خبرگزاری مهر، گروه جامعه_الهه ابراهیمی: کولهپشتی صورتیاش تنها بر روی شانه چپش است. لباس بلوچی با مقنعه بلند سورمهای بر تن دارد. بسته اقلام بهداشتی که توسط خیرین در حال توزیع است را میگیرد، اما نمیتواند مانند همکلاسیهایش به راحتی بسته را نگه دارد. با تقلا گوشه بسته را گرفته است. در حالی که سرش پایین است قصد دارد از کنارم عبور کند. صدایش میکنم: حوا!
میایستد. لبخند میزند و به آغوشم میآید. به کمک عمو حسن بسته را داخل کیفش میگذاریم. از دیدن حامی خود که یک قهرمان کشتی است، خوشحال است، لبخند به لب دارد و خجالت میکشد. مدام انگشتان تنها دستش را به صورت خود میکشد و گاهی هم انگشت سبابهش را به دهن.
وقتی عمو حسن با او شروع به حرف زدن میکند، چشمانش برق می زند، دیگر عجلهی برای رفتن ندارد. دوست دارد دفتر مشقش را همان جا به عمو حسن نشان دهد تا پیشرفت نوشتن با دست چپش را ببیند. به او میگویم: حوا قرار است به دیدنت بیاییم و برای نوشتن با دست چپ جایزه بگیری.
حوا و خواهرش آسیه بعد از حادثه تلخ قطع دست حوا توسط گاندو «تمساح پوزه کوتاه» که اواخر تیرماه امسال رخ داد، فرزندخواندگان حسن رحیمی شدند. او حوا و آسیه را کودکان قهرمان خود صدا می کند.
همهمه است، فریادهای بلند دانشآموزان برای پایان یافتن کلاس امروز در محیط مدرسه نمیگذارد صدای کسی به کسی برسد. دانش آموزان در حالی که بستههای بهداشتی را از خیرین دریافت می کنند، با صدای بلند دور خیرین جمع شدند و می گویند: «آقا لطفا دفعه بعد برایمان مانتو، مقنعه و کفش بیاورید.» بلند حرف میزنند و میخندند اما حوا تنها تلاش میکند کوله پشتی خود را نگه دارد. مقنعه او به قدری بلند است که نبود دستش مشهود نباشد اما همه میدانند او تنها یک دست دارد. همکلاسیهایش میگویند: «به خدا ما هوای حوا را داریم. هلش نمیدهیم و اگر کمک بخواهد حتما کمک میکنیم» اما همان چند دقیقه شیطنت کودکییشان چندین بار تعادل حوا را برهم میزند زیرا قادر نیست کوله پشتی خود را به راحتی حمل کند.
حضور حوا در مدرسه
حوا رئیسی کلاس چهارم است. بعد از اینکه دستش را از دست میدهد به مادرش گفته بود که دیگر از خانه بیرون نمیرود. از مسخره کردن بچهها میترسد. مدام گریه میکرد اما او امروز با تمام مشکلاتش برای ادامه تحصیل در دبستان شهید محمدتقی طباطبایی مدرسه روستای مولاآباد کشاری حضور دارد.
امروز روحیه حوا خوب است چراکه حامی او و موسسه خیریه به او قول دادهاند که در آینده نزدیک برای او یک دست تهیه خواهند کرد. او حتی یکبار برای معاینه و تهیه پروتز دست به تهران آمده و قرار است مجددا در روزهای آینده بار دیگر به تهران بیایید. در معاینات اولیه مشخص شد که عمل قطع دست به خوبی انجام نشده و اگر به تهران نمی آمد، عفونت دستش برای او دردساز می شد.
حوا در حالی که دوست ندارد از حامی خود جدا می شود تا به همراه خواهرش آسیه و سایر همکلاسیهایش به سمت خانه بروند. مسیری تقریبا طولانی که باید در ظل آفتاب طی شود.
همه حوا را دختر پرچنب و جوش می شناسند، از مدیر مدرسه و معلم کلاس درس چهارم تا خانم معلمی که نوشتن با دست چپ را به حوا آموزش داده است از شیطنت حوا سخن میگویند، آنها به نقش پررنگ حضور حامی حوا اشاره میکنند و معتقدند حمایت از حوا موجب شده تا او به جای گوشه نشین بودن به آینده امیدوار باشد. این امیدواری در صحبتهای مادر حوا که در انتظار کودک هشتم خود است را میتوان به خوبی حس کرد.
دفتر مشق حوا
حوا در خانه منتظر رسیدن مهمانانش است. به محض رسیدن حامی سمت او می آید و در کنارش می ایستد. دوان دوان دفتر مشقش را نشان می دهد و منتظر دریافت جایزه خود است. او حتی برای حامی خود می نویسد «من حوا رئیسی دختر ناز هستم». امروز حوا قادر است با دست چپش بنویسد و کمی هم نقاشی کند.
او قول داده است که تمرین های خود را بیشتر کند تا با سرعت بیشتری بتواند بنویسد. حوا در حالی که تنها دستش در دستان حامی خود دارد با او در روستا قدم می زند. به سمت رودخانه باهوکلات می روند و چند دقیقه ای با یکدیگر حرف می زنند. اگرچه حوا دست راست خود را به دلیل نبود امکانات و تامین آب مصرفی در روستا از دست داده اما امروز دستان دیگری دارد که او را به آینده امیدوار کرده است.
حوا امروز با دست چپ می نویسد، با همان دست تمام کارهای خود را انجام می دهد اما مطمئن است که دستهایی او را برای داشتن دست دوم کمک خواهند کرد.
پاسخ سایت: ممنون از لطف و توجه شما مخاطبین بزرگوار. تمام هزینههای درمانی حوا خانم توسط خیرین که جمعی از قهرمانان کشتی کشورمان هستند تامین شده است.