پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۶ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۸:۳۹

دیالکتیک منفی آدورنو

دیالکتیک منفی آدورنو

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: از جمله ابتکارات فلسفی آدورنو که در نظریه دیالکتیک منفی وی نمود دارد نقد عقل عملی کانت و نظام هگلی است. دراین مقال این نقد بسط می یابد.

به گزارش خبرنگار مهر، نظر آدورنو درمورد حقیقت هنری حاصل نتایج شناخت شناسانه و متافیزیکی ای است که از درون دیالکتیک منفی برخاسته اند.  البته این دیالکتیک منفی نیز خود محصول تئوری اجتماعی اوست. طبق نظر سیمون جارویس دیالکتیک منفی در تلاش برای تدوین گونه ای "ماتریالیسم فلسفی" است که منتقدانه و تاریخی باشد و نه جزم گرایانه  آدورنو معتقد است که این اثرش در پی تکمیل همه آن چیزی است که او در زندگی به عنوان یک فیلسوف مدنظر داشته است.

این هدف در طی چهار مرحله اتفاق می افتد. نخست در مقدمه (صص 1-57) مفهومی از "تجربه فلسفی" مطرح می کند که طی آن تمایز کانتی بین "نمود" و "ذات" را به چالش می کشد و تفسیر هگلی "روح مطلق" را رد می کند. سپس در بخش اول تفاوت "هستی شناسی بنیادین" هایدیگر در بودن و زمان، از این طرح آدورنو  قابل تشخیص می شود. و بعد در بخش دوم (صص 133- 207) به میزان تعلق این اثر به ایدآلیسم آلمانی می پردازد. نهایتا در بخش سوم، که بیش از نیمی از کتاب را شکل می دهد آدورنو "مدلهای" فلسفی اش را ارائه می دهد. این مدلها با مفاهیم کلیدی فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ،  و متافیزیک به توصیف دیالکتیک منفی دست می زنند.

آدورنو مانند هگل تمایز کانتی بین "نمود" و "ذات" را نقد می کند و اعتقاد دارد مسائل متافیزیک آن گونه که کانت می گوید تجربه خالص و جدا از یکدیگر نیستند. به عنوان مثال اگر در مورد مساله ای غیر عینی  صحبت کنیم، تفاوت بین "فهم و درک" نامفهوم خواهد شد، در حالی که مفاهیمی مانند زمان و مکان کاملا متفاوت و قابل تشخیص هستند. البته آدورنو معتقد بود که دیالکتیک منفی تنها در یک آرمانشهر امکان پذیر است. او می گوید که به دلیل عدم امکان شکل گیری آرمانشهر شرایط درست باید عاری از دیالکتیک باشد و او این شرایط درست را با دوستی بین انسان با طبیعت و انسان ها با یکدیگر تعریف می کند.

اخلاق و متافیزیک
شناخت شناسی آدورنو، مانند فلسفه اخلاقش، از فرانقد ماتریالستی ایده آلیسم آلمانی ریشه می گیرد. مدل "آزادی" در دیالکتیک منفی (صص 99-211) فرانقدی بر نقد کانتی از عقل عملی است، به همین گونه مدل "روح جهان و تاریخ طبیعی" (فرانقدی بر فلسفه تاریخ هگل است. هر دو مدل، به طور هم زمانی، گفتمان پنهانی با سنت مارکسیستی دارند که این گفتمان تسلط آدورنو را بر "فلسفه عملی" هگل و کانت افزایش داده است.

بخش نخست دیالکتیک منفی جهت گیری تسلط آدرنو را نشان می دهد(صص 3-4). او در آنجا از امکان و چگونگی امکان حیات فلسفه سخن می گوید. او این پرسش را در مقابل جمله معروف کارل مارکس که می گوید "فلسفه به دنبال تغییر جهان است و نه تفسیر آن" مطرح می کند.

مارکس انسانها را به مثابه ارگانهای تولیدی و سیاسی می دید که روابطی نه صرفا فردی ، که همانا تاریخی و اجتماعی با  یکدیگر دارند. تاکید مارکس بر تولید، سیاست، اجتماع، و تاریخ شناخت شناسی او را به سوی کارکردگرایی سوق می دهد. "حقیقت" نشان دهنده هیچ ارتباط انتزاعی بین اندیشه و واقعیت نیست. در عوض "حقیقت" به نتیجه تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اندیشه در عمل اشاره دارد.

هرچند که آدورنو خیلی از ادراکات شناخت شناسانه اش را از مارکس گرفته است اما او معتقد بود که برابری حقیقت با ثمربخشی عمل گرایی نتایج زیان باری بر دو طرف پرده آهنین داشته است. مقدمه دیالکتیک منفی با ارائه دو ادعا آغاز می شود. اول اینکه نیاز به فلسفه باقی خواهد ماند به این دلیل که کاپیتالیسم منقرض نشد.  دوم اینکه  تفسیر مارکس از جامعه کاپیتالیسم ناکافی بود و هم اکنون منسوخ شده است. در واقع بخش عملی اساس کافی یرای به چالش کشیدن بخش تئوری فلسفه نیستند و تنها بهانه ای می تواند باشد برای خاموش کردن نقدهای تئوری.

امروزه فلسفه باید خودش، خودش را نقد کند، همان گونه که کانت، بعد از نقد هیوم از عقل گرایی، متافیزیک را به سوال کشید. 
از طرفی، این نقد ارتباط بین تئوری و عمل، و از طرف دیگر تاثیر نتایج حاصله از تاریخ قرن بیستم در چگونگی رسیدن به جهانی هرچه انسانی تر، اساس تفکرات آدورنو در مورد متافیزیک و اخلاق را شکل می دهند.

کد خبر 476271

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha