۳۰ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷

در گفتگو با مهر مطرح شد؛

«سیاحت غرب» چالشی‌ترین تجربه من بود/کتاب متعلق به زمان حاضر نیست

«سیاحت غرب» چالشی‌ترین تجربه من بود/کتاب متعلق به زمان حاضر نیست

تصویرگر کتاب «سیاحت غرب» معتقد است چنین کتاب‌هایی باید بازنویسی شوند و یا برای دوران و شرایط فعلی کتاب‌های جدیدتری با محوریت موضوع این کتاب نوشته شوند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: کتاب معروف «سیاحت غرب» نوشته محمدحسن نجفی قوچانی به‌تازگی با تصویرگری امیر گل‌محمدی توسط انتشارات کتاب جمکران همراه شده است. چاپ این کتاب بهانه‌ای شد تا با تصویرگر جوانش گفتگویی درباره تصویرگری و به‌ویژه این کتاب داشته باشیم.

«سیاحت غرب» کتابی روایی درباره اتفاقات و عالَم پس از مرگ است. به‌عبارت دیگر نویسنده در این کتاب سعی کرده عالم برزخ را با روایت داستان‌وار برای مخاطب توصیف کند. «سیاحت غرب» با جمله معروفِ «و من مُردم» شروع می‌شود.

این‌کتاب که برای اولین‌بار در سال ۱۳۴۹ چاپ شد، بارها توسط ناشران مختلف منتشر شده است.

مشروح متن این مصاحبه در ادامه می‌آید:

* آقای گل‌محمدی ورودتان به حوزه تصویرگری چگونه بود؟

راستش در حال حاضر در حوزه‌های طراحی کانسپت-طراحی فضا و کارکتر و تصویرگری کتاب فعالیت می‌کنم و مدتی است بخش تصویرگری کتاب برای من کمرنگ‌تر شده است. یعنی بیشتر در حوزه‌های دیگر از تصویرگری مشغول هستم، ولی در جواب سؤالتان می‌توانم به این نکته که شاید کلیشه‌ای و درست باشد، اشاره کنم که از زمان کودکی علاقه زیادی به تصویرکردن چیزهایی داشتم که در ذهنم بود. هر فرصتی که پیش می‌آمد، این کار را انجام می‌دادم. حتی سر کلاس‌های درس و در دوران جوانی جدی‌تر پیگیر این قضیه شدم. تمرین کردم و سعی کردم اصولی‌تر و هدفمندتر پیش بروم.

* حالا بین کتاب‌های مختلف چه‌طور شد که تصویرگری «سیاحت غرب» را به عهده گرفتید؟

چند سالی از تصویرگری کتاب سیاحت غرب می‌گذرد و این کتاب از اولین تجربه‌های کاری جدی من بود. ضمن این‌که شاید چالشی‌ترینش هم بود. با متنی مواجه شدم که از نظر بصری و تصویری خیلی موقعیت این را فراهم می‌کرد که یک تصویرگر خودش را با آن به چالش بکشد. من هم همیشه از این مسئله استقبال می‌کنم.

طی صحبتی که در جلسات مختلف با مسئولان کتاب جمکران شد، قرار بر این بود که تصویرگری کتاب سیاه‌وسفید کار بشود که در نهایت جمع‌بندی بر این شد که تک‌رنگ قرمز هم به کار اضافه شود تا به فضاسازی‌های خاص داستان کمک کند.

* از چه تکنیکی در این کار استفاده کردید؟

نقاشی دیجیتال. و سعی شده فضاسازی‌ها و تصاویر بیشتر جنبه رئال داشته باشند تا فانتزی که برای مخاطب قابل‌درک‌تر باشند.

* پیش از شروع تصویرگری، کتاب «سیاحت غرب» را خوانده بودید؟

تا قبل از انجام این پروژه، فقط داستان کلی را می‌دانستم که کتابی با این اسم هست و به مسائل پس از مرگ می‌پردازد. بعد از خواندن متن از محتوای کلی و فضاسازی‌هایی که انجام شده بود، خوشم آمد. ولی به نظرم کتاب متعلق به زمان حاضر نیست و باید بازنویسی بشود. به‌نظرم در این‌زمینه، با توجه به زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، باید کتاب‌ها و داستان‌های دیگری نوشته بشود.

* حالا به نظرتان واقعاً جای نسخه تصویرگری‌شده این کتاب خالی بود؟

مسلماً! چون داستان‌های این‌چنینی دستمایه تصویری خوبی در اختیار تصویرگر قرار می‌دهند. ضمن اینکه از نظر محتوایی هم مثبت و تأثیرگذار هستند و می‌شود از آن‌ها حتی چندین نسخه تصویری در مدیوم‌های مختلف تولید کرد. اما همان‌طور که گفتم متن‌ها و مفاهیم باید به‌روز شوند تا برای مخاطبان قابل‌لمس و قابل‌درک‌تر باشند، به‌خصوص مخاطب جوان. چون در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که انفجار محتوا و تصاویر جذاب رخ داده و با گسترش رسانه‌های دیجیتالی و امکاناتی مانند اینترنت الآن مخاطب به‌راحتی به محتواهای جذاب و تصاویر جذاب دسترسی دارد و اگر بخواهیم در این فضا رقابت کنیم باید خیلی روی این مسائل دقت کنیم و از محافظه‌کاری فاصله بگیریم.

* بازخوردی هم از کتاب تصویرگری‌شده‌تان دیده‌اید؟

زمانی که تصویرسازی‌ها را انجام می‌دادم با مخاطبان زیادی راجع به آن صحبت کردم و خدا را شکر، اکثریت از فضای کلی آثار استقبال کردند و نظرشان این بود که قبلاً چنین اتفاقی را ندیده بودند یا کمتر دیده بودند.

* بیایید یک مقایسه بین نسخه‌های صوتی، تصویری و مکتوب این کتاب داشته باشیم. نسخه صوتی را من هم سال‌ها پیش شنیده‌ام. وهم‌آور بود و مخاطب را می‌ترساند. تصویرگری شما با مخاطب چه‌کار می‌کند؟

من نسخه صوتی را نشنیدم، ولی دوستانم می‌گفتند خیلی ترسناک بوده است. به نظرم ترسناک‌بودن، دلیلی بر تأثیرگذاربودن نیست. در شریعت ما هم چنین تاکید و اشاره‌ای وجود ندارد. محبت و مهربانی پیامبر بود که در قلب پیروانش تأثیر گذاشت؛ نه خشم و غضب ایشان. قرآن هم کتاب محبت و دوستی است و از همین طریق تأثیرگذاری خودش را دارد. ضمن اینکه در جاهایی که نیاز باشد، بحث هشدار و خشم خداوند را هم مطرح کرده است. همان‌طور که اشاره کردم هر زمانه‌ای نیازمند نوع مناسب برخورد با هر موضوعی است. به‌نظرم در زمان حال باید از افراط فاصله گرفت. نسخه‌ای که در اختیار من قرار گرفت تا حدود زیادی این ویژگی را داشت و فکر می‌کنم از میزان پرداخت به خشونت و ترس‌اش کاسته شده بود. به‌جای آن به مفاهیم جدی‌تر و تأثیرگذارتر پرداخته شده بود.

* به‌نظرتان جایگاه فعلی تصویرگری کتاب در حوزه کتاب‌های بزرگسال چگونه است؟

در حال حاضر کمی از فضای تصویرگری کتاب فاصله گرفته‌ام اما جایگاه تصویرگری کتاب را جایگاهی که باید باشد، نمی‌دانم. به‌نظرم باید خیلی جدی‌تر روی این مساله کار کرد. ما در کشورمان از نظر داستان و محتوا غنی هستیم؛ از داستان‌های تاریخی و ملی گرفته تا آثار بزرگ نویسندگان و ادیبان ایرانی و همچنین داستان‌های دینی. اما نمی‌دانم چرا سرعت پیشرفت‌مان در این قضیه بسیار آهسته است. شاید به‌خاطر همین بود که من هم از این فضا فاصله گرفتم و به تصویرگری در حوزه‌های دیگر مشغول شدم.

* برخی معتقدند تصویرگری بزرگسال به‌نوعی توهین به مخاطب است. او باید خودش تصور کند. به‌نظرتان این نظر درست است؟ و شمای مخاطب دارید به‌جای مخاطب کتاب تخیل می‌کنید؟

نه. من مخالفم. اگر این مسئله درست باشد، خب چه نیازی به تولید فیلم، سریال، بازی و… هست؟ متن را می‌خوانیم و از داستان مطلع می‌شویم. به نظرم تجربه‌های دیداری، شنیداری، مطالعه و... هر کدام لذت منحصر به خودشان را دارند و در دنیای امروز شما در انتخاب آزاد هستید. اگر برایتان تجربه دیداری لذت‌بخش‌تر است، آن را انتخاب کنید، اگر تجربه مطالعه لذت‌بخش‌تر است، خواندن را انتخاب کنید. ولی به نظر شخصیِ من نباید خودمان را در انتخاب محدود کنیم؛ انتخاب درست، انتخاب مجموعه‌ای از این‌ها در کنار هم است.

* و حرف آخر؟

امیدوارم جایگاه کتاب‌های تصویری به سطحی که واقعاً لیاقتش است، برسد.

کد خبر 4671164

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha