خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: «گوردن آدامز» استاد سابق دانشگاه آمریکا و دانشگاه جورج واشنگتن در یادداشتی در وبگاه لابلاگ با اشاره به پیامدهای ویرانگر سیاست خارجی خصمانه آمریکا بر جان و مال ملتهای مختلف از شرق تا غرب جهان، تنها راه برون رفت واشنگتن از دور باطل ارعاب-انزوا را مشارکت واقعگرایانه و برابر آمریکا با سایر قدرتهای جهانی و منطقهای میداند.
گوردن آدامز، استاد ممتاز در دانشکده خدمات بین الملل دانشگاه آمریکا و عضو برجسته (غیرمقیم) در مرکز استیمسون است. وی علاوه بر تدریس در دانشگاه آمریکا و دانشگاه جورج واشنگتن (۲۰۱۵-۱۹۹۹)، سابقه فعالیت در سمت مقام ارشد کاخ سفید در دوران بیل کلینتون را در کارنامه خود دارد. آدامز همچنین در فاصله سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۳، بنیانگذار و مدیر پروژه بودجه دفاعی آمریکا بوده است.
در ادامه، این یادداشت را میخوانیم: «در مرز آمریکا و مکزیک، کودکان خانوادههای مهاجر یا به زور از والدین خود جدا میشوند و یا در حالی که بازوانشان به دور گردن پدر حلقه شده، در کرانه رود ریو گراند به خواب ابدی فرو میروند: این فجایع همه محصول سیاست مهاجرتی ظالمانه آمریکا است. در ایران نیز تشدید تحریمهای آمریکا مردم را با قفسههای خالی از کالا و قیمتهای سرسام آور مواجه کرده است. فلسطینیان، بدون هیچگونه شغل و منبع درآمدی، در داخل اردوگاههای پناهجویان در غزه با کاهش خدمات عمومی که حاصل قطع کمکهای مالی آمریکاست، دست و پنجه نرم میکنند. با تشدید تحریمهای واشنگتن علیه کوبا و کمبود شدید مواد غذایی و دارو در این کشور، دورانی بسیار سخت و تلخ در انتظار مردم کوباست. در آمریکای مرکزی نیز قطع کمکهای مالی آمریکا، مردمان این مناطق را از همان منبع ناچیز مالی که مرهمی موقت بر ظلم و خشونت جنایتکاران و قاچاقچیان مواد مخدر بود، محروم کرده است. مردم یمن نیز هر روز در زیر بمباران هواپیماهای سعودی که به تسلیحات آمریکایی مجهزند، جان خود را از دست میدهند.
نتیجه منطقی این مداخلههای آمریکا، تحریمهای ظالمانه، و هرج و مرج در مرزها تنها رنج و تألم انسانی است. هر کجا که دولت ترامپ تصور میکند روند مذاکرات رو به پیشرفت است، نه تنها هیچ پیشرفتی حاصل نشده بلکه بیشتر به درد و رنج و شرایط زندگی فاجعه بار مردم دنیا دامن زده است.
این همان چهره کریه آمریکا است. تمام فضیلتهای مورد ادعای این کشورِ سابقاً قدرتمند- اصول اخلاقی، فرهنگ، قدرت اقتصادی و حکمرانی دموکراتیک آن- در تلی از درد و رنج و ویرانی فروغلتیده است.
بدیهی است که آمریکا و حتی دونالد ترامپ مسئول تمام گرفتاریهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان نیستند. با این حال نفرت از آمریکا در سرتاسر گیتی رو به فزونی است. برخلاف این باور عمومی که آمریکا نیرویی خیرخواه برای جهان است-وگهگاه برای اثبات آن اقداماتی انجام داده- امروزه مردم جهان دیگر امیدی به خیرخواهی آمریکا ندارند.
سیاست خارجی خصمانه ای که از سوی یک کشور قدرتمند به اجرا درآید، دقیقاً اثری معکوس خواهد داشت. کاربست این گونه سیاستها نه تنها اعتبار و وجهه رهبری آن کشور را تقویت نمیکند؛ بلکه به سایر کشورها گوشزد میکند که تنها بوده و باید آن کشور را رها کنند.
جهش اجتناب ناپذیر قدرت اقتصادی و نظامی چین، اقدامات سیاسی و نظامی مستقل روسیه به رهبری پوتین، پیشرفت ظرفیتهای اقتصادی و مقدورات نظامی هند، و سیاست خارجی مستقل کشور سابقاً وفادار به ناتو (ترکیه) به خوبی نمایانگر روند انتقال قدرتی است که پیش از به قدرت رسیدن ترامپ آغاز شد. همچنین گسترش نفوذ منطقهای ایران، حضور نابجای آمریکا در سوریه، سیاستهای قاطعانه آلمان و ژاپن و مداخلات شکست خورده آمریکا در عراق و افغانستان نیز به خوبی گواه این مدعاست.
با این وجود، سیاست خارجی ظالمانه و تهدید آمیز دولت کنونی آمریکا بسان ریختن بنزین به روی آتشِ این موازنه سازی مجدد است.
آیا این رنج، خشونت و اعتبار برباد رفته قابل بازگشت است؟ قشر سیاستمداران و مفسران پرچانه هنوز به این امر واقف نشده اند که هر گزینهای که از سوی رئیس جمهور یا کنگرهای جدید در آمریکا مطرح شود، تحت تأثیر سیرِ تحولات در جهان قرار میگیرد. هنوز مردمان بسیاری رؤیای «احیای» رهبری آمریکا، بازگشت آمریکا به جایگاه «استثنایی» خود در برابر چین یا روسیه، و بازآفرینی یک کشور «غیرقابل چشم پوشی» را که از نظم بین المللی مشترک و قانون محور جهانی حراست میکند، در سر میپرورانند. اما این رویاها در آتش سوزانی که هر دم با اقدامات ترامپ شعله ور میشود، سوخته و برباد میرود.
باید توجه داشت که بازگشت به موضع خیرخواهانه و احیای دموکراسی آمریکایی کافی نخواهد بود. آمریکا باید این واقعیت را تصدیق کند که قدرت به طور برگشت ناپذیری انتقال یافته است.
آمریکا باید حاضر باشد تحت شرایط برابر با سایر قدرتهای جهانی و منطقهای مشارکت کند و بپذیرد که نمیتواند خودسرانه دست به هر اقدامی زند (اگر چنین کند، اقدام او با استقبال سایرین مواجه نخواهد شد). آمریکا برای مقابله با چالشهای واقعی همچون نابرابری، فقر، نژاد پرستی، تعصب، نفرت، و شرایط آب و هوایی جدیدی که بقای انسان را به چالش میکشد، باید آماده باشد. همکاری و نه تفوق نظامی، امری لازم خواهد بود. و بالاتر از همه آنکه دیپلماسی آمریکا باید اعاده و اصلاح شود؛ نه تنها با صرف هزینهای بیشتر بلکه با اندیشهای واقع گرایانه تر نسبت به راهبرد آمریکا. در نهایت، سیاست خارجی خصمانه آمریکا باید جای خود را به یک راهبرد مشارکتی واقع گرایانه تر و بی خطر دهد؛ راهبردی که میپذیرد آمریکا دیگر یک کشور «غیرقابل چشم پوشی» نیست؛ بلکه بازیگری است در میان انبوه بازیگران در عرصه جهانی».
مترجم شبنم شکوهی
نظر شما