پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۱۶:۱۵

/ نگاهی به "آشوب" آکیرا کوروساوا /

یک اقتباس ناب شرقی

یک اقتباس ناب شرقی

فیلم سینمایی "آشوب" به کارگردانی آکیرا کوروساوا جدا از ویژگی‌های برجسته تکنیکی و هنری، اقتباسی بسیار حرفه‌ای و شرقی از یک نمایشنامه غربی است.

به گزارش خبرنگار مهر، کوروساوا فیلمنامه این اثر را با نگاهی به نمایشنامه مشهور "شاه لیر" اثر ویلیام شکسپیر می نویسد. این نمایشنامه یکی از متون نمایشی شاخص این نویسنده انگلیسی است که با توجه به حال و هوای دوره ای به نگارش درآمده که نویسنده در آن زندگی می کرد. یعنی زمانی که پادشاهان برای حفظ یکپارچگی حکومت در کشورشان تلاش می کردند و همواره به دنبال ایجاد کشوری مستقل و قدرتمند بودند.

توجه نمایشنامه نویس به این مسئله و اطلاع از سطح روابط درباریان و اختلاف هایی که در زمینه به دست آوردن قدرت از دیرباز در چنین سطحی وجود داشته است، شرایطی را در داستان به وجود می آورد که به واقعیت نزدیکی زیادی داشته باشد و باورپذیری اثر را تا حدود زیادی افزایش دهد. همچنین خاص بودن موقعیت، جذابیت زیادی برای داستان به وجود آورده است.

درونمایه اصلی نمایشنامه "شاه لیر" را غفلت و غرور تشکیل می دهد. یعنی خالق اولیه اثر سعی می کند به مسئله کلی غفلت انسان از شرایط و موقعیت اطرافش اشاره کند. خصوصیتی که از ذات بشر ناشی می شود و به شکل های مختلف در زمان های گوناگون رخ می دهد. البته شکسپیر این موضوع را در قالب ایجاد مشکل برای یک شاه قدرتمند و زوال توانایی اش در اندک زمان ارایه می کند تا به این وسیله بر ترسناک بودن اتفاق تاکید کند.

بررسی نمایشنامه شکسپیر در همین حد دشوار بودن اقتباس ادبی توسط او را بیشتر نمایان می کند. نخست اینکه، این متن بارها و بارها توسط کارگردان های تئاتر و سینما در کشورهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین کوروساوا باید به شدت از تکرار یا کلیشه سازی پرهیز می نمود و به اصطلاح کار خود را ارایه می کرد.

دوم اینکه، "شاه لیر" قصه بسیار مشهوری دارد که بسیاری از مردم آن را خوانده اند. بنابراین کارگردان ژاپنی با شناخت درست اثر باید زاویه دیدی را انتخاب می کرد که با دیدگاه استفاده کنندگان قبلی این اثر متفاوت باشد. کاری بسیار دشوار که برای هیچ کارگردانی آسان نیست. دیگر اینکه، کوروساوا باید در تطابق فرهنگی (آداپته) اثر با دقت زیادی عمل می کرد. چون با آنکه فیلم تولید مشترک با فرانسه است، اما باید از سبک کاملا" شرقی و متفاوت این فیلمساز برخوردار می شد تا می توانست به جذب مخاطب منجر شود.

کار بسیار مهمی که در این اقتباس ادبی از سوی کوروساوا انجام می شود، تعبیر و تغییر در فرهنگ اثر است. این تفسیر در تمامی ابعاد فیلم دیده می شود. به این مفهوم که در نمایشنامه "شاه لیر" فرزندان پادشاه دختر هستند، در صورتی که سازنده "آشوب" سه پسر را به جای فرزندان عالیجناب "ایچیمونجی" قرار می دهد. این موضوع فقط به خاطر ایجاد تغییر در عمل نمایشی نیست؛ مسئله تفاوت فرهنگ در این بین مطرح است.

یعنی در فرهنگ غربی به خصوص در بین کشورهای اروپایی - موضوعی که هنوز در انگلستان ادامه دارد - اگر پادشاه فرزند پسر نداشته باشد، از دختر با عنوان ملکه استفاده می کنند. بنابراین در خانواده های سلطنتی غربی پسر و دختر ارزش ماهوی برابر دارند. در حالی که حکمرانان شرقی به شدت اعتقاد داشتند که باید پسر جایگزین آنها شود.

این مسئله ریشه در فرهنگ مشرق زمین دارد که بخشی از آن را باید در جامعه کشاورزی جستجو کرد. پسر همواره نیروی کار و مولد یا به تعبیری نان آور محسوب می شد در عین حال مرد را نماینده خدا می دانستند. به همین خاطر، فقط یک پسر لیاقت نشستن بر جای پدر را دارد. این موضوع هنوز هم در میان کشورهای شرقی دیده می شود که فرزند پسر را بر دختر ترجیح می دهند.

نکته دیگر اینکه در تمامی کشورهای جهان وارثان قدرت همواره بر سر به دست آوردن عنوان شاه یا حاکم مطلق نبردهای خونینی داشته اند، اما اصولا مردان جاه طلب ترند و جنگیدن بر سر قدرت و ثروت در جامعه مردسالار رخ می دهد که در میان شرقی ها ریشه چند صد ساله دارد. از همین رو، کوروساوا فرزندان شاه را پسر طراحی می کند.

