به گزارش خبرنگار مهر، به همت پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دانشگاه باقرالعلوم (ع) و مرکز همکاریهای علمی و بین الملل، کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی، نظریه وحی در فلسفه سیاسی صدرالمتألهین برگزار شد.
این نشست با ارائه حجت الاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانی مقدم و نقد حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا بهروزی لک و دبیر علمی شریف لک زایی، صبح امروز چهارشنبه ۱۸ دی ماه در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برپا شد.
در ادامه گزارشی از سخنان یزدانی مقدم ارائه میشود:
[تحقیق برای نگارش] این مقاله برای نگارنده تجدید دیداری با آثار صدرالمتألهین بود و نگارنده نیازمند این تجدید دیدار برای سامان دادن به فکر و اندیشه خود در جهت تدوین نظریهای درباره وحی، چنانکه در اندیشه سیاسی فیلسوفان مسلمان است، بود. از نخستین الهامات این فکر و اندیشه، گفتار امام خمینی (ره) در باب نزول وحی الهی است که اظهار میداشت پیامبر (ص) چنان موقعیت و مکانتی دارد که فرشته وحی را نازل میکند.
در تحلیل ملاصدرا چنانکه خواهیم دید نزول وحی الهی مسبوق به معراج روحی و معنوی پیامبر خدا (ص) است. بدین ترتیب سابق بر نزول وحی الهی، معراج انسان کامل قرار دارد. بی تردید تحلیل ملاصدرا در سنت فلسفه سیاسی اسلامی قرار داشته و عناصر و اجزا و چارچوب کلی کار او برگرفته و تحت تأثیر فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق و نصیرالدین طوسی است. از این رو در چنین چارچوبی دیدگاه و تحلیل ملاصدرا طرح و بررسی میشود. ملاصدرا مانند هر اندیشمند دیگری وام دار اندیشمندان سابق بر خود است. به همین ترتیب وی مانند هر اندیشمند بزرگ دیگری نوآوریها و امتیازات خود را دارد که در این مقاله به آنها اشاره شده است. به طور خلاصه ملاصدرا در عین حفظ چارچوب و عناصر و مفاهیم بحث، که فارابی و ابن سینا و دیگران فراهم آورده اند، تحلیلها و دیدگاههای متفاوت خود را نیز دارد که در مجموع به او ویژگی منحصر به فردی می بخشد.
درباره تعبیر «آئینگی» گفتنی است که چه در آثار ابن سینا و چه در آثار ملاصدرا، در تحلیل وحی، بارها تعبیر مرآت و آئینه آمده و تکرار شده است. در تحلیل این اندیشمندان وحی الهی از ویژگی مرآتیت و آئینگی برخوردار است. از سویی القای وحی الهی از آئینه جواهر عقلی یا نفسی بر آئینه نفس پاک پیامبر الهی اشراق میشود و از سوی دیگر نفس شریف پیامبر (ص) همچون آئینه ای اشراقات جواهر عقلی و نفسی یا عوالم الهی را به درستی و تمامی برمی گیرد و در خور عقول مخاطبان با محاکات و مثالات به آنان عرضه میدارد. در این اشراق و دریافت حقایق؛ مطابقت در همه عوالم و مراتب محفوظ و مضبوط است و الفاظ قرآن کریم طریق به سوی دریافت حقایق الهی است.
در متن پیش رو نخست وحی و فلسفه سیاسی تعریف شده؛ سپس به موضوع وحی در فلسفه سیاسی پرداخته شده؛ و پس از آن دیدگاههای فیلسوفان برجسته اسلامی درباره وحی آمده تا زمینه برای طرح دیدگاه ملاصدرا آماده شود. در بیان دیدگاه ملاصدرا درباره وحی گفتار خود را بر دو اثر او؛ المبدأ و المعاد و الحکمة المتعالیة متمرکز میکنیم. طرح بحث در المبدأ و المعاد صورت اولیه مباحثی است که بعدها در آثاری مانند الشواهد الربوبیة بسط مییابد. الحکمة المتعالیة هم اثر اصلی ملاصدرا است و مباحث آن با آثاری چون مفاتیح الغیب و اسرار الآیات هم پوشانیهایی دارند. به دنبال طرح دیدگاههای ملاصدرا و دیگر فیلسوفان مسلمان پرسشهایی درباره نسبت دین و فلسفه، پیامبر و فیلسوفان، مطابقت یا عدم مطابقت وحی الهی در همه عوالم و… پیدا میشود که در ضمن بحث از نتایج به این پرسشها پرداخته شده است.
