فتح الله بی نیاز نویسنده و منتقد ادبی به خبرنگار مهرگفت: ما دو نوع ادبیات داریم؛ ادبیات کهن و ادبیات داستانی. اگر بخواهیم به نوع دوم یعنی به شیوه ادبیات داستانی مرسوم رمانی بنویسیم کند وکاو حول این محور که ایده ما از رمان کدام نویسنده سرچشمه گرفته است اشتباه است. شاید به این خاطر که این کند وکاو به مثابه این است که بخواهیم فکر کنیم کدام کشور نخستین بار شیمی را استخراج و کشف کرد. نباید فراموش کرد که نویسندگان اروپایی هم مثل رمان نویسان ایرانی به تاثیرپذیری از یکدیگر می پرداختند. به عنوان مثال ادگارآلن پو توانست با آثار خود بر روی نویسندگانی چون کافکا و بورخس تاثیرات فراوانی بگذارد.
بی نیاز افزود: حتی افکار و آثار ویرجینیا ولف تاثیرات شگرفی بر نویسندگان دوران پس از خود داشت. تصورمی کنم این مسئله که چه نویسنده ای از دیگری تقلید می کند امروز تنها در کشورما مطرح است. زیرا در سایر کشورها، این اصل دیگر منسوخ شده است.
وی تصریح کرد: مغز بشر همواره این خاصیت را دارد که از همه چیز تاثیر پذیرد. صادق هدایت نویسنده ای بود که آثار خود را با الهام از اشخاصی چون ادگار آلن پو می نوشت. با این حال این آثار تقلید صرف به شمار نمی آمد . زیرا با خلاقیت و نگارش مخصوص و جادویی وی به رشته تحریر درمی آمد.
این منتقد ادبی درخصوص نوع آثار نویسندگان نسل حاضر تصریح کرد: امروز شاهد پدید آمدن موجی از داستان نویسان معاصر هستیم که به ساختار و متن بی توجهند. بخشی از آثار نویسندگان امروز که تعدادشان اندک هم نیست، نه خواننده معمولی را جذب می کنند و نه خواننده خاص را راضی نگه می دارند. اما درکنار این قشر رمان نویسان موفقی نیز حضور دارند که به شخصیت پردازی و سایر عناصر داستانی پایبندند و اساسا برای رمان های خود محورهای تفکیک شده ای قائلند.
نویسنده رمان "عطش ماندگار" درباره وجود خاستگاه فلسفی در اثر ادبی نیز گفت: آنچه مسلم است نمی توان فلسفه را به شکل مستقیم به داستان تزریق کرد. فلسفه باید درون متن تنیده شده باشد. از همه مهم تر اینکه نتیجه گیری فلسفی باید برعهده مخاطب باشد . به عنوان مثال در رمان" راز گل سرخ " اثر امبرتو اکو، خواننده بعد از تمام کردن رمان به این نتیجه می رسد که این داستان اثری فلسفی است. با این تفاسیر آثاری همواره در کارنامه ادبیات معاصر جهان از ویژگی مانایی برخوردار بوده اند که دارای بار فلسفی مستتر بوده اند.
نظر شما