پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۱ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۸:۴۰

/ ترجمه های ادبی در ایران /

آفت عدم آشنایی مترجم با فرهنگ و اصطلاحات خودی

آفت عدم آشنایی مترجم با فرهنگ و اصطلاحات خودی

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: روش ها و اصول برگرداندن متون به زبان مقصد و لزوم آشنایی مترجم با سبک های ادبی، مباحث طرح شده در یادداشت های پیشین علی صلح جو - منتقد و مترجم - بود. در بخش پایانی این مقال، تاثیر ادبیات و اصطلاحات بومی در ترجمه مورد بررسی قرار می گیرد.

برخی از ما شنیده یا خوانده ایم که مترجمی، ضمن شرح چگونگی مشکلات ترجمه اثری که به آن مشغول بوده، گفته است که پیش از آنکه عملا به ترجمه اثر مورد نظر بپردازد، مدتی را صرف مطالعه اثر یا آثاری در آن زمینه کرده است تا برای دستیابی به حال و هوا و فضای اثری که می خواسته ترجمه کند آماده شود. مترجمانی که به این کار پرداخته اند آن را تجربه موفقی دانسته اند .

 گاه نیز برخی از مترجمان، قبل از پرداختن به ترجمه، زمانی را صرف تحقیق میدانی درباره آن اثر می کنند. نجف دریابندری می گوید که در ترجمه " پیرمرد و دریا "، در تماس با مردم جنوب، برخی از اصطلاحات ماهی گیری مردم خلیج را گرفته و در ترجمه خود به کار برده است . تماس با فضایی مشابه با فضای اثر و حشر و نشر با افرادی از سنخ قهرمانان اثر همواره مفید بوده است .

البته، تمام افرادی که در زمینه ادبیات بومی تعمق می کنند، مترجم نمی شوند. عده ای صرفا به لذت بردن از مطالعه ادبیات بسنده می کنند و به تولید ادبی دست نمی یازند. برخی دیگر نیز ممکن است مستقیما به فکر تولید ادبی بیفتند و در نویسندگی طبع آزمایی کنند و سرانجام نویسنده شوند. در واقع، ما نمی دانیم آن توان مطلوب - مطالعه ادب بومی و سپس یا همزمان پرداختن به یادگیری زبان خارجی - چگونه حاصل می شود.

به نظر می رسد که برخی، در مرحله ای از مطالعه، به یادگیری زبان خارجی می پردازند و به مرحله ای می رسند که می توانند آثار ادبی را به زبان خارجی بخوانند. گروهی در همین مرحله باقی می مانند و لذت خواندن اثر به زبان خارجی برای آنها کفایت می کند. اما برخی از افراد این گروه می خواهند دیگران را در تجربه خواندن سهیم کنند . به نظر می رسد کسانی که در یادگیری زبان خارجی زودتر و پرشتاب تر حرکت می کنند احتمال کمتری دارد که دوباره بازگردند و با مطالعه عمیق ادب بومی - چه کلاسیک و چه مدرن - بپردازند .

متاسفانه این افراد به صرف یادگرفتن زبان خارجی، به ترجمه دست می یازند و از آنجا که در زبان و فرهنگ مقصد ضعیف اند، بعید است بتوانند ترجمه خوبی عرضه کنند . از سوی دیگر، کسانی که در فرهنگ و ادب بومی به سیر آفاق و انفسی می پردازند احتمال زیادی دارد که مستغرق همین دریا شوند و به یادگیری زبان خارجی نپردازند. به نظر می رسد که مترجمان نسل قبل جهت حرکتشان از فرهنگ و ادب بومی به فرهنگ و ادب بیگانه بوده و علت موفقیت شان نیز همین بوده است و این نکته بسیار مهمی است که در دوره های تربیت مترجم - البته ترجمه از زبان خارجی به فارسی- باید به آن توجه خاص کرد .

می توان پرسید که آیا در این رویکرد تعادلی کلان، کفه ترازوهای دو فرهنگ با هم برابری می کنند یا نه. به عبارت دیگر، آیا ما برای تمام انواع ادبی غربی در زبان و فرهنگ خودمان معادل داریم؟ بدیهی است پاسخ منفی است. برخی از انواع ادبی رایج در ایران، مانند رمان، از طریق ترجمه وارد شده اند . بنابراین، می توان پرسید هنگامی که یکی از انواع ادبی غربی اصولا فاقد سلیقه در ادب فارسی است، چگونه می توان آن را در قالب زبان و ادب فارسی عرضه کرد؟ پاسخ این است که در این گونه موارد فرایند شکل گیری ژانر جدید به کمک ژانرهای مجاور صورت می گیرد . مثلا چه بسا، شعر حماسی، شعر مناظره ای و همچنین سنت تعزیه دستمایه های ورود ژانر نمایشنامه غربی به ادب فارسی از راه ترجمه بوده اند .

نمونه دیگر در سنت ادبی ما، برخلاف غرب، ادبیات دریایی وجود نداشته است، حال آنکه دست کم دو نمونه بارز آن را به فارسی درآورده ایم . " موبی دیک " اثر هرمان ملویل، ترجمه پرویز داریوش، و " پیرمرد و دریا " همینگوی، به ترجمه نجف دریابندری. بنابراین، این امر نشان می دهد که مترجمان توانا، مترجمانی که در سنت ادبی فرهنگ مقصد تامل کرده باشند، مصالح لازم برای ایجاد نوع ادبی جدید را درخود دارند .

نکته اصلی این است که مترجم نباید چشمش را از سنت ادبی خود برگیرد و تمام توجهش را معطوف اثر ادبی در زبان مبدا کند و بکوشد، بدون توجه به چنته ادب مقصد، اثر مورد نظر را به فارسی برگرداند . چنین برگردانی، به احتمال زیاد، در حوزه ادب زبان بومی جایی نخواهد یافت، هرچند به لحاظ دقت و امانت مکانیکی چیزی در ترجمه آن کم گذاشته نشده باشد . مترجم، برای اینکه ترجمه خوبی عرضه کند، راهی ندارد جز اینکه بر سکوی ادب و هنر سرزمین خود بایستد و از آنجا به سوی ادب و هنر بیگانه بجهد . وارد کردن مکانیکی اثر ادبی به زبان مقصد راه به جایی نمی برد . (پایان)

کد خبر 473428

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha