به گزارش خبرنگار مهر، الخاندرو گونزالس ایناریتو پس از همکاری موفق با گی یرو آریاگا، فیلمنامه نویس "21 گرم" که خالق اثری نامتعارف و مدرن در حیطه روایت و کارگردانی شد، این بار در "بابل" همان ساختار روایی را به گونه ای متعادل در خطوط قصه ای به نسبت پراکنده تر اعمال می کند.
هر چقدر که در "21 گرم" خطوط سه گانه داستانی درهم پیچیده، وابسته و به نوعی برخاسته از یکدیگر بودند و ساختار متقاطع روایت، این درهم پیچیدگی را عمق و معنا می بخشید، در "بابل" پیچیدگی خطوط چهارگانه داستانی کمرنگتر شده و با فاصله گرفتن نقاط حساس هر خط قصه از دیگری، به نوعی کار هنرمندانه فیلمنامه نویس در ایجاد پیوند میان آنها برجسته تر و مفاهیم مطرح شده ملموس تر می شوند.
در واقع قهرمان و هسته اصلی فیلم "بابل" را می توان اسلحه ای در نظر گرفت که به واسطه استفاده نامناسب منجر به حادثه ای با عوارض پررنگ سیاسی می شود. چهار خط داستانی فیلم با شکست زمان و مکان به گونه ای متقاطع روایت می شوند و در برخی خطوط حتی نخ ارتباطی پررنگی آنها را به یکدیگر پیوند نمی دهد. مانند خط قصه ای که در ژاپن می گذرد و به بحران روحی روانی دختر نوجوان مردی می پردازد که صاحب اصلی اسلحه بوده و آن را به عنوان یادگاری به مرد مراکشی داده است.
این خط همانطور که اشاره شد کمترین نسبت دراماتیک را با هسته اصلی قصه یعنی اسلحه دارد. یعنی مسائل مطرح شده در آن برخاسته از اسلحه و پیامد آن نیستند، بلکه این مفاهیم با سویه ای مدرن به مشکلات بشر معاصر می پردازند. مشکلاتی که به گونه ای ملموس در زندگی دخترک ناشنوا برجسته شده و او را به کنش و واکنش های نامتعارف وامی دارد. بعلاوه این خط داستانی از جهت زمانی هم نسبت به اتفاقی که سه خط قصه دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد، تقدم دارد و با جستجوی پلیس ژاپن برای پیدا کردن صاحب اصلی اسلحه ای که منجر به حادثه شده با هسته اصلی فیلم ارتباط پیدا می کند.
در این خط قصه علاوه بر محوریت بحران روحی دختر ناشنوا، به نوعی نقبی هم زده می شود به معضل عمومی اعتیاد مدرن. معضلی که شاید فراگیر بودنش بیشتر برخاسته از نیافتن فرمولی مشخص برای دلیل گرایش به آن محسوب شود. دیگر فقر، تنهایی، پوچی و ... تنها دلایل گرایش به این نوع اعتیاد محسوب نمی شوند و به گونه ای فراگیر هر فرد با هر ذهنیت و خاستگاهی وسوسه یکبار مصرف پیدا می کند. هر چند دخترک ناشنوای فیلم به جهت سرخوردگی جنسی و برای برخورداری از موقعیتی مشابه دختران سالم در مراوده با پسرانی که تا قبل از این او را پس زده اند قرص ها را مصرف می کند، ولی فراگیری این ابتلا از مسائل مهمی است که در فیلم کمرنگ نمی شود.
در میان سه خط قصه دیگر که به گونه ای پررنگتر به اسلحه و حادثه متأثر از آن می پردازند، باز هم کیفیت این حضور دچار نوسان است. به عنوان نمونه خط قصه فرزندان دو جهانگرد آمریکایی، که پرستار مجبور می شود آنها را به عروسی پسرش در مکزیک ببرد از چنین ویژگی برخوردار است. این خط هم به جهت زمانی جلوتر از حادثه ای است که با اسلحه در کوهستان های مراکش افتاده، ولی به جهت ارتباط کاراکترها و حتی پرداخت زیرپوستی به عواقب برخاسته از استفاده نادرست از اسلحه و خشونت برخاسته از آن، نسبت مستقیم تری با این هسته پیدا می کند.
هنگامی که پدر طی تماس تلفنی به پرستار بچه ها خبر می دهد زنش دچار حادثه شده و از او می خواهد برای عروسی پسرش در مکزیک بچه ها را تنها نگذارد، در واقع خط قصه دو جهانگرد آمریکایی به انتهای خود رسیده است. پرستار که نمی تواند از شرکت در عروسی پسرش صرفنظر کند، تصمیم می گیرد با ماشین یکی از اقوامش به این سفر برود و بچه ها را هم همراه ببرد. داستان این خط بیشتر به شکستن فضا برای دو کودک آمریکایی و البته مخاطب منجر می شود، طوری که که فضاهای هر خط قصه را به نوعی در قیاس با هم قرار می دهد. با ترسیم فضای گرم و صمیمانه و روابط نزدیک مکزیکی ها به نوعی فضای سرد و مرده میان دو جهانگرد آمریکایی و همچنین محرومیت حاکم بر زندگی روستائیان مراکش در دو خط قصه دیگر مورد تحلیل قرار می گیرد.
در این خط قصه همانطور که اشاره شد اشاره های تلویحی هم به نحوه کاربرد اسلحه و عواقب برخاسته از آن می شود و نسبت مستقیم تری با هسته اصلی قصه پیدا می کند. جایی که در جشن عروسی در میان فضای شاد موجود، شلیک چند گلوله که نشانی از شادمانی است شوکی ناگهانی به دو کودک آمریکایی وارد می کند یکی از این موارد است. وقتی هنگام بازگشت شبانه از عروسی، جوان مکزیکی در حالتی غیرعادی به جای جوابگویی به پلیس که به حضور بچه ها در خودرو آنها مشکوک شده، فرار می کند و پلیس را هدف قرار می دهد، عواقب تلخ برخاسته از آن بر دو کودک و پرستارشان دست کمی از حادثه ای که برای مادر بچه ها در مراکش افتاده ندارد.
به نوعی حتی می توان خانواده آمریکایی را که به گونه ای فرامتنی نماینده جامعه امریکا محسوب می شوند، به عنوان قربانیان استفاده غلط از اسلحه یا گردش تلویحی قدرت میان افراد یا کشورهای محرومتری چون مراکش و مکزیک در نظر گرفت. تعبیر فرامتنی که در راستای کلیت فیلم قرار می گیرد و آمریکا را به عنوان قربانی معصوم یک بدویت زیرپوستی قلمداد می کند!
در دو خط قصه باقی مانده که به طور مستقیم به چگونگی به وقوع پیوستن حادثه مرکزی فیلم می پردازد، روایت دو جهانگرد آمریکایی (برد پیت و کیت بلانشت) که پدر و مادر دو بچه حاضر در خط قصه مکریک هستند، به گونه ای تلویحی پیش می رود که کمتر می توان به شخصیت ها و مسائلشان نزدیک و دقیق شد. بیشتر داشته ها برخاسته از تعبیر و حدس و گمان است و اشاره مستقیمی وجود ندارد.
زن و مرد دچار مشکلی در روابط خود هستند که می توان بنا به دیالوگ های جسته و گریخته آنها، عام ترین شکل آن یعنی خیانت احتمالی مرد را عامل سردی روابط محسوب کرد. طراحی سفر در فضایی متفاوت مانند مراکش هم به نظر می آید راه حلی مدرن برای حل مشکلات و نوعی رجعت به ریشه ها و اصالت هاست که البته با دامنه ای پررنگ، می تواند فضای شکسته میان زن و شوهر را بازسازی و آنها را به هم نزدیک کند.
سکانس های تلاش مرد برای یافتن کسی که بتواند زنش را از مرگ نجات دهد، وضعیت رقت بار و ناتوانی زن که آنها را به هم نزدیک می کند بیشتر در خدمت ترسیم فضای موجود حرکت می کند. حتی وقتی در اتوبوس جهانگردی لحظاتی قبل از اصابت گلوله، زن با ناگزیری دست مرد را در دست می گیرد بدون آنکه واکنشی مشخص و گویا داشته باشد که مرد در چهره زن جستجو می کند هم از چنین پرداخت هایی است.
خط قصه پایانی که به نوعی زمینه ساز حادثه محوری و تأثیرگذار بر خطوط قصه دیگر است، بیش از خطوط دیگر در جهت شخصیت پردازی خانواده روستایی مراکشی حرکت می کند. روابط خانوادگی، منفعل بودن زن ها، دغدغه های جنسی پسر و تفاوت های قرینه پردازانه دو برادر و ... فضایی برای نزدیک شدن بیشتر به آنها فراهم می کنند. مهارت عجیب برادر کوچک در تیراندازی در اولین باری که اسلحه را در دست می گیرد در مقابل آسیب پذیری جنسی که دارد در مقابل برادر بزرگتر که نه در تیراندازی مهارت دارد و نه درگیری خاصی با خود، همه به نوعی ترسیم کننده مسائل بشری در شکل و نمودی است که شاید کمتر به آن پرداخته شده است.
تنها یک تمرین مهارتی است که منجر به شلیک برادر کوچکتر از فراز تپه به اتوبوس حامل جهانگردها به عنوان نشانه می شود. ولی عواقب آن محدود به در به دری خانواده مراکشی، مرگ برادر بزرگتر و ... باقی نمی ماند، بلکه در صدر اخبار جهانی به حادثه ای تروریستی تعبیر می شود. وقتی خبر این حادثه را پلیس ژاپنی خط قصه دیگر از تلویزیون تماشا می کند، آن هم در شرایطی که با وضعیتی نامناسب دخترک ناشنوا را ترک کرده و یادداشتی از او را در دست دارد، خطوط به ظاهر پراکنده قصه با گذاشتن یک نقطه در دایره ای بسته محدود می شوند. دایره بسته ای به فراگیری مسائل بشر مدرن.
نظر شما