به گزارش خبرنگار مهر، حامد صفاریان دانشجوی فلسفه دانشگاه هاگن آلمان یادداشتی با عنوان گزارش از خاک یونان (گزارشی از آزمون زبان یونانیِ باستان در آلمان موسوم به graecum) نوشته است که در ادامه بخش دوم آن را می خوانید؛
بخش اول این یادداشت را اینجا بخوانید!
تا پایان قرن نوزدهم در همۀ دانشگاههای آلمانیزبان در همۀ رشتهها دانستن زبان لاتینی و یونانی برای دانشجویان یک پیشنیاز ضروری بود. این ضرورت و کلیت با تغییراتی که در نظام دانشگاهی آلمان پدید آمد به موارد مشخصی فروکاسته شد، چنانکه امروزه دانستن زبان یونانی بهطور خاص برای رشتههایی مانند الهیات (خواه کاتولیک، خواه پروتستان)، فلسفه، باستانشناسی، تاریخ باستان، زبانشناسی زبانهای باستای و مانند اینها ضرورت بهشمار میرود؛ آنهم البته نه در همۀ دانشگاهها. گرِئکوم (Graecum) نام گواهینامهای دولتی و معتبر است که گواهی میکند، دانشآموز دبیرستان حداقل چهار سال در درس اجباری زبان یونانی حضور داشته و همۀ امتحانات مربوط به آن را با موفقیت گذرانده است. حال اگر دانشآموز یا دانشجویی، به برخی علل، مثلاً تغییر رشته یا مانند آن، از این چهار سال درس بیبهره باشد، این امکان برای او فراهم است که با شرکت در آزمونی موسوم به «آزمون تکمیلی دیپلم گرئکوم» گواهینامۀ زبان یونانی را از این طریق ثانی کسب کند. این آزمون سالی دو مرتبه برگزار میشود و شرکتکنندگان در صورت عدم موفقیت تنها یک نوبت دیگر (و در مواردی حداکثر دو نوبت دیگر) مجاز به شرکت در آن هستند. همین امر در کنار دشواری محتوای آزمون از یک سو بر اهمیت و اعتبار گواهینامۀ آن میافزاید، اما از سوی دیگر فشار زیادی را نیز بر شرکتکنندگان تحمیل میکند.
آزمون گرئکوم از دو بخش تشکیل شده است که بهصورت جداگانه برگزار میشوند: نخست آزمون کتبی و سپس (و فقط در صورت قبولی در بخش کتبی) آزمون شفاهی. شرکت کنندگان در آزمون کتبی باید فقرهای اصلی از افلاطون (یا در مواردی گزنوفون) را به حجم حداقل ۲۰۰ کلمه بهنحو دقیق و در عین حال شیوا و خوشخوان در مدت چهار ساعت زمانی که برای این کار در نظر گرفته شده است به آلمانی ترجمه و پاکنویس کنند و در این کار میزان توانایی خود در برگرداندن ساختارهای بعضاً دشوار یک متن کلاسیک به لهجۀ آتیک را در کنار توانایی در ظرائف فنّ ترجمۀ اثری از این دست در معرض نمایش و سنجش بگذارند. شرکتکنندگان پس از کسب نمرۀ قبولی با فاصلۀ یک یا دو هفته به آزمون شفاهی دعوت میشوند. آزمون شفاهی خود از دو بخش تشکیل شده است. شرکت کننده باید نخست در مدت نیم ساعت زمانی که در اختیار او گذاشته میشود فقرهای اصلی (عموماً از افلاطون) به حجم حداقل ۶۰ کلمه را تجزیه و تحلیل و ترجمه کند. پس از پایان مهلت کوتاه نیم ساعته، شرکت کننده بلافاصله به کمیسیون ممتحِنان هدایت میشود. در این کمیسیون ممتحنان از وی میخواهند که فقرۀ مورد نظر را یک بار از رو به لهجۀ آتیک دورۀ کلاسیک و سپس ترجمۀ خود از آن را نیز قرائت نماید.
ممتحنان بسته به تواناییای که شرکت کننده در همین بخش نخست از خود به نمایش میگذراد پرسشهایی را دربارۀ ساختارهای نحوی یا معناشناختی جزئیات متن مطرح میکنند و از شرکتکننده میخواهند ضعفهای تحلیل و ترجمۀ خود را بازشناسی و رفع کند و گهگاه نیز او را در این کار امداد میکنند. اما بخش دوم و اصلی آزمون شفاهی که بلافاصله پس از بخش نخست برگزار میشود، مربوط به فرهنگ و تاریخ یونان باستان است. در این بخش ممتحنان پرسشهای متنوعی را پیرامون تاریخ، ادبیات، هنر، فلسفه، دین، اساطیر و سایر جنبههای فرهنگ یونانی درمیاندازند. هدف اصلی در این بخش آزمودن وسعت و عمق دانش شرکتکننده در فرهنگی است که متونی که او زبان آنها را آموخته است از آن برآمدهاند. پس از پایان امتحان شفاهی، کمیسیون بلافاصله وارد شور میشود و پس از زمانی کوتاه نتیجۀ کلی آزمون به شرکتکننده ابلاغ میشود. در صورت قبولی گواهینامه پس از حدود دو هفته برای شرکتکننده صادر میشود.
پس از این توصیف کلی از آزمون تکمیلی گرئکوم، اکنون مایلم از نو همۀ مراحل آنرا، این نوبت از زاویهای دیگر که ماحصل تجربۀ شخصی من است، شرح کنم. برای من و در راستای پروژۀ درازآهنگی که در پیش گرفتهام، پرداختن بنیادین به متون کلاسیک فلسفۀ یونان یک ضرورت اجتنابناپذیر است. از همین رو، و با توجه به رویکردی که شخصاً آن را بهترین (و ایبسا تنها) رویکرد ممکن در چارچوب امکانات موجود در زبان فارسی برای پرداختن «ما» به فلسفه میدانم، خود را ناگزیر از آموختن زبان متون حوزۀ پژوهشی خود –در این مورد خاص، یونانی باستان- دیدم. نکته اینجاست که هدف این نیست که مشتی معادل واژگان به این زبان را بیاموزیم و آنها را زینت سخن خود کنیم.
زبان یونانی باستان از حیث ساختار چنان پیچیدگیها و ظرفیتهای شگفتانگیزی از خود به نمایش میگذارد که حتی زبانی مدرن و از حیث ساختار غنی مانند آلمانی نیز در مواردی از هماوردی پایاپای با آن بهکلی بازمیماند و طی سدهها روشهای خاصی برای انتقال برخی ساختارها از یونانی به آلمانی تدوین و پیشنهاد شده است. غنای شگفتانگیز افعال و مشتقات آنها و جزئیات و تفاوتهای بسیار ظریف میان آنها، به خدمت گرفتن چیرهدستانۀ وجوه وصفی مشتق از افعال در ساختار سخن، وجوه غیرزمانی افعال در یونانی که بعضاً و بر خلاف زبانهای امروزین در رسانیدن معنا بر ترتیب و توالیهای زمانی افعال ارجحیت دارند، ظرائف به کارگیری حروف و ادات پیونددهندۀ جملات به یکدیگر (بهخصوص در متون فلسفی) و بسیاری ظرائف ساختاری دیگر باعث میشوند که خواندن متن از روی اصل یونانی با خواندن ترجمۀ آن تفاوت قابل توجهی داشته باشد. بیهوده نیست که در زبانهای اروپایی و بالاخص آلمانی سنت آموزش فنون خوانش و ترجمۀ متون فلسفی یونانی خود سدههاست که موضوع تأمل آکادمیک بوده است و هنوز هم از دل این تأملات و پژوهشهای زبانی مکتبهای تفسیری بهکلی تازهای از متون فیلسوفان سربرمیآورند و بحثهای تازه درمیاندازند.
باری، چنانکه گفته شد، آزمون تکمیلی گرئکوم برای کسانی در نظر گرفته شده است که از نعمت آن چهار سال درس محروم بودهاند. در همین راستا در آلمان برخی دانشگاهها و موسسات دولتی یا خصوصی کلاسهایی نیمهفشرده یا فشرده با متُدهای بعضاً بسیار متفاوت برای آمادگی در این آزمون عرضه میکنند. بنابر تحقیق من، شرکت در کلاسهای فشرده (و حتی نیمهفشرده) برای کسانی که تنها آشنایی پیشینی اندکی با زبان یونانی دارند، چندان سودمند نیست و فشردگی آن بیشتر مایۀ ناخرسندی و ناامیدی خواهد شد.
من شخصاً و به علل مختلف تصمیم گرفتم در یک بازۀ زمانی دو ساله بهصورت خودآموز و بدون شرکت در کلاسهایی از این دست برای این آزمون آماده شوم. البته اکنون وقتی به پشت سر نگاه میکنم، نمیتوانم بگویم که توصیۀ من به دیگران لزوماً شیوۀ خودآموز است، چراکه بسیاری از تواناییهای مورد نیاز برای آزمون گرئکوم نیاز به استاد مسلط و باتجربه دارد و کسب آنها به صورت خودآموز انرژی و زمان بسیار زیادی طلب میکند و ای بسا مایۀ ناامیدی از ادامۀ کار گردد.
از سویی مدت زمانی کمتر از دو سال (با در نظر گرفتن روزی حداقل یک الی دو ساعت مطالعه بهصورت مداوم و افزایش تصاعدی این زمان در آخرین ماهها و هفتههای منتهی به آزمون) نیز به نظر من به نتیجۀ مطلوب منتهی نخواهد شد و شخص هراندازه هم که استعداد زبانآموزی داشته باشد باز هم ناگزیر خواهد شد در برابر دشواریهای آموختن این زبان سر تعظیم فرود آورد.
در هر حال من برای این کار از منابع و روشهای پیشنهادی گوناگونی استفاده کردم و در چند مورد ناگزیر شدم منبع و روش اصلی مختارم را تغییر دهم و در برهههایی حتی از چند منبع مختلف بهصورت موازی استفاده کنم. در بخش ضمیمهای که در انتهای بخش آخر این یادداشت عرضه خواهم کرد، برای استفادۀ علاقمندان همۀ منابعی را که از آنها استفاده کردم یا از نظر گذراندم فهرست خواهم کرد و به هرکدام توضیحی مفصل خواهم افزود پیرامون مزایا و معایب هر یک و همچنین چگونگی استفادۀ بهینه از آنها را شرح خواهم کرد.
نظام آموزشی آلمان برای شرکت در آزمون گرئکوم که در دبیرستانی دولتی در شهر مونیخ به نام «ترزیوم گیمنازیوم» برگزار میشد مدارک بسیار زیادی را از من طلبید که در کنار مدارک معمول مانند عکس، کپی انواع کارتهای شناسایی، پرکردن فرمهای مربوطه و غیره، شامل یک زندگینامۀ کامل و توضیحی دربارۀ شیوۀ آمادگی برای آزمون و نامیدن کلاسها و کتابها و اساتیدی که شخص زبان را در نزد ایشان آموخته است نیز میشد که باید آن را شخصاً نیز امضا میکردم. تنها توجیهی که برای این همه کاغذبازی تاحدی غیرمعمول، بهخصوص این مورد آخر، به ذهن من میرسد حفظ اعتبار و کیفیت گواهینامۀ آزمون و جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی است.
باری، مدتی پس از ارسال مدارک، تقاضای من برای شرکت در آزمون مورد قبول واقع شد و دعوتنامهای رسمی برایم ارسال شد همراه با اطلاعاتی در بارۀ روز و ساعت و شیوۀ برگزاری آزمون، منجمله این نکته که شرکتکنندگان مُجازند یک واژهنامۀ خاص موسوم به Gemoll (و فقط همین واژهنامه) را همراه داشته باشند و از آن استفاده کنند. کسانی که اندک آشنایی با زبان یونانی یا با آزمون گرئکوم داشته باشند میدانند که همراهداشتن این واژه نامه برای ترجمۀ متنی از افلاطون مطلقاً از دشواری کار نمیکاهد و پیداکردن مدخل بسیاری از واژگان و افعال صرفشدۀ یونانی در واژهنامه خود هنر و فنّی است که باید با صرف زمان و تمرین فراوان فراگرفته شود.
سرانجام روز آزمون فرارسید و من که تقریباً تمام مرخصی سالیانهام را در چند هفتۀ منتهی به آزمون صرف آمادگی نهایی بسیار فشرده برای این روز کرده بودم با بیم و امید فراوان در دبیرستان معهود حاضر شدم. تعداد شرکت کنندگان حدود چهل نفر بود که به استثنای من و یکی دو نفر دیگر، همگی نوجوان بودند. دیدن دخترکان و پسرکان شادابی که در سن نوجوانی در چنین آزمونی شرکت میکردند برای من حقیقتاً رشکبرانگیز بود، برای منی که اکنون در سنّوسالی دست به این کار میزدم که شاید دیگر برای چنین وزنهبرداریهایی آن نیروی سابق در او نباشد؛ برای منی که حتی اگر هم میخواستم، در جایی که نوجوانیام را در آن سپری کرده بودم چنین امکانی مطلقاً مهیا نبود.
اهمیت آنچه این نوجوانان بدان توانا شده بودند وقتی بیشتر آشکار شد که دشواری کار خود را بر من نمایان کرد. آزمون مطلقاً شوخیبردار نبود: فقرهای (دستکم از نظر من) دشوار از فایدون افلاطون که باید آن را در مدت سه ساعت (یعنی حتی یک ساعت کمتر از آنچه معمول است) ترجمه میکردیم و خدا میداند که سه ساعت زمان برای چنین کاری بسیار بسیار اندک بود! پس از پایان آزمون بلافاصله همۀ برگهها و حتی چرکنویسها را از ما گرفتند و وسائل اکترونیکیمان را مانند گوشی و حتی ساعتهای دیجیتالی، که باید پیش از امتحان تحویل داده میشدند، به ما بازگرداندند.
باری، همینجا این نکته را هم ذکر کنم که دشواری کار من در این آزمون دوچندان بود: باید متنی یونانی از افلاطون را به «آلمانی» ترجمه میکردم. کار بر من چندان گران آمد که پس از امتحان، بهرغم حس اطمینانی که از کار خود داشتم، باز از روی احتیاطا این را کتباً با هیئت ممتحنه در میان گذاشتم که آلمانی زبان مادری من نیست و تقاضا کردم که این نکته را در تصحیح برگۀ من در نظر داشته باشند. پاسخی که دریافت کردم هم البته جالب بود: پاسخ گرفتم که چنین ارفاقی در آزمون گرئکوم وجود ندارد، نه در آزمون کتبی، نه در آزمون شفاهی. فهمیدم که اینجا هم همه در برابر قانون یکسان هستند.
آزمون شفاهی اما از آزمون کتبی هم دشوارتر بود: باز هم افلاطون، اینبار فقرهای از آپولوگیِ سقراط. هم در آزمون کتبی و هم بهخصوص در آزمون شفاهی، متنها بهگونهای انتخاب شده بودند که امکان نداشت بدون سطح مشخصی از دانش نحوی و بهخصوص گنجینۀ واژگان پایه در مدت زمان در نظر گرفتهشده از عهدۀ ترجمۀ متن برآمد. این نکته خود را به خصوص در بخش شفاهی بیشتر آشکار میکرد، چنانکه بهجز موارد عاجل اصلاً فرصتی برای ورق زدن در واژهنامه برای یافتن معانی واژگان نبود و بدون داشتن گنجینهای از واژگان پایه برآمدن از عهدۀ این بخش دوم تقریباً ناممکن بود.
پس از پایان مهلت نیمساعته همۀ برگهها را از من گرفتند و من را بلافاصله به اتاق کمیسیون ممتحنان راهنمایی کردند و آنجا دوباره برگهها و یادداشتهایم را در اختیارم گذاشتند. پس از قرائت متن از رو و همچنین ترجمۀ شفاهی خودم از آن به پاسخهای ممتحنان پیرامون نکات نحوی و ساختاری و بعضاً اتیمولوژیک متن پاسخ دادم. پرسشهای ممتحنان در مجموع منصفانه بود و ایشان میکوشیدند بهنحوی سازنده من را با پرسشهای هدفدارشان به تشخیص اشتباهاتم و تحلیل و ترجمۀ صحیح متن سوق دهند.
جایی که پرسشهای ایشان اندکی بیرحمانه شد، بخش سنجش دانش من از فرهنگ یونان باستان بود. در این بخش باید گونههای ادبی متون یونان باستان را همراه با نمایندگان اصلی آنها نام میبردم. همچنین آنجا که از تراژدی نام بردم از من خواستند به اختصار محتوای تراژدی آنتیگونه را شرح دهم و پرسیدند که اساساً معنای تراژدی چیست و چرا این گونه نامیده میشود. در حوزۀ فلسفه از آموزههای پیشاسقراطیان، سوفسطائیان، افلاطون و ارسطو و تفاوتهای اینها با یکدیگر پرسیدند و از من خواستند محتوای محاورۀ منون و آموزۀ اصلی مندرج در آن (یعنی آموزۀ دانستن چونان بازیادآوری) را به اختصار شرح کنم. دربارۀ دورههای تاریخ یونان، نقش دین در فرهنگ یونان، جشنهای دیونوسوسی در آتن و برخی موارد دیگر نیز پرسشهایی به میان آمد. در پایان، پس از مدتی شور، نتیجۀ قبولیام را ابلاغ کردند. وقتی برای خداحافظی با رئیس جلسه دست میدادم به من گفت: «آقای صفاریان، ما این نکته را که زبان مادری شما آلمانی نیست در هیچکجای فرایند سنجش در نظر نگرفتیم، اما من به همین علت دست شما را محکمتر میفشارم و برای شما آرزوی موفقیت دارم.»
پس از آزمون، در محوطۀ دبیرستان، در آن آفتاب دلانگیز پاییزی، زیر درختانِ خیس از بارانِ ساعتی پیش، خونی که در صورتهای شاداب دخترکان و پسرکان شرکتکننده در آزمون دویده بود بر درخشش و زیبایی چهرههاشان میافزود. نوجوانانی که میتوانستند افلاطون را از روی اصل بخوانند و به آلمانی ترجمه کنند. وه چه زیبا بود احوال اینان و در عین حال چه رشکبرانگیز!
نظر شما