سنت، احکام "سلطانیه" زیاد دارند، چون حکومت دستشان بوده و ما کمتر داشته ایم، مثلا درا بحث هرمونتیک، ما خیلی حرف برای گفتن داریم و باید اینها را دوباره مطرح کنیم و در دنیا ، یک تحول جدی را مطرح کنیمعالمان آگاه به اندیشه جدید و منابع قدیم نیاز داریم تا با شناخت مشکلات، جامعه را اصلاح کند.

* شما قوی ترین بخش عملکردی دولت احمدی نژاد را کدام بخش می دانید؟

- دو تا مساله است، اینکه چقدر موفق بوده؟ یا اینکه  امکان دارد که موفق بشود  یا نه، من اعتقادم این است که انگیزه دولت این هست، یعنی انگیزه احیای شعارها را دارد، سیاست خارجی دولت نهم، تابه حال یکی از قوی ترین بخش های این دولت بوده است،شعار اصلی سیاست خارجی انقلاب این بود که دیپلماسی بر اساس عزت باشد، در دوره های قبل این را نداشتیم، یعنی داشتیم بر اساس سازش با غرب برخورد می کردیم و متاسفانه نشان هم داده که هرگاه ما از موضع سازش و تعامل و عقب نشینی با غرب برخورد کرده ایم، غرب دو قدم به پیش آمده و ما عقب گرد داشته ایم، شما حضرت امام(ره)  را ببینید، همیشه از موضعی فعال با غرب برخورد می کرد،یک مرتبه موضوع سلمان رشدی را مطرح می کرد، دو-سه سال بود کتابش نوشته شده بود ولی به محض اینکه امام وارد قضییه شد، باعث شد که موج ایجاد شود و غرب در برابر جهان اسلام عقب نشینی کند و جریان گروگانگیری ، امام خمینی به شدت آمریکا را تحقیر کرد و ابهت آن را در جهان شکست، آمریکا مرتب تهدید می کرد ولی امام گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، نمایندگان آمریکا به سمت ایران پرواز کردند و در آسمان تهران بودند که امام پیام داد هیچ کس حق ندارد با آمریکا مذاکره کند و دیدیم که آمریکا هیچ غلطی نتوانست بکند، البته در مبارزه اینجور نیست که هیچ ضرری به شما نرسد، مبارزه دردسر و گرفتاری و تحریم و جنگ دارد، ولی پیروزی ما در مبارزه اصولی است.

* ما بالاخره می خواهیم با نظام بین الملل را نفی کنیم یا می خواهیم با نظام بین الملل کار کنیم و تعامل کنیم؟ البته منظورم  تعامل عزت مندانه است.

شما حضرت امام(ره)  را ببینید، همیشه از موضعی فعال با غرب برخورد می کرد،یک مرتبه موضوع سلمان رشدی را مطرح می کرد، و این باعث شد که موج ایجاد شود و غرب در برابر جهان اسلام عقب نشینی کند یا در  جریان گروگانگیری ، امام خمینی به شدت آمریکا را تحقیر کرد و ابهت آن را در جهان شکست

- ما هم اگر چنین قصدی را داشته باشیم، جامعه بین الملل با ما تعامل نخواهد کرد، می گوید شما حرف جدیدی را مطرح می کنید و شما منافع ما را در ایران و جهان به خطر انداختید و یک بیداری اسلامی در جهان به پا کردید، شیعه شما در لبنان توانسته است که اسرائیل را شکست دهد، ما هیچ وقت ادعایی نکردیم که با غرب سر دشمنی داریم، جالب است در تاریخ انقلاب، شهید رجایی نسبت به پیام تبریک میتران، رئیس جمهور فرانسه بیانیه ای تندی را صادر کردند، امام ، شهید رجایی را خواستند و گفتند این کار شما نیست، من از موضع رهبری با جهان حرف می زنم، شما رئیس جمهور هستید و وظیفه شما "وصل کردن" است، یعنی این چیزها باید رعایت  شود و هرکسی جایگاه خودش را می دانست، امام از آن طرف هم می گفت من می خواهم یک بسیج عمومی در جهان اسلام درست کنم ولی با ظرافت این دو بعد را مدیریت می کردند.بنابراین ما برای جهان پیام جدیدی داریم ولی دنیا حرف و سخنی غیر از خود را برنمی تابد و به همین جهت که در قرآن کریم، خداوند فرموده است: "لن ترضی عنک الیهود و النصاری" بنابراین خوب است بگوییم البته می توانیم همدیگر را "تحمل" کنیم، یعنی ما و غرب می توانیم "تحمل" داشته باشیم به جای "تعامل" .اعتقاد من این است که دکتر احمدی نژاد، مشکلات و چالش های فراوانی دارد، بدنه حکومت همراهی نمی کند و در عین حال؛با همه سختی ها به راه خودش ادامه می دهد، یعنی دولت دکتر احمدی نژاد نمی خواهد یک چیزهای غیرارزشی حاکم باشد و این انگیزه و اراده را برای برخورد با این چیزهای غیرارزشی  دارد.