نتایج
چنانکه ملاحظه شد تحلیل و تبیین ملاصدرا از وحی در چارچوب سنت فلسفه سیاسی اسلامی قرار دارد. در سنت فلسفه سیاسی اسلامی تحلیل وحی به دو پرسش اصلی فلسفه سیاسی یعنی حکومت و قانون پاسخ میگوید. تحلیل ملاصدرا نیز به همین دو موضوع اصلی فلسفه سیاسی پرداخته و پاسخ میگوید. پیامبر از ویژگیهای لازم برای حاکم برخوردار است. در مراتب بعد، امامان معصوم (ع) هم از این ویژگیها برخوردارند. به همین ترتیب زندگی اجتماعی انسان و تکامل اجتماعی او نیازمند شریعت است. فلسفه احکام شرع؛ به حصول معرفت الهی و حفظ نفوس و اموال برمی گردد.
احکام شرع بر پایه مطابقت عوالم و تأثیر اعمال در نفوس و تأثیر حالات نفس بر بدن سامان یافته است که به نوبه خود، بر پایه ارتباط میان عوالم حسی و مثال و عقل، به تأثیر و تأثر متقابل عوالم، به تفصیلی که ملاصدرا توضیح داده است، میانجامد. فلسفه فقه یا فلسفه حقوقی که ملاصدرا تبیین میکند میتواند به نتایج جدی در عرصه فقه و حقوق و سیاست و قانونگذاری بیانجامد که توضیح و تفصیل آن نیازمند فرصت دیگری است. دیدگاههای صدرا و دیگر فیلسوفان مسلمان پرسشهایی درباره نسبت دین و فلسفه، پیامبر و فیلسوفان، مطابقت یا عدم مطابقت وحی الهی در همه عوالم را پدید میآورد.
در بحث از نتایج، لازم است به این پرسشها پرداخته شود:
نسبت دین و فلسفه:
الف) گاه منظور از دین؛ دینی است که خداوند نازل کرده است و ب) گاه منظور از دین؛ آن چیزی است که به نام دین در میان انسانها وجود دارد و یا وجود داشته است. در اینجا منظور معنای نخست دین است و از مفهوم دین، آن دینی که خداوند نازل کرده است را منظور نظر داریم. به همین ترتیب الف) گاه منظور از فلسفه؛ دانشی است که حقایق اشیا را میشناسد و ب) گاه منظور از فلسفه؛ دانشی است که با نام فلسفه در میان انسانها شناخته شده است. فلسفه به این معنای اخیر میتواند درست یا نادرست باشد در حالی که فلسفه به معنای نخست، که معلوم نیست چقدر در جهان واقعی انسانها دست یافتنی باشد، لزوماً درست است و هیچ خطایی در آن راه ندارد. در این صورت دین به معنای نخست، فلسفه به معنای نخست را در بردارد، یعنی دین از یک هسته عقلانی برخوردار است و بر پایه حقیقت اشیا قانونگذاری میکند.
حال آیا متدینان هم از آن هسته عقلانی دین آگاهی دارند و یا کسانی که پس از پیامبران الهی و اوصیا و جانشینان به حق آنان می آیند و عالمان یک دین هستند بر پایه آگاهی از حقیقت اشیا، اجتهاد و استنباط میکنند یا نه؛ موضوع دیگری است که خارج از این بحث است. در رابطه با همین موضوع فارابی اصول و معیارهایی را تدوین و تنظیم میکند که از نظر وی برای اجتهاد و استنباط نزدیک تر به واقع در داخل یک دین به کار میآید. در همین رابطه ملاصدرا عالمان را به گروههای متعددی تقسیم میکند و توضیح میدهد که کدام گروه از عالمان به حقیقت دین و دریافت احکام دین و اجتهاد و استنباط صحیح، نزدیک تر هستند.
نسبت میان پیامبری و فیلسوفی:
با توجه به همان دو معنایی که برای دین و فلسفه گفته شد؛ در اینجا هم میتوان از الف) پیامبران الهی و ب) کسانی که به عنوان پیامبر مشهور هستند یاد کرد. یا درباره فیلسوفان هم میتوان از الف) فیلسوفان حقیقی و ب) فیلسوفان غیرحقیقی یاد کرد. چنان که فارابی گروههایی از فیلسوفان را برمی شمارد؛ از این میان فیلسوف حقیقی است که قابل نسبت سنجی با پیامبران الهی است. در این مورد هم فارابی، در فصول منتزعة، تفاوتهایی را میان فیلسوف و دست کم گروهی از پیامبران برمی شمارد و در الملّة، السیاسة المدنیة و مبادی آرا اهل المدنیة الفاضلة کم و بیش به سوی یگانگی میان پیامبر و فیلسوف میرود. ملاصدرا نیز همین دیدگاه اخیر فارابی را برگزیده است.
