به گزارش خبرنگار مهر، حسینعلی رمضانی پژوهشگر در عرصه علوم انسانی اسلامی و مدرس دانشگاه در یادداشتی با عنوان «سهامی عام یا سهامی خاص انقلاب!» به مسئله عدالت و مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی پرداخته است:
رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) می فرمایند: «آنهایی که در خانه های مجلّل، راحت و بی درد آرمیده اند و فارغ از همه رنج ها و مصیبت های جان فرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه های محروم، تنها ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند؛ نباید به مسئولیت های کلیدی تکیه کنند، که اگر به آنجا راه پیدا کنند، چه بسا انقلاب را یک شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند.»(صحیفه نور، ج ۲۰، ص: ۳۳۳)
عدالت عامل اصلی قوام و دوام یک سیستم است. ارتباط و تعامل بین اجزای این سیستم بر اساس تعیین میزان سنهای برآمده از عقل و منطق و البته قانون امکان پذیر است. قانون موجب شکل گیری جریان حق در بین اجزای سیستم می شود و جریان حق موجب قوام و دوام سیستم خواهد شد. در مقابل قانون و ضوابط جریان بر هم زننده نظمنسبت و روابط قرار می گیرد ؛ بدین معنا که نسبت ها و روابط بین اجزای خاص که عمدتاً حول هسته های قدرت و ثروت یا همان سیاست و اقتصاد به صورت دفعی در زمان انقلاب و یا به صورت تدریجی به مرور و در صیرورت انقلاب شکل گرفته اند، موجب انحصار حق در نزد عدّهای خاص می گردد. اجزا به میزان دوری و نزدیکی به هسته سیستم (Core System) به عنوان سهامداران خاص انقلاب از حقوق برخوردار خواهند شد. سیر شناسایی، جذب، گزینش، بکارگیری و انتصابات در این سیستم در هم تنیده، بر محور روابط و قواعد حاکم بر بازی روابط شکل گرفته و میزان تعامل و گستردگی دایره ارتباطات موجب بهره مندی هر چه بیشتر از حق خواهد بود.
اگر در یک سیستم شاهد چهار رابطه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی باشیم، مفاهیمی ضمنی و آشکار با هر یک از این روابط چهارگانه را وضع می نماییم و در ادامه به بحث و بررسی در خصوص محیط و محاط بودن و اصل و فرع بودن هر یک از این مفاهیم در نسبت با یکدیگر خواهیم پرداخت. سود و ثروت مفهوم ضمنی در اقتصاد؛ قدرت مفهوم پنهان و آشکار در عرصه سیاست؛ هویت مفهوم ضمنی در حوزه فرهنگ و در نهایت، شهرت مفهوم مشخص در اجتماع در یک سیستم فرض می شود. یک رابطه پنجمی را هم اینجا در نظر می گیریم و آن رابطه علمی است که هر یک از این چهار ابعاد به طور مستقیم از این هسته سرچشمه میگیرند. یعنی ما مواجه هستیم با علوم اقتصادی، علوم سیاسی، علوم فرهنگی و علوم اجتماعی و این بعد در روابط فوق - به ظاهر - به عنوان هسته مرکزی فرض می شود و ابعاد، روابط و مفاهیم ذکر شده حول این ثقل در گردش هستند.
حال بیایید این روابط، قواعد و مفاهیم را پس از انقلاب در جامعه ایران مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. بد نیست این موضوع را با چند سؤال پایه ای شروع کنیم:
- هسته مرکزی از دید اسلام بر محور تقوا شکل می گیرد، آیا در روابط حاکم، مبنای برتری افراد، تقوای الهی است؟
- آیا افراد در روابط حاکم بر اجزای سیستمی ایران، به میزان تقوای الهی از حقوق مناسب بهره می برند؟
- آیا علاوه بر تقوا، هسته مرکزی در انقلاب علم فرض شده است؟
- آیا علم و عالم در جامعه ایرانی در جریان ثروت، قدرت، شهرت و هویت جایگاه مناسب و یا سهمی درخور دارد؟
- آیا اجزای سیستم انقلاب در تعادل به سر می برد؟
- آیا حق در همه اجزای سیستم بر اساس عدالت و انصاف تقسیم شده است؟
- در روابط حاکم بر ثروت - قدرت در ایران به چه میزان عدالت و توزیع مناسب حق شکل گرفته است؟
- آیا سؤال از علم بهتر است یا ثروت؟در انقلاب ایران معنا دارد و یا دوره این سؤالات کلیشه ای گذشته است؟
- نحوه تقسیم ثروت و قدرت در انقلاب چگونه است؟
سؤالاتی گسترده در خصوص چیستی روابط و قواعد، چرایی ها و غایت این روابط و قواعد حاکم بر قدرت و ثروت و ... و در نهایت روش ها و چگونگیهای أخذ، حفظ و انتشار قدرت، ثروت، شهرت و هویت در انقلاب می تواند ذهن های بسته و متصلّب را یک بار دیگر به چالش بکشاند.
