به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» وي در آغاز سخنان خود گفت : مقصود از طرح چنين بحثي اهميت دادن به مرتبه و شاني از زبان است که به مرور زمان مورد غفلت قرار گرفته و رفته رفته اين غفلت بيشتر خواهد شد . منظور از « زبان » در عنوان سخنراني زبان خاصي نيست ، هر چند که از اين منظر برخي از زبانها مصداق بيشتري براي فقر زبان هستند .
وي افزود : لايب نيتس ، يک از فيلسوفان بزرگ آلماني پرسشي تحت عنوان « چرا موجودات به جاي اين که نباشند هستند ؟ » دارد که توسط هيدگر - ديگر فيلسوف آلماني- به صورتهاي مختلف در قرن بيستم مطرح شده است . هيدگر اين پرسش را براي فرا رفتن از « موجود» بيني به کار مي گيرد . ما نيزمي توانيم پرسش خود را مانند لايب نيتس اين گونه مطرح کنيم : " چرا ما سخن مي گوييم ؟ " اين پرسش، پرسش از ذات و حقيقت زبان است . در تاملات معمولي به ذوبطون بودن و ذومراتب بودن زبان اذعان داريم ، ولي همواره آن را به فراموشي مي سپاريم . اين سطح از زبان آن چنان بر ما محيط است که به دست آوردن معناي آن بسيار دشوار است .
دکتر مصلح ادامه داد : ابزار دانستن زبان در اين تلقي هيچ نسبتي با حقيقت ندارد . هر چه ما دامنه وجود خود را گسترش دهيم باز هم در قلمرو زبان هستيم و نمي توانيم از آن فراتر رويم . به بيان ديگر، زبان ظهور تفکر و يا بهتر بگويم ظهور « وجود » است . اين امر در حکمت و عرفان اسلامي بسيار مورد توجه بوده است . امير المومنين علي (ع) مي فرمايد : " حق تعالي در کلامش بر مردم ظاهر مي شود " .
وي در بخش دوم سخنان خود با ذکر اين که پرسش از « ماهيت» ، پرسشي است که در فلسفه مورد توجه است گفت : اين گونه پرسشها ما را به نسبت آن « موجود» مورد پرسش با « وجود» هدايت مي کند . تصور متعارف از زبان در روزگار معاصر با آن چه که در حکمت و عرفان قديم وجود دارد تفاوتهاي فراواني دارد . يکي ازمتفکران معاصر در آثارش بهترين صورت تفکر درباره زبان را فلسفه پيش از سقراط دانسته و معتقد است که در آثار اين فيلسوفان نسبت ميان زبان و حقيقت در سطح عميقتري مطرح شده است . در عالم مسيحيت و اسلام نيز در آثار آگوستين قديس، مايستر اکهارت، ابن عربي و ... اين نسبت را به خوبي نشان داده اند . کوشش براي فهم سخنان فيلسوفان پيشامدرن به ما در فهم عميقتر زبان کمک مي کند . در دوره معاصر نيز هيدگر با طرح زبان به عنوان « لوگوس» به نسبت ميان زبان و تفکر ، و وجود و زبان توانست ما به سطوح عميقتر سوق دهد . عبارتي همچون " زبان خانه وجود است" ، " متفکران و شاعران سخنگويان وجودند " در نتيجه همدلي هيدگر با فيلسوفان پيش از سقراط حاصل شده است .
دکتر مصلح درباره اهميت زبان در عالم اسلامي گفت : زبان در اسلام داراي شان خاصي است . زبان در واقع واسطه ميان انسان و خداوند است . در قرآن و روايات عالم خلقت به صورت کتاب و موجودات به عنوان کلمات معرفي شده اند . در تفسير " من علم آدم الاسماء کلها" اسماء و حقايق نازل شده داراي معاني و حقايقي فراتر از آن چه که به صورت الفاظ نازل شده است دارند . در « کلام» اسلامي نيز ميان ظاهر کلمات و باطن آنها تفکيک وجود دارد . عبدالرحمن سيوطي در کتاب « المظهر» نسبت ميان الفاظ و معاني را در چهار دسته تقسيم کرده است . اين چهار دسته عبارتند از : (1) واضع الفاظ و معاني آنهاخداوند است ، (2) واضع الفاظ و معاني آنها انسانها هستند ، (3) واضع برخي از الفاظ و معاني خداوند و واضع برخي ديگر انسانها هستند ، و (4) نسبت ميان الفاظ و معاني آنها ذاتي است . سيوطي پس از ذکر اين نسب چهارگانه قول چهارم را صحيح دانسته و از آن دفاع مي کند . در نظر اين حکما و عرفا اسماء مصدري در آسمانها دارند . يکي از بهترين تقريرها در اين زمينه را مولوي در اشعار خود بيان کرده است . براي اشاره مي توان به چند بيت زير اشاره کرد :
جان ما مخفي است در زير زبان اين زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادي پرده را در هم کشيد سر صحن خانه شد بر ما پديد
*****
اي خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر آن بي حرف مي رويد کلام
******
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم تا که بي اين هر سه با تو دم زنم
وي افزود : در متون حکمت اسلامي و قرآن کريم مقولاتي داريم که همگي ، ما را به شاني از زبان که هم اکنون مورد غفلت است توجه مي دهد . هيدگر در سال 1955 طي يک سخنراني به نام « وارستگي » تفکر را به دودسته تقسيم مي کند : (1) تفکر معنوي ، (2) تفکر حسابگرانه . از نظر وي روزگار ما دوره غلبه تفکر حسابگرانه است . وي معتقد است تفکر متافيزيکي غرب در دوره جديد به شکل تکنولوژي ظاهر شده است . يکي از نتايج تفکر تکنولوژيک ( حسابگرانه) تضعيف تفکر معنوي است . هيدگر مي گويد : « علم ( به معناي تجربي) نمي انديشد» ، يعني تفکر به معناي معنوي و عميق در علم صورت نمي گيرد . وضع تفکر در وضع زبان تاثير مي گذارد . وقتي هيدگر در سخنراني « وارستگي» ضعف تفکر را مطرح مي کند ، در واقع به ضعف زبان اشاره مي کند .
دکتر مصلح در بخش پاياني سخنان خود به رسانه هاي ارتباط جمعي و نسبت آنها با زبان اشاره کرده و گفت : در اين دو سه دهه اخير به دليل گسترش رسانه ها و جهاني شدن بحث فقر زبان بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در سميناري که سال گذشته در آلمان برگزار شد سخنراني افتتاحيه و اختتاميه سمينار به وضع زبان و غلبه زبان رسانه ها اختصاص داشت . اين علامتي از وضع تفکر در روزگار معاصر است . به تعبير هيدگر « فقدان انديشيدن ( تفکر معنوي) مهمترين معضل عصر ماست » .
وي با ذکر اين که در رسانه ها همواره الفاظ و کلمات توليد مي شوند گفت : رسانه ها همگي خواستار توليد الفاظ و کلمات هستند ، و غلبه رسانه ها در روزگار ما چيز بسيار حيرت آوري است که نمي توان به منشاء آن پي برد . و اين امر ربطي به جريانات و احزاب سياسي و فرهنگي ندارد . زبان هم اکنون در خدمت تفکر نيست . با ظهور اينترنت وضع زبان شکل پيچيده تري يافته است ، و آن اين است که در اينترنت ما با پديده خاموش سروکار داريم . توضيح اين که رسانه هايي همچون راديو و تلويزيون با زبان گفتاري سروکار دارند و زبان گفتاري با ذات و حقيقت زبان نسبتي دارد اما، در اينترنت زبان با ذات زبان فاصله بيشتري مي گيرد و در واقع« زبان» تبديل به « علامت» مي شود . در زمان ما زبان معيار نيز وجود ندارد و پرسش از زبان معيار رو به فراموشي است . زبان اکنون از ريشه هاي خود جدا شده و به سمت بي ريشگي پيش مي رود .
نظر شما