در فرهنگ شرقی احترام به والدین و بزرگترها همواره عقیده ای ریشه دار محسوب می شود. در حالی که در فرهنگ غربی به برابری حقوق تاکید وجود دارد. به همین خاطر در "شاه لیر" شاه از آنجا دچار مشکل می شود که قدرت خود را از دست می دهد و دیگر هیچ اختیاری برای حکمرانی و تعیین مقدرات کشورش ندارد. در حالی که عالی جناب "ایچیمونجی" بیش از هر چیز غرورش جریحه دار می شود. چون احترام و اعتبار خود نزد فرزندانش را از دست می دهد.

در نمایشنامه شکسپیر دلقک نقشی بسیار پررنگ و حتی تعیین کننده دارد. چون دانای کل قصه محسوب می شود و بسیاری از پیام ها و مطالب نویسنده را انعکاس می دهد. استفاده از این عنصر با توجه به اینکه پادشاهان غربی همواره از دلقک اختصاصی در دربار استفاده می کردند و این افراد نقش بسیار مهمی در سرگرم کردن پادشاه و حتی رساندن پیام دیگر افراد برعهده داشتند، به کارگیری دلقک در این قصه بسیار طبیعی و حتی لازم به نظر می رسد.

در حالی که این فرهنگ در میان حکمرانان شرقی شکلی بسیار متفاوتی داشته است. به این مفهوم که تاکید فرمانروایان شرقی بر ویژگی شجاعت و توانایی های جنگی و داشتن سرگرمی های دیگر باعث می شود که دلقک اصولا" از آن جایگاه نزد شرقی ها برخوردار نباشد و در فیلم "آشوب" از این پرسوناژ به شکلی تغییر یافته استفاده بسیار کم رنگی می شود.

از تطابق فرهنگی این فیلم که بگذریم، توانایی کوروساوا در تطابق مسایل تکنیکی نیز قابل توجه است. نخست اینکه این هنرمند در دیالوگ نویسی توانایی بسیار بالایی از خود نشان می دهد. به این جهت که کلام شکسپیر از غنای خاصی برخوردار است و نوعی آهنگ در دیالوگ های آثار وی وجود دارد که هر شنونده ای را تحت تاثیر قرار می دهد. این ویژگی حتی در ترجمه های نمایشنامه های این نویسنده توانا نیز دیده می شود.

با این وجود کوروساوا دست به ترجمه نمی زند. بلکه از شرایط کلی دیالوگ های نمایشی "شاه لیر" استفاده می کند و افکار و سبک خاص نگارش خود را به تصویر در می آورد. یعنی او خود را اسیر نوشته شکسپیر نمی کند؛ بلکه از ورای مطالب عمیقی که در نوشته نمایشنامه نویس انگلیسی وجود دارد، نقبی به فرهنگ شرقی می زند و روایت خود را بر همین اساس استوار می کند.

کوروساوا "آشوب" را در 10 سال پایانی عمر خود می سازد. زمانی که در عرصه فیلمسازی به "امپراتور سینما" مشهور شده است و تجربه تولید 29 فیلم را در کارنامه فعالیت های هنری خود دارد که برخی از آنها جنبه تاریخی و استفاده از سیاهی لشکر فراوان را داشته اند. این مسئله باعث می شود که وی در بازیگردانی، دکوپاژ صحنه و ارایه سکانس های پربازیگر به سطحی از کیفیت هنری برسد که کمتر کارگردانی تا امروز به آن دست یافته است.

به عبارت دیگر، این فیلمساز ژاپنی زمانی دست به اقتباس از یک نمایشنامه مشهور جهانی می زند که در اوج توانایی فیلمسازی قرار دارد. به همین خاطر، او به راحتی اثر را در خود هضم می کند و نتیجه کار بسیار رضایت بخش است. نه آنکه مرعوب اثر شود و فیلم کیفیت خود را از دست بدهد. همه اینها حاصل به دست آوردن تجربه گرانقدر چند دهه فعالیت مداوم است.

نکته فرهنگی دیگری که فیلمساز روی آن تاکید و حتی تعصب خاصی به خرج می دهد، طراحی صحنه و لباس فیلم است. این اثر در دوره زمانی مشخصی ساخته می شود، به همین خاطر تمام ویژگی های پوشش و تعاملات افراد همان دوره را در خود حفظ می کند. در عین حال کوروساوا دقت خاصی روی استفاده از رنگها و لباس ها به خرج می دهد.

به کارگیری رنگ های درخشان و برخوردار از جذابیت بصری جذاب که در عین حال از مفاهیم خاصی در فرهنگ ژاپنی برخوردار است، به صورت گسترده ای در این فیلم دیده می شود. مسئله اینجاست که کارگردان این فیلم به شکلی بسیار هنرمندانه و هوشمندانه فرهنگ و لباس ژاپنی را تبلیغ می کند و در سطح وسیعی مورد تحسین مخاطبان خاص و عام جهان قرار می گیرد.

هنرمندی با لحن تلخی می گفت که ای کاش آکیرا کوروساوا ایرانی بود. در آن صورت قصه های عمیق و جذاب شاهنامه فردوسی می توانست دستمایه آثار این فیلمساز قرار بگیرد و در سطح جهانی توزیع شود تا دیگر فیلمی همانند "300" مجال ساخته شدن پیدا نکند. به خصوص که مضمون غفلت در داستان تراژیک "رستم و سهراب" با وجهی کاملا ایرانی مطرح می شود.

فیلم سینمایی "آشوب" جمعه 21 اردیبهشت ماه در قالب برنامه صد فیلم ساعت 22:30 از شبکه سه سیما روی آنتن می‌رود.

کد خبر 483335

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha