به گزارش خبرگزاری مهر، نشست " ادبیات پلیسی در ایران و تاثیرات جهانی " با حضور کاوه میرعباسی ، جواد جزینی و محمود گودرزی روز گذشته در سرای اهل قلم برگزار شد.
در ابتدای این نشست، میرعباسی با بیان اینکه سنت ادبیات پلیسی در ایران وجود نداشته است، گفت: در وهله اول باید بین رمان حادثه ای که در آن یک پلیس وجود دارد و رمان معمایی تفاوت قائل شویم. طبق این تعریف در ادبیات فارسی تاکنون رمان هایی معمایی نداشته ایم و هیچ کدام از داستان های پلیسی ما وجه معمایی نداشته اند.
وی ادگار آلن پو را پایه گذار ادبیات پلیسی در جهان نامید و ادامه داد : در ایران ادبیات پلیسی با رمان " فیلم در تاریکی " نوشته قاسم هاشمی نژاد آغاز می شود. البته اگر به رمان هایی که قبل از این رمان نوشته شده اند نگاه کنیم می بینیم که خیلی از شگردها عوامل و مولفه های جذابیت ادبیات پلیسی به نوعی می توان این داستان را نیز جزو ادبیات پلیسی ایران دانست.
سپس جواد جزینی درباره تعریف ادبیات پلیسی گفت: داستان پلیسی به داستانی گفته می شود که در آن نوعی جستجو برای کشف معما وجود دارد در سال 1841 ادگار آلن پو با نوشتن داستان " دو قتل در خیابان " نوعی از داستان را آغاز کرد که در آن مثلثی با سه ضلع جرم، مجرم و بازپرس وجود دارد این سه ضلع ساختمان داستان پلیسی را تشکیل می دهد.
وی افزود: بسیاری از منتقدان ادبیات، داستان های آلن پو را آغاز ادبیات پلیسی در جهان می دانند اما منتقدان دیگری هم هستند که سعی می کنند با کشف عناصر پلیسی در داستان هایی که قبل از آلن پو مطرح شده او را مبدا داستان پلیسی قلمداد نکنند. این منتقدان معتقد هستند که اگر تعریف داستان پلیسی تعقیب و گریز ومعما است می توان این تعقیب و گریز را در داستان های قبل از آلن پو مشاهده کرد و در واقع آلن پو به گونه ای داستانی پلیسی را تشریح کرده است.
این نویسنده ادامه داد: بعضی از منتقدان مثل فرانسیس لاکان داستان پلیسی را یک ژانر نمی دانند و بعضی دیگر مثل لوکاچ داستان پلیسی را برآمده از نظام سرمایه داری قلمداد می کنند. لوکاچ می گوید نظام سرمایه داری برای بقای خودش نیاز به نیرویی داشت که امنیت سرمایه داری خودش را تامین کند. این امنیت فقط با حضور پلیس به دست می آید و در واقع داستان پلیسی تبلیغی برای پلیس است و سعی می کند این تکرار نظام سرمایه داری را در اذهان جا بیندازند که هر کس به سرمایه های ملت دستبرد بزند با قانون مواجه می شود.
وی گفت: خیلی از منتقدان ادبیات نیز ادبیات پلیسی را به دلیل اینکه مخاطبان زیادی دارد ادبیات عامه پسند می دانند اما اکنون این ژانر ادبی مورد توجه نخبگان ادبیات است.
همچنین گودرزی - مترجم و روزنامه نگار - در این نشست گفت: معمولا ادبیات در ایران به دو دسته ادبیات ناب و خالص و ادبیات پست و نازل تقسیم بندی می شود و ادبیات پلیسی جزو دسته دوم به شمار می آید. اما اگر ادبیات جهان را بررسی کنیم درمی یابیم که ادبیات پلیسی جایگاه والایی دارد. رمان های بالزاک و ویکتور هوگو که در آنها عناصر ادبیات پلیسی دیده می شود تائید کننده این نظر است.
وی اظهار داشت: ادبیات پلیسی در قرن بیستم با جدیت و کیفیت بالاتری دنبال شد به گونه ای که رگه هایی از آن را در خیلی از داستان های فلسفی نیز می بینیم. خیلی خوشحالم که اکنون نیز در ایران ناشران مهم به این نوع ادبیات اهمیت بیشتری می دهند و آثار خوبی را در زمینه ادبیات پلیسی منتشر می کنند.
میرعباسی در ادامه گفت: از سال 1910 که اولین رمان پلیسی جهان شکل می گیرد نویسندگانی مثل آگاتا کریستی پدید می آیند که عصر طلایی ادبیات پلیسی جهان را شکل می دهند. تفکر غالب بر این رمان ها تفکر محاظفه کاران است. یعنی نویسندگان در رمان های پلیسی تفکر طبقه مرفه انگلیس را بیان می کنند اما به موازات این نویسندگان پلیسی نویس، نویسندگان دیگری نیز به وجود می آیند که یک نوع جهان بینی رادیکال و دقیقا در تقابل با جهان بینی محافظه کار دارند.
وی افزود: سرآمد نویسندگان پلیسی نویسی که مبنی بر رادیکال داشتند نیکلاس بلیک است که رمان هایش در تقابل با رمان های آگاتا کریستی است. از طرف دیگر شاهد یک نحله دیگر در ادبیات پلیسی به نام رمان سیاه آمریکایی هستیم که شاخص ترین چهره آن ریموند چندلر است. اگر در رمان های آگاتاکریستی نظام حاکم مشروعیت دارد و نماینده حق و عدالت است در رمان های سیاه آمریکایی، این نظام مشروعیت ندارد و دستگاه حاکم فاسد نشان داده می شود.
در ادامه جزینی با بیان اینکه میل به حل معما باعث می شود تا خواننده داستان پلیسی را تا انتها دنبال کند، اظهار داشت: بعضی اعتقاد دارند بشر میل به جنایت دارد و ادبیات پلیسی در واقع میل جنایی انسان را ارضا می کند.
وی به داستان پلیسی نویسی در ایران اشاره کرد و گفت: اولین تجربه های نویسندگان ایران در زمینه ادبیات پلیسی به ترجمه هایی که از ادبیات پلیسی جهان به فارسی می شد باز می گردد. این نویسندگان با عوض کردن نام شخصیت های رمان های پلیسی جهان و دستکاری جزئی آن به زغم خود به خلق داستان پلیسی ایرانی می پرداختند. اما اگر این داستان را بخوانیم به سادگی متوجه می شویم که آنها غیر ایرانی هستند و فضا و ساختار داستان کاملا خارجی است.
وی تصریح کرد: خیلی ها رمان " بوف کور " اثر صادق هدایت را بابت معمایی بودن آن جزو ادبیات پلیسی می دانند اما اگر ادبیات معاصر فارسی را بررسی کنیم می بینیم که بزرگ علوی از همه نویسندگان بیشتر به ادبیات پلیسی توجه کرده است و در داستان های او تعقیب و گریز را به وفور مشاهده می کنیم.
جزینی گفت:اسماعیل فصیح، بهرام صادقی و جواد مجابی دیگرانی هستند که به ادبیات پلیسی توجه و آن را در داستان هایشان اعمال می کنند.
در ادامه کاوه میرعباسی گفت: برخی سریال های ایرانی به خوبی توانسته اند تمام ویژگی های یک روایت پلیسی را دارا باشند و به همین دلیل از داستان های پلیسی ایرانی موفق ترند. دلیل موفقیت این سریال ها داشتن فیلم نامه های خوب است.
وی درباره رمان پلیسی " سین مثل سودابه " که خود نوشته است اظهار داشت: تمام تلاش من این بوده است رمانی بنویسم که در عین اینکه از تکنیک های غربی استفاده کرده باشیم به گونه ای مشخص باشد که نویسنده اش ایرانی است. مضمون اصلی این رمان هفت جلدی، داستان سیاوش و سودابه است و شخصیت هایی که در آن وجود دارد شخصیت های داستان سیاوش و سودابه است.
وی درباره سینمای پلیسی ایران گفت: از سال های نخستین سینمای ایران عامل پلیسی در اغلب فیلم های ایران حتی فیلمفارسی هم وجود داشته است اما این عامل بیشتر به عنوان چاشنی وجود داشته تا محور یک فیلم باشد.
وی درباره هدف نگارش ادبیات پلیسی یادآور شد: ژانرهای مختلف در ادبیات حکم ظرف را دارند که در آن مظروف قرار می گیرد. ظرف به خودی خود ماهیتی ندارد و بسته به مظروف آن سنجیده می شود. داستان های پلیسی، عاشقانه، تاریخی و ... همه ظرف هستند و نمی توان گفت که کدام بر دیگری برتری دارند.
میرعباسی اضافه کرد: ادبیات پلیسی تکنیک هایی دارد که اگر نویسنده به این تکنیک ها مسلط باشد می تواند با این تکنیک ها پیام ارزشمندی را منتقل کند.
سپس جزینی گفت: در داستان های پلیسی کارآگاهان به دنبال عدل نیستند بلکه به دنبال نظم هستند و به عبارتی نقطه مشترک تمام داستان های پلیسی نظم است. به قول لوکاچ این نظم از جهان سرمایه داری به مردم تحمیل شده است.
میر عباسی نیز در این باره توضیح داد: گاهی این نظم در رمان های پلیسی در تضاد با عدالت قرار می گیرد و نظم به گونه ای نشان داده می شود که حتی احسان و عدالت را نیز زیر پا می گذارد.
وی در پایان گفت: بعضی از نویسندگان پلیسی نویس این موضوع را چنان در داستان خود نشان می دهند که گاهی کارآگاه از وضعیت حاکم متنفر می شود.
نظر شما