پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۸

توسط انتشارات کارگاه اتفاق صورت می‌گیرد؛

انتشار یک «آرت-بوک»/ رمانی به قلم علی اتحاد

انتشار یک «آرت-بوک»/ رمانی به قلم علی اتحاد

رمان «نامه‌هایی بر دوش تندباد» نوشته علی اتحاد توسط انتشارات کارگاه اتفاق منتشر می‌شود. روند انتشار این کتاب خاص، در دو مرحله صورت می‌گیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، علی اتحاد، هنرمند هنرهای دیداری، نویسنده، شاعر و کارگردان تئاتر است. یکی از مهم‌ترین آثار او رخداد اجرایی «مرثیه‌ای برای کتابسوزی‌ها» بود که در زمستان سال ۱۳۹۳ در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه رفت. کتاب و فیلم این اجرا نیز توسط موسسه بتهوون و موسسه‌ی هنر معاصر منتشر شد. نمایشنامه‌های «چکامه‌های روشنایی» و «دیو آب» همچنین مجموعه شعر روایی «منظومه پیامبر نامبعوث» از دیگر کتاب‌های منتشر شده اوست.

تفکرات اتحاد در موضوع هنر معاصر و تخصص او در پرفورمنس در حیطه کتاب نیز راه پیدا کرده است. آثار او در بدو تولد معلوم نیست که چه رسانه و یا چه مدیایی به خود بگیرند. به عنوان مثال بعید نبود که نمایشنامه «دیو آب» به جای انتشار در این قالب، در فرمت «ویدیو آرت» به مخاطبان ارائه می‌شد. به همین دلیل شاید بتوان گفت که انتشار کتاب‌های او نیز خود یک رخداد اجرایی و یا یک پرفورمنس است. 

اتحاد درباره تازه‌ترین کتاب و اثر در دست انتشار خود به مهر گفت: تازه‌ترین کتاب من یک رمان چهارصدایی است یعنی چهار راوی مجزا دارد؛ که شیوه‌های بیانی‌شان به کلی با هم متفاوت است. این کتاب با عنوان «نامه‌هایی بر دوش تندباد» توسط انتشارات کارگاه اتفاق به مخاطبان ارائه می‌شود. روند اخذ مجوز انتشار این رمان نزدیک به یکسال زمان برد.
با این انتشارات پیش‌تر من نمایشنامه «دیو آب» را منتشر کرده‌ام. 

وی افزود: انتشار این رمان در دو مرحله صورت می‌گیرد. نخست به تعداد محدود ۳۰ نسخه که هرکدام از آنها طراحی جلدهای متفاوتی خواهند داشت و در مرحله بعد ناشر در شمارگان بالا برای عامه مخاطبان اثر را منتشر خواهد کرد. ۳۰ نسخه نخست جلدشان چرمی است و ساختاری مانند کتاب‌های کهن خطی دارد و نوع کاغذ هم متفاوت است. پس از این ۳۰ نسخه ناشر مجاز است که در فرمت خودشان کتاب را به صورت معمولی منتشر کند.

اتحاد ادامه داد: تمام آثاری که تاکنون ارائه کرده‌ام کلاژ بوده‌اند. من طی سال معمولا در حال نوشتم و آثارم به صورت کلاژی از دل این نوشته‌ها بیرون می‌آید. روایت‌های دو بخش یعنی دو راوی از این اثر را پیشتر نوشته بودم، اما نمی‌دانستم خروجی کار چه خواهد بود و فکر می‌کردم که ممکن است تبدیل به روایتی مشابه کتاب «منظومه پیامبر نامبعوث» شوند، اما آرام آرام در دل مجموعه بزرگتری جای گرفتند و دو راوی دیگر نیز به آن اضافه شد و در نهایت ساختار رمان شکل گرفت.

صفحه‌ای از تازه‌ترین کتاب علی اتحاد

این نویسنده در توضیح بیشتر ساختار کتاب اضافه کرد: در زمان شروع نوشتن دو راوی اول، کار فرمت تک گویی تئاترال داشتند، اما در نهایت در قالب رمان شکل پذیرفت. بنابراین اینکه گفتم خودم هم در ابتدای امر نمی‌دانم نوشته‌هایم به کجا ختم می‌شوند، واقعا غلو شاعرانه نیست. همچنین تصمیم دارم سال آینده این اثر را در قالب یک کتاب صوتی با چهار راوی منتشرش کنم؛ یک اثر صوتی با مختصات مثلا یک نمایش شنیداری.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «... یکی‌شان متنی بود از یک سده پیش که در کلکلته چاپ سنگی شده بود. برش داشتم. با یک کتاب دیگر. به خانه رفتم. چای دم کردم؛ و خواندم. به دشواری می‌توانستی ورق بزنی و آسیبی به کتاب نرسانی. دست از خواندن کشیدم و شیرازه کتاب را وارسی کردم. با خودم فکر کردم پیش از آنکه به خواندن ادامه دهم، کتاب را به صحاف بسپارم. چیزی در آستر جلد اما نظرم را به خود جلب کرد. زبانه‌ای اضافه بود که گویی به چیزی زیر آستر می‌رسید. حتی لحظه‌ای فکر نکردم. زبانه را کشیدم و آستر خشک ترک خورد و برگه‌ای چهارتا بیرون افتاد. برگه‌ای که روی آن پنج خط عمودی کوتاه بود. تیره پشت‌ام انگار منجمد شده باشد، توان جنبیدن نداشتم. نیاز به شرح نیست که چقدر به آن تکه کاغذ خیره ماندم تا توان گشودنش را بیابم.»

کد خبر 4719806

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha