به گزارش خبرنگار مهر، نزدیکی ما به دوران مدرن باعث شده تا کمتر خود را با پرسش «مدرنیته چیست و از کجا آمده است؟» مواجه بدانیم و مدرنیته را دنباله طبیعی حرکت تاریخ بدانیم. این در صورتی است که انسانهایی که در قرون وسطی زندگی میکردند هرگز تصور نمیکردند که چنین جهانی را پیشرو داشته باشند. آنان خود را در آخرالزمان میدانستند و در انتظار پایان تاریخ بودند.
خرد متعارف پاسخی بسیار روشن به پرسش پیشگفته یعنی چیستی و خاستگاه مدرنیته میدهد: مدرنیته قلمروی سکولار است که در آن انسان جای خدا را به عنوان مرکز هستی میگیرد و میکوشد با به کارگیری علم جدید و لازمه آن یعنی تکنولوژی به ارباب و صاحب طبیعت تبدیل شود. این عصر محصول متفکران قرن هجدهمی بود که فلسفه مدرسی را به نفع علم و اعتقاد و شور دینی را به سود جهان سکولار کنار گذاشتند.
اما این پاسخها دیگر نمیتواند قانع کننده باشد. امروز دلایل بسیاری برای تردید در کفایت این پاسخها داریم. با نگارش آثار عظیمی که در زمینه تبارشناسی مدرنیته و کشف خاستگاههای اندیشه و جهان مدرن، به ویژه آثار افرادی همچون هانس بلومنبرگ و آموس فانکنشتاین و اریک فوگلین، این روایت از مدرنیته یک سو به نظر میرسد. گویا این روایتی خودستایانه است که مدرنیته از خود و ریشههایش به دست میدهد.
مایکل آلن گیلسپی در کتاب ریشههای الهیاتی مدرنیته، پاسخ کلیشهای و رایج از مفهوم مدرنیته و ریشهها و زمینههای ظهور آن را به چالش میکشد و به دنبال ارائه یک روایت دقیق از روند تحولات فکری است که زمینه ظهور مدرنیته را فراهم کردند. دغدغه او در این کتاب اثبات نقش اصلی دین و الهیات در شکلگیری ایده مدرنیته است، درست بر خلاف آنچه که روایتهای رسمی از مدرنیته بیان میکنند.
گیلسپی این تصور را که مدرنیته ریشه و هستهای خداناباورانه، دین ستیزانه یا حتی لا ادری گرایانه دارد، اشتباه میداند و به ما نشان خواهد داد که مدرنیته از همان آغاز نه تنها در پی حذف دین نبود، بلکه میخواست دیدگاهی تازه را درباره دین و جایگاه آن در زندگی انسان بپرورد. به عقیده او ما زمانی مدرنیته را به درستی خواهیم فهمید که آن را تلاشی برای یافتن پاسخی متافیزیکی / الهیاتی تازه به مسئلهی طبیعت و ارتباط با خدا و جهان طبیعی بدانیم، مسئلهای که در جهان قرون وسطای متأخر و در نتیجهی نبرد بی امانِ عناصرِ متناقضِ خود مسیحیت پدید آمد.
در ابتدای کتاب زانیار ابراهیمی مترجم فارسی کتاب و مایکل آلن گیلسپی نویسنده کتاب، در مقدمههای مفصلی به تبیین موضوع کتاب و روش کار نویسنده پرداختهاند. اولین فصل از کتاب با نام «انقلاب نومینالیستی و خاستگاه مدرنیته»، شرح ایدهی اصلی نویسنده در توضیح نسبت میان الهیات مسیحی و مدرنیته است. شش فصل بعدی به دنبال پرداختن به ایدههای اساسی فلسفی / سیاسی در سنت غربی و تعقیب آنها در مسیری است که به مدرنیته منتج میشود: «پترارک و ابداع فردیت»، «اومانیسم و خداشدن انسان»، «لوتر و طوفان ایمان»، «تناقضهای پیشامدرنیته»، «راه دکارت به حقیقت» و «خرد ترسآلود هابز». هشتمین فصل که فصل پایانی کتاب است، «تناقضهای روشنگری و بحران مدرنیته» را بررسی میکند.
طلیعهی کتاب با قطعهای درخشان از بهشتِ گمشدهی میلتون آغاز میشود. قطعهای که گیلسپی از این کتاب انتخاب کرده است، به خوبی نشانگر ذهنیت انسان مدرن و نسبت او با جهان پیرامونش است. جایی که از زبان ملکِ مطرود که سودای پادشاهی بر جهنم را دارد، آورده است که: «به گمانم پروردن سودای سلطنت، ولو بر دوزخ، به زحمتش میارزد؛ سلطنت بر دوزخ بِه از بندگی در آسمان.»
پایانبخش کتاب نیز اشارهای به یک اثر ادبی سترگ است. گیلسپی وضع انسان مدرن را با اودیپ شهریار، قهرمان نمایشنامهی سوفوکل، مقایسه میکند. جایی که اودیپ که به لطف تواناییهای خود در تبس به قدرت رسیده بود، خود را «فرزند بخت» نامید، نخستین انسانِ خودساختهی جهان. به اعتقاد وی روشنتر از چنین استعارهای نمیتوان خطرهای نهفته در مدرنیته را بیان کرد.
گیلسپی به انسان مدرن هشدار میدهد که هیچیک از ما فرزند بخت نیستیم و مادامی که از این حقیقت آگاه نشویم، مثل اودیپ در این جهان سرگردان خواهیم بود، نبوغی درخشان در پاسخ به مشکلات و شتابی شگفتانگیز در تفوق خواهیم داشت، اما چشمانمان همیشه برروی این حقیقت بسته خواهد ماند که چه کسی هستیم و چه میکنیم. بنابراین انسان مدرن در عصر حاضر باید مجدداً با این سوال مواجه شود و پاسخی درخور برای آن بیابد. «مدرنیته چیست و از کجا آمده است؟»
«کتاب ریشههای الهیاتی مدرنیته» نوشتهی مایکل آلن گیلسپی با ترجمه زانیار ابراهیمی، در ۵۷۳ صفحه توسط انتشارات پگاه روزگار نو منتشر شده و با قیمت ۷۷,۰۰۰ تومان در بازار کتاب در دسترس پژوهشگران قرار دارد.
نظر شما