* با این اوصاف فکر می کنید سرنوشت دولت نهم چه می شود؟ پیروز می شود در این راه خودش یا متوقف می شود و ..؟

- شما قطعا بدانید که حرکتی که آغاز می شود اگر هم این حرکت به شکست هم بینجامد، بازهم آن حرکت، ادامه پیدا خواهد کرد در تاریخ معاصر ایران هم این جوانه ها و شکست ها را می بینیم، مشروطه شکست خورد و رضاخان آمد، ولی نهضت از حرکت بازنیافتاد، بعد از 15 خرداد، نهضت امام شکست خورد ولی حرکت باز نایستاد، حرکت ، اگر حرکت اصولی باشد، از بین نمی رود، قطع دارم که در آینده ای نه چندان دور، جهان در قلمروی تفکر انقلاب اسلامی خواهد بود.

* سئوال بعدی ما در تحلیل جایگاه و موقعیت روحانیت سیاسی است، یعنی جایگاه روحانیت سیاسی در شرایط حاضر نسبت به دوران اول انقلاب، آیا به نظر شما روحانیت به نظر شما سیاسی تر شده یا به نوعی دل زدگی از سیاست در آن دیده می شود، یا اینکه روحانیتی که  در جریان انقلاب سیاسی شده بود، به مرور به نقش سنتی خود بازمی گردد؟

من نظرم این نیست که روحانیت یک دوره ای خیلی سیاسی شد و الان به دلزدگی از سیاست رسیده است، اعتقادم این است که یک زمانی اقتضای انقلاب این بود که روحانیت بیشتر به جنبه های سیاسی و اجرایی برسد و الان به دوران ثبات رسیده ایم که دیگر نیازی مانند اوایل انقلاب  به این مساله نیست، اقتضای فعلی این است که روحانیت بیشتر به مسائل فکری و اخلاقی جامعه بپردازد و من احساس می کنم روحانیت دارد به مرور در حقیقی اش قرار می گیرد.

*آقای حسینیان، در حال حاضر با پدیده ای مواجه هستیم که می توان آن را اختلاف جدی در تفاسیر مفاهیم اصلی  انقلاب اسلامی نامید، مثل تعاریف کاملا متناقض از " جمهوریت، نقش رای مردم، شخصیت و سلوک سیاسی امام خمینی (ره) ، نظیر بحث هایی که اخیرا بین  آقایان مصباح و هاشمی انجام شد و موجب ابهاماتی در جامعه شده است که بالاخره کدام یک از این تفاسیر درست است، شما چقدر این پدیده را به عنوان یک واقعیت بیرونی قبول دارید و آیا معتقدید که این مساله می تواند در دراز مدت خطرناک باشد؟

- این یک واقعیت است و قابل انکار هم نیست و قطعا هرکسی در مبنای خاستگاه اجتماعی خودش، یک قرائتی را ارائه می دهد، لازمه انقلاب این است، در این چالش ها هیچ خطری برای انقلاب و نظام نمی بینم، ولی در مورد اجرا باید همه باید یک چیز را رعایت کنند ، حرف نهایی را قانون و شرع مشخص کرده است که باید رهبری بزند، بحث تئوریک و اختلاف تفسیر خطری ندارد، چون ما دگماتیست نیستیم که چون آقای مصباح یا آقای هاشمی اگر حرفی را زدند، این دیگر وحی منزل است، حوزه های علمیه ما مبنای تاریخی شان همین نقادی است. جالب است بدانید بعد از شیخ طوسی ، از بس حرف محکم در فقه زد، تقریبا صدسال هیچ کس جرات نکرد، آرای شیخ طوسی را به نقد بکشاند، ابن ادریس آمد حمله شدیدی به شیخ طوسی کرد، این حمله نتیجه صدسال سکوت بود، علمای ما این صدساله را از باب سرزنش می گویند دوره "مقلده" ، یعنی دوره ای که نقد نشده و صرفا تقلید از شیخ طوسی بود و شخصیت هایی مثل علامه وحید بهبهانی می آید در حوزه و مقابل اخبارگری می ایستد، نقش تاریخی در مقابله با این مساله داشتند، افتخار شیعه هم همین فرهنگ نقادی است.

حرف نهایی را قانون و شرع مشخص کرده است که باید رهبری بزند، بحث تئوریک و اختلاف تفسیر خطری ندارد، چون ما دگماتیست نیستیم که چون آقای مصباح یا آقای هاشمی اگر حرفی را زدند، این دیگر وحی منزل است، حوزه های علمیه ما مبنای تاریخی شان همین نقادی است

 هیچ کس نمی گوید هرچیزی که مثلا شیخ انصاری گفته ، عین حق است و کسی حق ندارد که چیزی در نقد آن بگوید، امام اولین کاری که در حوزه نجف کردند، آرای شیخ انصاری را به نقد کشیدند، امام هیمنه شیخ انصاری را شکستند و کار خودشان را با نقد او شروع کردند.این جزیی از خاصیت شیعه است.اما در مورد تفسیر مفاهیم انقلاب اسلامی باید بپذیریم که  برای شناخت هر موضوعی، روش خاصی وجود دارد و متدلوژی انقلاب اسلامی هم مشخص است و باید با اشراف علمی به مفاهیم و روش شناخت انقلاب، در این مسیر حرکت کنیم ، باید برهان ها، مغاطله ها و خطابه ها را درک کنیم و علم متدلوژی الفاظ ، یعنی مطلق؛ مقید، عام و خاص و مقام بیان و ناسخ و منسوخ را بدانیم،

* سئوال بعدی مان در مورد رویکرد جدید صداوسیما در پخش مستندهای تاریخی است که البته یک بار هم اعتراض شما را برانگیخت، فکر می کنید این رویکرد موثر و مفید باشد یا نه ؟ آیا شما می خواهید در مرکز اسناد انقلاب اسلامی از روش مستندگویی تاریخ انقلاب استفاده کنید؟

- اگر این رویکرد صداوسیما حساب شده و برنامه ریزی شده باشد، خوب است، اما من فکر می کنم امسال پخش این برنامه ها، خیلی حساب گرایانه نبود و به اصطلاح مقداری از دستشان در رفت، اما بسیار به این روش، نیاز داریم ، در همین برنامه "فوق العاده" که پخش می شد، یکی از نیروهای مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشارکت مستقیم داشت و در مورد ساخت این برنامه، با من مشورت کردند.بعد از مصاحبه آقای شجونی در شبکه سوم، تماسهای مکرری داشتیم که خواستار خرید کتاب خاطرات ایشان بودند، باید مستند، همراه با توضیح و تحلیل و تجمیع باشد، چون دوربین، یک چشم الکترونیکی محدودی بوده که تاریخ را ثبت کرده است، البته صداوسیما از آرشیو تصویری ما بسیار استفاده می کند، ما قریب به 200 هزار سند تصویری داریم.

* آرشیو تصویری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چرا عرضه نشده ؟

- چرا عرضه کردیم، دو کتاب چاپ کردیم که صرفا از اسناد تصویری بوده است، کودتای بیست و هشت مرداد به روایت تصویر و فداییان اسلام به روایت تصاویر، ما تاکنون در مرکز اسناد، در حال جمع آوری بودیم و الان در حال سازماندهی و سپس انتشار اسناد هستیم.

* آقای حسینیان! شما ظاهرا خیلی اهل جنجال نیستید ولی بعضی موقع ها با یک اظهار نظر کوچک! یک موج بزرگ در جامعه ایجاد می کنید!

- بستگی دارد چه موقعیتی باشد، لازم باشد اهل جنجال هم هستیم! ولی ذاتا و اصالتا ، انزوا را بیشتر ترجیح می دهیم ولی به قول معروف "من حمله نمی کنم، ولی اگر حمله کنم، حیدری حمله می کنم!"

کد خبر 465185

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha