به گزارش خبرنگار مهر، 27 بهار و زمستان را در خانههای انباشته ذهنم مرور میکنم، باید که چند برگی ارمغان سفرم به رادیو باشد. باید که در این جاده که طول زیادی دارد و عرضی فراخ، بیمرکب بروم و خود را پای یار تنها به نوک قلم اندیشه بسپارم. در این سفر پیشکسوتانی را پیدا میکنم؛ پیشکسوتانی که بزرگتری را در خطکش به دست گرفتن و غلط گیری نمیدانند. بزرگترهایی که نفسشان زندگی بخش و حرکتآفرینی است و یک لبخندشان قیمت بسیار دارد، طوری که نمیتوان برای آن رقمی گذاشت.
یادش بخیر آن قدیمها وقتی پیچ رادیو را ساعت 6:30 صبح میچرخاندم و قبل از اینکه به مدرسه بروم، صدای گوینده مرد از رادیو طنینانداز گوشم بود و بعد از پخش موسیقی تقویم تاریخ، اینگونه شروع میشد: "... سال پیش در چنین روزی ارنست همینگوی متولد شد."
یادم میآید به عشق برنامه "صبح جمعه با شما" و گوش دادن به صدای مرحوم نوذری، مرحوم فرهنگ مهرپرور، منوچهر آذری و پریچهر بهروان، صبحهای جمعه ساعت 9 صبح بیدار میشدم و دست و صورت نشسته و بیتوجه به صدای مادر که برای خوردن صبحانه صدایم میکرد، رادیو را روشن میکردم و چه دلنشین بود طنزهایی که میشنیدم.
در سفری که به گذشتههای دور دارم به یاد برنامه شب بخیر کوچولو میافتم. موسیقی این برنامه هرگز از ذهنم بیرون نمیرود، آهنگ سنجاب لالا، گنجشک لالا، آمد دوباره مهتاب بالا ... و بعد عذرا وکیلی روی آنتن میآمد و قصهای شیرین را تعریف میکرد. زیر این سقف کبود ... وقتی قصه وکیلی را میشنیدم، احساس میکردم مادربزرگم کنارم نشسته و من قصهاش را میشنوم و چه شیرین بود این لحظات و بعد از آن داستان شب با موسیقی شهرزاد ساعت 22 پخش میشد و گلچین هنرمندان رادیو، قصه را تعریف میکردند.
رادیو حتی در زمان موشکباران هم در کنار مردم بود. شبهایی که مردم بعد از اصابت موشک در کوچهها جمع میشدند تا ببینند موشک به کجا خورده و از آنجا که اکثر مواقع برق خانهها قطع بود، اکثراً یک رادیو کوچک جیبی می آوردند و آن را روشن میکردند، حتی به یاد میآورم در این مواقع رادیو برای تجدید روحیه مردم موسیقی ملایم پخش میکرد و ...
حال رادیو میخواهد 67 سالگی خود را تجربه کند. گرچه بعضیها معتقدند رادیو دیگر فرزند دردانه و یکی یکدانه این خانواده نیست و ورود تلویزیون و سینما، ماهواره و اینترنت به خانواده ارتباطات، مجال شیرین کاریهای گذشته را از رادیو گرفته و توجه همه را از رادیو به سوی فرزندان دیگر معطوف است، اما با تمام این اوصاف این فرزند رشید خانواده در ارتباطات ویژگیهای منحصر بفردی دارد که او را بین خانواده محبوب نگه داشته؛ در دسترس بودن، کم هزینه بودن، استفاده در حین انجام فعالیتهای دیگر و ...
در طول این سالها هم برنامهسازان زیادی به جمع رادیوییها اضافه شدند. برنامهسازانی با طرحهای نو. آنها هم توانستند با تهیه برنامههای جذاب گوش شنوندگان را از آن خود کنند. حالا دیگر وقت برگشتن از سفر است. سراغ کسانی میروم که گاهی در طبقات ساختمان رادیو گمشان کرده بودم.
* عذرا وکیلی درباره خاطراتش به خبرنگار مهر میگوید: "همیشه در مدرسه در گروههای هنری حضور داشتم. به یاد میآورم معلمهای مدرسه اکثر کارهای هنری را به من میسپردند، حتی مقالههای جشن را میخواندم. همین علاقه من را به رادیو کشاند و سال 1344 در حالی که در دوره نهم تحصیل میکردم در امتحانی که رادیو میگرفت، شرکت کردم و قبول شدم. سه یا چهار نوجوان بودیم که در این امتحان قبول شدیم. بعد از مدتی دوره کارآزموی، کارم را شروع کردم. البته باید بگویم در اولین برنامهای که حضور داشتم علاقه زیادم بر استرسی که داشتم، چیره شده بود و من با علاقه برنامه را اجرا کردم."
وی با اشاره به جایگاه رادیو در میان شنوندگان میافزاید: "رادیو قبل از پیدایش تلویزیون مخاطبان زیادی داشت، اما احساس میکنم رادیو از شنوندگان شهرهای بزرگ فاصله گرفت و بیشتر در دل شنوندگان شهرهای کوچک و روستاها جا باز کرد، اما اخیراً این طور نیست و دوباره جایگاه خود را در شهرهای بزرگ پیدا کرده، در حال حاضر وقتی پشت چراغ قرمز میایستیم از ماشینها صدای رادیو شنیده میشود که هر یک شنونده شبکه رادیویی مورد علاقهشان هستند."
وکیلی درباره تقابل نسل قدیم و نسل جدید رادیو و اینکه چرا برخی قدیمیها ایدههای جوانان را قبول ندارند، خاطرنشان می کند: "به نظرم استفاده از طرحهای نو ایرادی ندارد و نسل جوان برنامهسازان، گویندگان و ... میتوانند بهره ببرند، اما به این شرط که حرمت رادیو حفظ شود. خنده، شوخی و شادی خیلی خوب است، اما به این شرط که حرمتها رعایت شود، حتی شنوندگان هم دوست ندارند شوخی منجر به توهین به آنها شود. شاید چند بار تحمل کنند، اما بعد از مدتی واکنش نشان میدهند."
وی در پایان صحبتهای خود از برنامه "سلام کوچولو" (گویندگی) و "از سرزمین نور" (گویندگی و تهیهکنندگی) به عنوان بهترین برنامههای خود یاد میکند. وکیلی تهیهکنندگی برنامههای "قصه شب"، "رمان تا نمایش"، "قصههایی برای شبکه تهران" و ... را بر عهده داشته است.
* فریبرز گلبن از تهیهکنندگان باسابقه رادیو در حالی که میخندد و شیطنتهای 19 سالگیاش را به یاد میآورد، اشاره میکند: "سال 1348 بود وارد رادیو شدم. در آن زمان 19 سال بیشتر نداشتم. پدرم به خاطر شیطنتهای بسیاری که داشتم من را به یکی از آشنایان معرفی کرد تا جایی دست به کارم کند و من دست از شیطنتهایم بر دارم. او هم من را به رادیو برد و وارد قسمت پخش رادیو شدم. همانجا با نگاه اول عاشق این کار شدم و فهمیدم این همان کاری است که من را ارضا میکند. البته اوایل در پخش به دلیل ترسی که داشتم پایم میلرزید. به یاد دارم در اولین برنامه زنده رادیو دستیار مرحوم مانی بودم. از شدت ترس میترسیدم پایم را به استودیو بگذارم و از دور شاهد برنامه بودم."
وی در ادامه میافزاید: "بعد از مدتی در دورههای کارآموزی تهیهکنندگی رادیو شرکت کردم و بعد از گرفتن لیسانس برنامههای مختلفی را تهیه کردم. هنوز هم شور و نشاط گذشته را دارم، چرا که احساس میکنم هر برنامهای که تهیه میکنم باید ویژه باشد تا برای مخاطب هم جذاب باشد، ولی در میان برنامهها "عصرانه" و "آدینه" را که با داریوش کاردان کردم و "هفتشنبه" را خیلی دوست دارم."
تهیهکننده برنامههای "آخرشه" و "سهشنبه خط خطی" از تقابل میان برنامهسازان قدیم و جوان میگوید: "این مسئله طبیعی است. زمانی که ما هم به رادیو آمده بودیم، مسلماً نیروهای قدیم افکار ما را چندان قبول نداشتند.عین این بلا هم بر سر من آمده است. در مجموع خلاقیت حرف اول را میزند. جامعه ما جوان است و از ایدههای نو استقبال میکند. من مخالفتی با کار جوانان ندارم و از طرحهای خوب استفاده میکنم. با وجود اینکه 57 سال دارم، اما احساس جوانی میکنم و همراه جوانان هستم."
* امیرهمایون یزدانپور، گوینده و تهیهکننده رادیو از سال 1344 وارد رادیو شده است. وقتی با او تماس میگیرم، اشاره میکند که در مکه است. وقتی از او درباره رادیو میپرسم، با عشق و علاقه پاسخگو میشود و میگوید: "عشق و علاقه من به گویندگی قابل توصیف نیست. در دوره دبیرستان تست گویندگی دادم. در آن امتحان 600 نفر شرکت کرده بودند. تا اینکه صداها را برای تهران فرستادند، چرا که در آن زمان صداهای تست شده در تهران ارزیابی میشد. بعد از قبول شدن مشغول شدم و با توجه به اینکه رادیو در زمینه تهیهکنندگی هم کمبود نیرو داشت، در کنار گویندگی در دوره تهیهکنندگی هم شرکت کردم."
وی در ادامه صحبتهایش به روال تربیت گویندگان در زمانهای گذشته اشاره میکند: "در گذشته آموزش گویندگان قدم به قدم بود و مثل الان نبود. به خاطر دارم شش ماه در برنامه رادیو من فقط این جمله را میگفتم: "اینجا شیراز است، رادیو ایران". تا اینکه بعد از شش ماه در برنامه "رادیو و شنوندگان" صحبت کردم و اولین بخش خبری 10 دقیقهای هم گفتم. راستش من هنوز هم انگیزه روزهای اولی را که به رادیو آمده بودم، دارم و عشق به رادیو آتشی است که در من خاموش نمیشود. من عاشق گویندگی و تهیهکنندگی هستم و 10 تا 12 بار به عنوان گوینده تراز اول جشنواره رادیو از من تقدیر شده است."
وی درباره نوآوری در برنامههای رادیو میافزاید: "رادیو همچنان حرف اول را میزند. به نظرم نوآوری در برنامههای رادیو خوب است، اما به شرط اینکه اصول اصلی گویندگی حفظ شود و این اصول را کنار نگذاریم و زبان فارسی را پاس داشته باشیم. در برخی برنامههای رادیو من احساس میکنم گویندگان از کلماتی استفاده میکنند که به ادبیات ما لطمه میزند." وی تاکنون برنامههایی چون "گل"، "حافظ در باورهای مردم"، "رادیو محله"، "صبح زندگی"، "میزگرد اقتصادی" و ... را اجرا و تهیه کرده است.
* شهریار کرمی از تهیهکنندگان باسابقه رادیو از خاطراتش اینگونه تعریف میکند: "تابستان سال 1353 بود و من در رشت دانشجو بودم. من اطلاعیهای درباره پذیرش گوینده خواندم و در امتحان شرکت کردم. برای امتحان 600 و اندی نفر حضور داشتند. بعد از امتحان متوجه شدم تنها یک گوینده مرد و یک گوینده خانم میخواهند و با توجه به اینکه امیدی نداشتم در امتحان گویندگی قبول شوم بعد از تعطیلات ترم رشت را ترک کردم، اما بعد از آمدن متوجه نامهای شدم که برایم آمده بود. در این نامه نوشته شده بود که در امتحان قبول شده ام. البته 20 روز از تاریخی که باید مراجعه میکردم، گذشته بود. اصلاً فکر نمیکردم در این امتحان قبول شده بودم."
وی ادامه میدهد: "به صدا و سیمای مرکز گیلان مراجعه کردم، اما کسی را جایگزین من نکردند. در اولین برنامهای که برای گویندگی حضور داشتم، برنامه "ما و شنوندگان" بود. بعد از مدتی که دوره تهیهکنندگی هم گذراندم و تهیهکنندگی دو روز از برنامه "ما و شنوندگان" را به من سپردند. بعد از مدتی تهیهکنندگی برنامه صبحگاهی رادیو را به من دادند. بعد از آن هم برنامه تهران و خانواده و ... در آن زمان دوره آموزش طولانی بود و مدت زیادی میگذاشت تا برنامه بدهند."
کرمی از جایگاه رادیو در میان شنوندگان میگوید: "مسلماً تفاوت عمدهای میان شنوندگان رادیو در زمانهای گذشته و الان وجود دارد. در گذشته شبکههای رادیویی به این گستردگی نبود. در تهران رادیو ایران و تهران بود و این طور نبود که مراکز 24 ساعته برنامه داشته باشند و هر مرکز سه تا چهار ساعت برنامه داشت و چون برنامههای تلویزیون هم گسترده نبود، به همین دلیل رادیو جایگاه خوبی داشت. به یاد دارم در آن زمان وقتی قصه شب از رادیو پخش میشد، همه به خانههایشان میرفتند تا قصه شب گوش کنند. البته شبکههای تلویزیون هم اکنون گسترده شدهاند، اما رادیو مخاطبان خود را دارد."
وی تقابل نسل قدیم و جوان را اینگونه بیان میکند: "به نظرم تغییر طبیعی است و نمیتوان جلو آن را گرفت و در تمام زمینهها پیش میآید. به عنوان نمونه شما در خانوادهتان نیز رفتار 30 سال پیش را نخواهید داشت و تغییرات دارید. نمیتوان با واقعیت مقابله کرد. در سالهای بعد هم نسل جدید کارهای این نسل را قبول نخواهند داشت. به نظرم به مسئلهای که در سازمان صدا و سیما کم توجهی شده، آموزش است و افرادی وارد شده اند بدون اینکه تخصصی داشته باشند. البته اخیراً به این بخش توجه میشود و افرادی پذیرش میشوند که تحصیلات آکادمیک داشته باشند."
وی تا کنون برنامههای "صبح رادیو" (گوینده و تهیهکننده)، "سرزمین من" (گوینده و تهیهکننده)، "عصر جمعه" (گوینده و تهیهکننده)، "راه شب" (گوینده و تهیهکننده)، بخش نیمروزی رادیو پیام (گوینده)، "ساده مثل صبح" و ... در کارنامه خود داشته است.
* هرمز شجاعیمهر که اولین برنامههای زنده را در رادیو و تلویزیون بعد از انقلاب اجرا کرده، درباره خاطراتش میگوید: "سالها پیش از آنکه کار گویندگی در رادیو را شروع کنم، کار تئاتر میکردم. در آنجا یکی از آشنایان به من گفت صدای خوبی دارم و بهتر است در رادیو تست بدهم. من نیز به سفارش این دوست رفتم رادیو تست دادم، قبول هم شدم، اما نرفتم. تا اینکه بعد از انقلاب وارد رادیو و تلویزیون شدم و اولین برنامههای زنده "سلام صبح بخیر" و "تهران ساعت 20" را اجرا کردم و به این مسئله افتخار میکنم."
وی میافزاید: "هیجان زیادی برای اجرا داشتم و این هیجان خیلی شیرین بود و هنوز بعد از 25 سال اجرای زنده وقتی جلو دوربین یا میکروفن میروم، احساس طراوات میکنم و انگار روز اول است که برای اجرا رفتم. رادیو همیشه برای من زندگی بودم و تمام لحظات عمرم است و ارتباط صمیمانهای با شنوندگان دارم، چرا که رادیو در قلب من است."
شجاعیمهر از تقابل نسل قدیم و جدید برنامهسازان میگوید: "هر دوره مسائل خاص خودش را دارد و اختصاص به همان زمان هم دارد. من از نوآوری استقبال میکنم، به شرط آنکه این نوآوری در اجرا مغایرت با فرهنگ اسلام و ملی ما نداشته باشد و آن را زیر سئوال نبرد. من با عشق وارد دنیای گویندگی شدم و هرگز به آن به عنوان یک شغل نکردم."
* نینا ایزدیار از تهیهکنندگان باسابقه رادیو است. گرچه بازنشست شده، اما هنوز هم در رادیو مشغول تهیهکنندگی نمایشهای رادیویی است. او از خاطراتش اینگونه میگوید: "سال 1352 بود که بعد از آزمون رادیو و تلویزیون وارد رادیو شدم. در فرمی که به من داده بودند، رشتههای مختلف نوشته شده بود و چون من رشته علوم اجتماعی خوانده بودم، تهیهکنندگی را انتخاب کردم و 9 ماه دوره کارآزموی زیر نظر دکتر جهانبانی گذراندم. تا اینکه سال 1353 بعد از فارغ التحصیل شدن به آمریکا رفتم و آنجا هم دورهای طی کردم. سال 1354 به ایران برگشتم و کارم را با برنامه کودک در رادیو شروع کردم، چرا که بچهها را خیلی دوست دارم. علاقه من به رادیو کم نمیشود و با وجود اینکه بازنشست شدم، اما هنوز هم به تهیهکنندگی نمایشهای رادیویی مشغول هستم."
وی ادامه میدهد: "وقتی کارم را در رادیو به صورت جدی شروع کردم، استرس زیادی نداشتم، چرا که با حضور دکترجهانبانی در رادیو گفتگو که فقط تابستان برنامه داشت، دورهای را گذرانده بودم." ایزدیار درباره جایگاه رادیو در میان شنوندگان میگوید: "تا چند سال پیش شنوندگان رادیو افت کرده بود، اما اخیراً شنوندگان خود را به دست آورده و وقتی از کنار ماشینها رد میشوم، صدای رادیو به گوش میرسد."
این تهیهکننده درباره نوآوری میگوید: "نوآوری در برنامههای رادیویی به شرط رعایت کردن ادب خوب است. من گاهی احساس میکنم در برخی برنامههای رادیو بیادبی میشود و به شنوندگان توهین میشود. گویندگان قدیمی معمولاً سنگین صحبت میکنند و از متن خارج نمیشوند. البته نمیخواهم از قدیمیها دفاع کنم. گویندگان جوان میتوانند در کنار اینکه خلاقیت در اجرا دارند، اما اصول اصلی را رعایت کنند." وی از تهیهکنندگی برنامه "در گوش سالمم زمزمه کن" و برنامهای دیگر که با ژاله علو داشته، به عنوان بهترین کارهایش یاد میکند. ایزدیار تهیهکنندگی برنامههای گفتگو، جهان دانش، روزنه و ... را بر عهده داشته است.
* رضا ساکی، نویسنده و سردبیر برنامه "جوانی به وقت فردا" اشاره میکند: "از سال 1383 وارد رادیو شدم. من در مطبوعات طنز مینوشتم. البته من به همراه چند نفر از دوستان به صورت یک تیم بودیم و بر اثر یک اتفاق ساده وارد رادیو شدم. در ابتدا کارم را با نویسندگی برنامه "گردش در ورزش" رادیو جوان شروع کردم. در آن زمان دکتر علیرضا نوری مدیر رادیو جوان بود. اصلاً فکر نمیکردم متنی که نوشتم، پذیرفته شود، اما مدیر گروه ورزش از متنی که داده بودم، استقبال کرد و خیلی خوشحال شدم. هنوز هم برای یادگاری پاکنویس اولین متنهایی را که برای رادیو نوشته بودم نگه داشتهام."
وی درباره جایگاه رادیو در میان شنوندگان میگوید: "من احساس میکنم شنوندگان رادیو در این سالها بیشتر شده و آن هم مربوط به دسترس بودن رادیو میشود. شما همه جا میتوانید رادیو را روشن کنید و در کنار اینکه کار خود را انجام میدهید به رادیو هم گوش دهید. علاوه بر آن برنامههای رادیو جذاب و فضا برای کار کردن هم بازتر شده است، به همین دلیل شنوندگان هم استقبال میکنند."
ساکی تقابل نسل جوان و قدیم را مثبت ارزیابی میکند و میافزاید: "نسل جوان در کنار خلاقیت باید از تجارب پیشکسوتان بهره ببرد و آنها هم باید تجربههای را منتقل کنند. البته نه اینکه اصرار بیش از اندازه داشته باشند. من با افراط و تفریط مخالفم. تجربه گذشتگان در کنار خلاقیت جوانان باید قرار بگیرد تا به پیشرفت کار منجر شود." وی نویسنده و سردبیر برنامه "جوانی به وقت فردا"، سردبیر برنامههای "توپ" و "آخرشه"، نویسنده "ما خودمونیم" و ... بوده است.
* افشین پژمان، سردبیر و تهیهکننده برنامههای "چشم انداز"، "اندشه فردا"، "فکر ایرانی"، "تعاون و توسعه"، "فردای روشن" و ... از خاطراتش اینگونه میگوید: "ششم خردادماه 1374 وارد رادیو ایران شدم و تا به امروز به خاطر عشق و علاقهای که به رادیو داشتم، در این شغل مشغولم. با توجه به اینکه رشته تحصیلی من لیسانس مهندسی منابع طبیعی و کارشناسی ارشد ارتباطات دارم، از ابتدا شروع فعالیتم را در رادیو با برنامههای کشاورزی بود و بعد از آن در زمینه ارتباطات کار کردم. به خاطر دارم "همایشهای اقتصادی" اولین برنامه من در بهمن ماه سال 1375 بود که روی آنتن رادیو ایران رفت."
