دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این پرسش که در طی مدت آشنایی ایرانیان با فلسفه کانت آیا گونه های فکری اندیشمندان ما از این فیلسوف توانسته اند تاثیر جدی بگیرند و یا اینکه ما همچنان در آغاز راه هستیم، گفت : درست است که حدوداً از 100 سال پیش گاهی اسم کانت فیلسوف بزرگ آلمانی در بعضی از کتابهای فارسی وارد شده ولی در واقع باید گفت که مطالعه آثار و افکار این فیلسوف در کشور ما واقعاً قدمت چندانی ندارد و منورالفکران دوره قاجار به سبب لزوم قوانین جدید اجتماعی در درجه اول به منتسکیو و برای مبارزه با ایدههای احتمالی بیشتر به ولتر توجه داشتهاند.
وی افزود: با تاسیس دانشگاه تهران و رشتههایی از نوع علومانسانی باید به نحو مستقیمتر افکار و آرای کانت مطرح میشدند ولی آن هم هنوز در حد مقدمات بوده و جز چند ترجمه و نوشته، اکثر کتابهایی که در مورد فلسفه کانت تحریر شده، کاملاً غیرتخصصی اند. از طرف دیگر ارزیابی درستی نیز انجام نگرفته و عملاً اغلب صحیح و ناصحیح با هم خلط شده و گاهی حتی نوشتهها جنبه فضلفروشی پیدا کرده اند.
دکتر مجتهدی تاکید کرد: در هر صورت هنوز بسیار جای دارد که مطالعات معتبری آن هم دقیق و همهجانبه در مورد افکار این فیلسوف به عمل آید.
استاد فلسفه دانشگاه تهران همچنین در پاسخ به این پرسش که کدام یک از وجوه فلسفه کانت قابلیت تاثیرگذاری بر فلسفه در نزد ما ایرانیان را دارد گفت : هیچ جنبه ای از فکر فلسفی را نمی توان از مجموعه فضای ذهنی یک فیلسوف و از گرایشهای موجود در عصر او جدا ساخت. فلسفه برخلاف شعر و ادبیات سعی دارد کاملاً نظام مند باشد و بحثها در ارتباط با یکدیگر عنوان شوند.
دکتر مجتهدی با تاکید بر این نکته که منظور این نیست که تمام اجزای تشکیلدهنده یک نظام فکری واجد ارزش واحدی اند و یا همه گفتههای یک فیلسوف از اعتبار یکسانی برخوردار هستند گفت : در درجه اول ارتباط این اجزا با یکدیگر و کلاً میزان انسجام اصلی یک نحله فکری به ناچار همیشه باید مورد نظر باشد و به عنوان ضابطه تشخیص فراز و نشیب آن به کار رود. از طرف دیگر همچنین باید گفت که فلسفه نظری کانت خاصه جنبه «معرفتشناسی» آن عملاً چه در ایران و چه در کشورهای خارج، از شهرت و عمومیت بیشتری برخوردار است.
وی افزود: شاید این قسمت را بتوان مقدمه و تمهیدی برای ورود به بحثهای دیگر کانت دانست ولی حتی از این لحاظ هم در کلاسها به بحثهای اولیه یعنی حس استعلایی و تحلیل استعلایی اکتفا میشود که اینها فقط یکچهارم کتاب «نقادی عقل محض» کانت را تشکیل میدهند. دنباله بحثها که اهمیت بیشتری دارند معمولاً به سبب ضیق وقت و عدم آمادگی اذهان تازهکار، مطرح نمیشوند. البته همین نیز بسیار خطرناک است چرا که نزد جوانان توهم کانتشناسی به وجود میآید، در صورتی که شناخت آنها از افکار کانت بسیار اجمالی باقی میماند.
دکتر مجتهدی در ادامه این گفتگو در پاسخ به این پرسش که طی چند سال اخیر برخی سعی نمودند که آرای این فیلسوف آلمانی را با فیلسوفان اسلامی تطبیق کنند آیا فلسفه در آلمان با فلسفه نزد ایرانیان قابلیت تطبیق را دارد گفت : از لحاظی همیشه میتوان دو متفکر بزرگ را چه در محدوده یک فرهنگ واحد (مثلاً ابنسینا و سهروردی) و یا با توجه به فرهنگ کاملاً متفاوت (مثلاً دکارت و ملاصدرا) را با هم مقایسه کرد، البته بدون اینکه وجوه تفارق اصلی و شرایط بومی فرهنگ آنها را به دست فراموشی سپرد ولی به هر ترتیب اگر چنین کاری توسط شخص غیرمتخصص و ناوارد انجام گیرد نه فقط نتیجه و ماحصلی به دست نخواهد داد بلکه در فهم هر دو متفکر انحرافی را نیز موجب خواهد شد و بیان نظر گاه اصلی هر یک از آنها به صورت نادرستی انجام خواهد گرفت.
وی در ادامه اظهار داشت: چنین مقایسههایی معمولاً بسیار خطرناکند و به ذوق اصلی شناخت افکار و به اصالت آنها صدمات جبرانناپذیری وارد میآورد.
دکتر مجتهدی در پاسخ به این پرسش که به نظر شما چرا کانت تا این اندازه نزد دانشجویان فلسفه اهمیت دارد که بیشترین پایاننامهها به فلسفه کانت اختصاص دارند اظهار داشت: کانت در فرهنگ دنیای غرب چه در آلمان و چه در بقیه کشورهایی که فلسفه را زیربنای کل فرهنگ میدانند و برای رشد و اعتلای جنبههای مختلف زندگانی خود بدان متوسل میشوند، یک نقطه عطف تاریخی بسیار مهمی به حساب میآید، زیرا ضمن اینکه به نحوی بر عصر روشنگری و علوم جدید تاکید دارد، محدودیتهای آنها را نیز نشان میدهد و لزوم بررسی استعلایی و شرایط ماتقدم تحقق آنها را ترویج مینماید.
وی تاکید کرد: فلسفه کانت از لحاظ آموزشی حرف اول را میزند و نوعی تعمق خاصی را تعلیم میدهد که نزد منورالفکران قرن هجدهم دیده نشده است، روش استعلایی او چنان اصالتی دارد که به هر ترتیب نه الزاماً متعاطی فلسفه بلکه هر کسی که توجه به نظر و عمل انسانی دارد، باید تا حدودی با آن آشنا شود. البته منظور این نیست که باید افکار کانت را قبول کرد، منظور این است که از قدرت آموزندگی آن غفلت نباید ورزید.
نظر شما