در این بین، باید سؤال دیگری مطرح نمود؛ مبنی بر اینکه جریان اطلاعات در انقلاب اسلامی چگونه و براساس چه شاخصهایی از عدالت در حال گردش بوده و سهم هر ایرانی در این میان چه مقدار است؟ سؤالاتی که در آن از اطلاعات اقتصادی، اطلاعات سیاسی، اطلاعات فرهنگی، اطلاعات اجتماعی و اطلاعات علمی سخن به میان می آید. تراکم و انحصار اطلاعات در عصر انفجار اطلاعات موجب برتری یک طیف بر دیگر طیف ها خواهد شد، بنابراین علاوه بر ابعاد چهارگانه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی که به علاوه بعد علمی است، متغیر جدیدی به نام اطلاعات نیز وارد گود شده و سؤال از عدالت در عرصه اطلاعات مطرح می شود!
دپو و انحصار ثروت و سود، قدرت، شهرت و حتی هویت موجب شکل گیری جریان سلطه بر علم و اطلاعات سیستمی خواهد شد. هسته و ثقل تعاملات طبق شواهد موجود بر محور دو مفهوم اساسی ثروت که تولید انرژی و گرما در عرصه اقتصاد می کند بوده و قدرت که تولید دیتا و میزان در عرصه سیاست می کند، بنا شده است. این دو جریان ثروت و قدرت در یک مکان و زمانی به هم می پیوندند و عمل هم افزایی (Synergistic) و پیچیدگی (Complex) را در روابط و قواعد حاکم بر بازی بین اجزای سیستمی رقم می زنند.
این موضوع در ایجاد ارتباطات تنگاتنگ بین بازیگران اصلی قدرت و ثروت با یکدیگر اثر مستقیم دارد. در این فضا زیر- سیستمهای دیگری چون شهرت، هویت، علم و اطلاعات به ناچار تحت سلطه جریان غالب قرار خواهند گرفت. سیستم عدالتمحور علم را به عنوانالعِلمُ سُلطانٌ[۱] قرار می دهد و دیگر اجزا و زیر– سیستم ها (Sub-System) حول آن در گردش خواهند بود، اما در انقلاب، شاهد برتری بلامنازع جریان ثروت - قدرت در روابط حاکم بر اجزای سیستمی هستیم و علما در این میان نقش چندانی ندارند. دپوی اطلاعات، شهرت، هویت و علم نزد حداقلی از ثروتمندان و قدرتمندان بوده و در این میان هویت دینی یا ایدئولوژیک به عنوان سامانه تعدیلگر وارد عمل می شود؛ بدین معنا که مردم با حمل ایدئولوژی و باورهای هستی شناسانه و ایمانی خود که بر پایه باورهای قلبی بوده و بر بُعد روانی تکیه داشته، نسبت به این روابط عکس العمل چندانی نشان نمی دهند. جریان ایدئولوژیک؛ آحاد جامعه را دعوت به آرامش می کند و در این میان گردونه قدرت – ثروت بر سلطه خویش می افزاید.
دپوی هویت دینی جهت کسب قدرت و ثروت در انقلاب برای یک عده سهام دار خاص، موجب زیر سؤال رفتن اصل دین در نزد توده و عامه شده و کلّیت، ماهیت و جوهره انقلاب با پسوند اسلامی در دستگاه محاسباتی آحاد جامعه به چالش کشیده می شود. شکاف بین رفتار با گفتار[۲] عده ای سهامدار خاص در انقلاب، موجب تعارض درونی مردم می شود؛ بنابراین در نزد توده که در بهرهمندی از ثروت، قدرت، هویت و ... سهم حداقلی دارند! انقلاب ایران در دهه اول و دوم دارای صاحبانی بوده و اکنون انقلاب را نزد وارثان آن که جمعی از آقازادهها و ژنهای خوب هستند، می بینند. انقلابی کاملاً مردمی که به عنوان سهامی عام[۳] بر پا شده بود به مرور و تدریجاً؛ انحصاری و تبدیل به سهامی خاص شد. مردم کم کم نه خود را از انقلاب، که انقلاب را از خود دور می بینند، چراکه انقلابیون اعم از صاحبان و وارثان آن به دنبال مصادره کردن انقلاب برای خویش، سعی در دور کردن انقلاب از مردم دارند. با کمی تأمل و نگاه دقیق و علمی در کنش و واکنش های موجود در روابط حاکم بین مردم در عرصه اقتصاد، اجتماع، سیاست و فرهنگ و ... می توان شاهد اسلامی بودن نسبی آنها بود، اما سؤال از انقلابی بودن و میزان تعلّق به انقلاب و سهم داشتن مردم در آن مطرح است. مردم در این فضا برای برگرداندن انقلاب به صاحبان اصلی آن؛[۴] یعنی خودشان جهاد می کنند! اما چه سود؟! جریان قدرت و ثروت حتی هویت انقلابی و دینی مردم را نیز مصادره کرده است.
ارث و ماترک انقلاب باید دست به دست از صاحب به وارث منتقل شود. وارثان انقلاب که فرزندان صاحبان انقلاب هستند، آرام آرام و خزنده در گردونه ثروت و قدرت صاحب منصب شده و زمام امور مردم انقلابی را در اختیار می گیرند، اما در آن سو توده مردم پر شور و فهیم انقلابی در هر کجا که نظام به خطر افتد وارد عمل می شوند. برای نمونه جوانان عزیز وطن ما ایران، به عنوان مدافع حرم با رویکردی دینی برای حفظ کیان انقلاب و گسترده کردن دایره امینت کشور جان خویش را در دست گرفته و مجاهدت ها می کنند. در آن سو بسیاری از وارثان انقلاب برای تحصیل، در بهترین دانشگاه های غرب در محیطی أمن در حال گذارن زندگی اشرافی خود هستند و چه بسا بسیاری از این افراد، دو تابعیتی باشند و کشور عزیزمان ایران را فقط به عنوان یک منبع سرشار از ثروت دانسته و مانند دایاسپورها(Diaspora)ی خوشگذران، مشغول تبدیل ارز ملی به دلار و یورو باشند. در این ایام نیز همین مردم شریف و فهیم و صاحبان واقعی انقلاب در هیئات مذهبی، شور حسینی و روحیه ظلم ستیزی و عدالتخواهی را با تمام وجود به رخ خیلی ها کشانده اند. در آن سو هستند افرادی که از سادگی و بیپیرایگی مردم در باورهای دینی و حفظ شعائر اسلامی بهره برداری های سیاسی – تبلیغاتی کرده و گاه با شرکت در این مراسمات، خودی نشان می دهند و یا با کمک مالی در برپایی عزای حسینی و سفره اطعام، تلاشی هدفمند جهت نفوذ در افکار عمومی نمایند. الله اعلم!
جریان منصوب بودن به بزرگان خاندان، قوم و عشیره چه با واسطه و چه بدون واسطه نمی تواند موجب بر هم خوردن فرآیند عدالت خواهی این انقلاب عظیم شود. اینکه یک عدّه خود را به عنوان وارثان انقلاب در میان خیل عظیمی از جوانان پاک، مؤمن، انقلابی و متخصص جا زده و گردونه قدرت و ثروت و ... را در اختیار گیرند، شاید برای مدت کوتاهی ممکن باشد، اما دیری نخواهد پایید که باید منتظر زلزله ای شبیه انقلاب در انقلاب بود. دلیلی ندارد یک عده خود را صاحبان انقلاب فرض کنند و عده ای دیگر به عنوان وارثان آن و سهامداران خاص بوده و در این میان نسلی از این جوانان پرشور و انقلابی و ولایی و فارغ التحصیلان مقاطع عالی به خاطر عدم ارتباط و تعامل با جریان قدرت و ثروت در بیکاری و در نتیجه تعارضی درونی قرار داشته باشند! در جایگاه ها و مناصب و پست های مختلف کلیدی تا مدیریت های میانی و عملیاتی شاهد نفوذ آقازاده ها و ژن های خوب از وارثان انقلاب بوده و خود را همچون نسلی سوخته فرض نمایند.
چرا یک عده به واسطه ارتباط با فلان شخص و شخصیت! خود را محّق دانسته و به جای تقواپیشگی دم از روابط عجیب و غریب در عرصه قدرت – ثروت می زنند. در این میان طبق اصل تنازع بقاءعده ای سعی در نزدیک کردن خود به جریان قدرت – ثروت نموده و همچون موجوداتی که به دنبال میزبان می گردند، بر تنه این جریانات چسبیده و خود را بالا می کشند و در این تنازع افراد بازیگر یاد می گیرند که مصلحت اندیش باشند.[۵]
جنگ قدرت – ثروت و تنازع بقاء؛ سیستم را به هیچ وجه رشد نخواهد داد و در اثر این روابط، انقلاب درجا زده و یا خدایی ناکرده میل به انحراف می یابد. هرچند جریان انقلاب معطّل جمهوری اسلامی! ایران نمی شود و به راه خود تا رسیدن به ظهور انقلاب عدل مهدوی ادامه می دهد، اما این سؤال را باید پرسید که: پس برای چه انقلاب کرده ایم؟ و چرا پس از چهل سال و قرار گرفتن در گام دوم انقلاب هنوز موضوع احیای عدالت و مبارزه با فساد به عنوان یک مسأله اصلی در نظام و انقلاب اسلامی مطرح است؟
قوه قضائیه و سامانه اطلاعات باید در راستای احیای عدالت ورود مقتدرانه و قاطعانه داشته باشند. قوه قضائیه با رویکرد انصاف و سامانه اطلاعات با رویکرد امانت داری، باید اجزا و روابط حاکم بر قدرت – ثروت و دیگر زیر – سیستم ها را دائماً تجزیه و تحلیل کرده و هر یک از اجزا را در جای خودش قرار دهند. در این میان قانون که به صراحت حدود روابط و اختیارات را تعیین نموده است و به نظر مُرّ و تلخ می باشد، باید برای همه اجزای سیستم انقلاب، یکی بوده و بین یک فرد عامی و یک آقازاده، تفاوتی قائل نشود. جریان رسانه ای نیز برای شفاف کردن روابط حاکم بر اجزا و زیر – سیستم ها بی هیچ مصلحت اندیشی به نشر اخبار درست و به موقع اقدام نماید، شاید با جهد شبانه – روزی سه ضلع مورد وثوق اطلاعات، قوه قضائیه و رسانه شاهد رشد انقلاب و سرعت قابل توجه آن به سوی تمدن نوین اسلامی باشیم؛ که... استَعینوا بِاللَّهِ وَ اصبِروُا، إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ (اعراف: آیه ۱۲۸).
پی نوشت:
العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یَجِدهُ صیلَ عَلَیه. ترجمه: امام علی(علیهالسلام): دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد.
[۲] - این موضوع تداعی کننده آیه ۴۴ سوره مبارکه بقره است که حضرت باری تعالی می فرماید: أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ.
[۳] - سخنان امام راحل ما بیانگر جایگاه والای مردم در سیستم انقلاب است. برای نمونه ایشان می فرمایند: «فقرا و متدینین بی بضاعت، گردانندگان و برپا دارندگان انقلاب هستند.»(صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۶۸)
«مستمندان و فقرا و دور افتاده ها در صف مقدم جامعه هستند، همین ها و همین زاغه نشینان و همین حاشیه نشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند… همین ها هستند که الآن در جبهه ها مشغول به فدارکاری هستند.»(همان، ج ۱۷، ص ۴۲۶)
[۴] - «این پایین شهری ها و این پابرهنه ها ـ به اصطلاح شما ـ اینها ولی نعمت ما هستند، اگر اینها نبودند ما یا در تبعید بودیم، یا در حبس بودیم یا در انزوا، اینها بودند که همه ما را از این مسائل نجات دادند... اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم... شما امروز هم که ملاحظه میکنید اینهایی که در جبهه ها الآن دارند جانفشانی می کنند اینها از کدام طبقه هستند...؟ الآن هم اینهایی که جانشان را در دستشان گرفتند و شما را حفاظت می کنند و آنهایی که در بین شهرها و در بین روستاها حفظ می کنند شما و مردم را همین طبقه هستند... شما باید توجه به این معنا بکنید که ما را اینها آورده اند وکیل کرده اند، آورده اند وزیر کرده اند، رئیس جمهور کرده اند. اینها ولی نعمت ما هستند و ما باید ولی نعمت خودمان را قدردانی کنیم و خدمت کنیم.»( همان، ج ۱۶، ص ۱۹)
[۵] - فاصله ایمنی را با هسته داغ قدرت رعایت کن، نه چنان نزدیک شو که بسوزی و نه چنان دور که یخ بزنی.
Observe the safety distance with the hot core, not so close that you burn, and not so far that you freeze.
هنگام چرخش حول محور قدرت مواظب سرعت خود باشید؛ چرا که امکان چپ کردن بسیار بالاست.
Be careful when speeding around the power axis, since it is highly possible to capsize.
برگرفته از کتاب جملات قصار دکتر رمضانی، حسینعلی و مهردادی، فرزانه(۱۳۹۷)؛ ترجمه به انگلیسی: علی گراوند، تهران، انتشارات سخنوران.
نظر شما