وی درباره جایگاه رادیو در میان شنوندگان میگوید: "به نظرم رادیو در کنار اینکه مخاطبان خاص خود را دارد، بخشی از مخاطبان آن تصادفی است که در ماشین به برنامههای رادیو گوش میدهند. دلیل این مسئله هم به سرعت زندگی برمیگردد که بالا رفته است. البته مخاطبان از اخبار ترافیک خیلی استقبال میکنند."
پژمان تقابل نسل قدیم و جوان برنامهساز رادیو را واجب عنوان میکند و میگوید: "باید از طرحهای نو استقبال شود، چرا که در جذب شنوندگان خیلی موثر است و این تغییر واجب است و در تمام رسانههای دنیا اتفاق میافتد. نوآوری منجر به پیشرفت کار میشود، البته باید به این اصل توجه کرد که اجرای گویندگان در عین اینکه صمیمانه است، نباید کوچه و بازاری شود، چرا که با اصول حرفهای در رادیو مغایرت دارد و نباید هم خیلی خشک باشد که شنونده را پس بزند. از سوی دیگر پخش آگهیهای بازرگانی در رادیو افزایش یافته و این نشان میدهد که رادیو جای خوبی در میان شنوندگان دارد."
* صادق داوریفر، سردبیر برنامه "پارازیت" درباره خاطراتش میگوید: "سال 1381 وارد رادیو شدم. در آن زمان من رشته کارگردانی تئاتر در دانشگاه میخواندم، به همین دلیل به دنبال سردبیری در برنامههای رادیو بودم. وقتی وارد رادیو شدم یکی از دوستان پیشنهاد کرد به جای سردبیری، کارم را با گزارشگری شروع کنم و بعد از به دست آوردن تجربه کافی، سردبیری را شروع کنم، چرا که این شغل نیاز دارد که مسائل مختلف را از نزدیک لمس کرده باشید، به همین دلیل ناگرا اولین چیزی بود که در رادیو با آن آشنا شدم. بعد از یک سال و نیم تا دو سال کار گزارشگری، سردبیری برنامهای با عنوان "طرح گزارش" را انجام دادم و مواد اولیه من گزارشهایی بود که آنها را تجربه کرده بودم."
وی درباره جایگاه رادیو در میان شنوندگان خاطرنشان میکند: "قدیمیها که صحبت میکنند، میگویند در گذشتههای دور برای اینکه رادیو در قهوهخانهها روشن باشد، مجوز باید میگرفتند. بنابراین جایگاه خاصی رادیو در میان شنوندگان داشت، اما یک مدت شنوندگان رادیو افت کرد، ولی دوباره مخاطبان خود را به دست آورده، حتی درصد آگهیهایی که در رادیو پخش میشود، زیاد شده و شرکتهای زیادی محصولات خود را در رادیو تبلیغ میکنند."
داوریفر تقابل نسل قدیم و جدید رادیو را اینگونه ارزیابی میکند: "ما تابع شرایط زمان هستیم. به نظرم تفاوتی بین نسل قدیم و نسل جدید برنامهساز رادیو وجود ندارد، بلکه ما هم زمان با شرایط زمان حرکت میکنیم و همپای مخاطب هستیم." وی از گزارشگری و سردبیری برنامه "بوی گل در کوچهها" به عنوان بهترین برنامهاش یاد میکند، چرا که نگاه دیگری به خانواده شهداء و موضوع دفاع مقدس داشته است.
او گزارشگر برنامههایی چون "عصر تهران"، "خیابان نقرهای شب"، "تهران 1921"، "تا نیمروز"، "تهران در شب" و ... و سردبیر برنامههای "پارازیت" و "وصله پینه" بوده است. گرچه فصل گفتگوهای خود را با صحبتهای داوریفر به پایان میبرم، اما میدانم صحبتهای بسیاری از رادیو مانده است.
ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ
گزارش از فاطمه عودباشی
نظر شما