مطابقت وحی الهی در همه عوالم:
موضوع مهم دیگری که در تبیین فیلسوفان مسلمان از وحی قابل توجه است موضوع مطابقت است. ملاصدرا بارها بر پایه تطابق عوالم؛ به مطابقت وحی الهی در همه عوالم تصریح میکند. چنین مطابقتی از دیگر فیلسوفان مسلمان نیز فهمیده میشود. زیرا آنان نیز انتظام و مناسبات خاصی میان عوالم هستی قائل هستند و بر پایه چنین دیدگاهی طفره و عدم مطابقت توجیه ندارد. بنابراین از نظر فیلسوفان مسلمان؛ پیامبر همان حقیقتی که در مقام احدیت و واحدیت «و قاب قوسین او ادنی» و لوح محفوظ و… بوده و او دریافت داشته است را به صورت تنزّل یافته و مناسب عالَم انسانی و مناسبات و روابط انسانی دریافت کرده و به قدر عقول انسانها و با زبانی که برای انسانها قابل درک و فهم است به انسانهای مخاطب وحی الهی منتقل کرده است.
مخاطبان وحی میتوانند با فکر و اندیشه و تأمل به قدر طاقت بشری و تفکر و تعقل و توفیق خود از همین وحی نازل شده؛ به حقیقت وحی در عوالم بالاتر پی برند و بدین ترتیب همین الفاظ وحی راهی است که انسان را بالا میبرد. بدین ترتیب از نظریه پردازی و تبیین فیلسوفان مسلمان درباره وحی مبانی نظری و عناصر لازم برای نوعی هرمنوتیک قابل استنتاج و استفاده است که لازم است در جای خود مورد پژوهش قرار گیرد.
تفاوت دیدگاه ملاصدرا با دیگر فیلسوفان مسلمان در تحلیل وحی:
ملاصدرا در المبدأ و المعاد، مبادی آرا اهل المدنیة الفاضلة فارابی را برای خود نمونه و الگو قرار داده است و کم و بیش بر پایه موضوعات و مطالب مبادی آرا اهل المدنیة الفاضلة تحلیل و دیدگاه خود را ارائه میکند. بنابراین ملاصدرا در چارچوب فلسفه سیاسی فارابی نظریه پردازی میکند. ملاصدرا همین مباحث المبدأ و المعاد را به طرز خاصی در الشواهد الربوبیة پردازش میکند و کماکمان به الگوی فارابی توجه دارد. ملاصدرا به عنوان یک متفکر اصیل در هر دو اثر المبدأ و المعاد و الشواهد الربوبیة معانی جدیدی از مفاهیم گذشته را منظور نظر دارد و تحلیلها و دیدگاه جدیدی را عرضه میکند.
در اینجا قابل توجه است که ملاصدرا بارها در آثار خود تذکر میدهد که تحلیل فارابی و دیگر فیلسوفانی که آنان را مشایی میخواند دست کم از دو جهت با تحلیلهای او متفاوت است. یکی لحاظ عالَم مثال در مراتب عوالم که دیدگاه ویژه شیخ اشراق و اشراقیان است و دیگر چگونگی معرفت نفس به حقایق هستی در عوالم مختلف که آیا به صورت انطباع صور در نفس و قوای نفس است یا به صورت خلق صور مناسب از سوی نفس. ملاصدرا به مشائیان انطباع را نسبت میدهد و خودش دیدگاه ویژه خود درباره معرفت را پیش می نهد و پی میگیرد.
تفاوت دیدگاه ملاصدرا با دیگر فیلسوفان مسلمان در فلسفه تشریع:
در تحلیلها و دیدگاههای فارابی و ابن سینا نسبت میان هسته عقلانی دین و احکام دین با احکام و قوانین شریعت کاملاً مشخص است و تأثیر آن را در فلسفه تشریع احکام از نظر فارابی و ابن سینا و در آثار این دو میتوان مشاهده کرد؛ اینان دین و احکام دین را در چارچوب فلسفه سیاسی بررسی و تحلیل میکنند. چنان که مبنا و گرایش شیعه چنین است که بر پایه تعالیم امامان معصوم (ع)، دین و احکام دین را عقلی و برهانی و برای تأمین مصالح انسانی میدانند و حتی آیات قرآن کریم نیز بارها مخاطبان خود را به تعقل و تفکر درباره آیات الهی دعوت کرده است و از آنان خواسته تا درباره آیات قرآن کریم و ادعاهای پیامبر خاتم (ص) داوری کنند و ببینند که آیا از جانب خداست یا نه، و حتی به صورت تحدّی راهی تجربی نیز برای داوری درباره قرآن که وحی الهی است یا نه، برای مخاطبان خود پیش نهاده است.
در رابطه با همین فلسفه تشریع احکام قابل توجه است که در تحلیل و دیدگاه ملاصدرا ما بیشتر با فلسفه شریعت رو به رو هستیم تا فلسفه تشریع و قانونگذاری. در عین حال ملاصدرا الگویی برای چگونگی تشریع ارائه میکند و احکام شرع را به معرفت خدای سبحان و حفظ نفوس و اموال برمی-گرداند.
نظر شما