به گزارش خبرنگار مهر، انتشار فیلمی از سوزاندن کتاب طب داخلی هاریسون توسط یک روحانی مدافع طب اسلامی! در شبکههای اجتماعی در روزهای گذشته موجی از واکنشها را با خود به همراه داشت. اقدام این روحانی واکنشهای مختلفی را در بین حوزههای علمیه و متفکرین و علما داشته است.
حجت الاسلام رسول جعفریان استاد دانشگاه تهران در یادداشتی با عنوان ریشههای مقاومت ما در برابر پزشکی نوین به این مسئله پرداخته است:
داستان مقاومت ما در برابر پزشکی جدید، داستانی طولانی و بخشی از داستان مقاومت ما در برابر تمدن غرب است که همچنان بی حساب و کتاب و بدون آن که مرزهای آن درست تبیین شود، تبلیغ میشود. این داستان یک بستر فکری تاریخی طولانی دارد و البته در هر ایستگاه آن اتفاق تازه ای افتاده است. از بخش کهن این داستان در قرون اولیه باید بگذریم، گرچه ریشهها در همانجاست.
زمانی که جدال بر سر اصل طب، و تقابل آن با آموزههای دینی وجود داشت. تصور کنید، روزگاری که قاضی عبدالجبار، به عنوان بزرگترین دانشمند معتزلی (در کتاب تثبیت دلایل النبوه) به جنگ طب رفت، و میگفت، این طبیبان مدعی، همگی خود در سنین میان سالی درگذشته اند، و معنای آن، این است که طب آنان بی معناست. فکر کنید، وقتی یک دانشمند معتزلی این را بگوید، تصور کنید جماعت اهل حدیث و اشعری چه خواهند گفت.
این داستان، حتی بعد از هزار سال، همچنان باقی است، و دلیلش آن که آن که ریشههای آن نیرومند است. و این علی رغم آن است که همیشه مردم به دنبال این طبیبان بوده اند. هم به آنان بد میگفتند و هم بدون آنان نمیتوانستند زندگی کنند.
روزگاری دراز، شاید هزاران سال، وبا و طاعون میآمد، و یکباره هزاران نفر را به کام مرگ میبرد، و جمعیت شهرها را گاه تا نصف و یک سوم میکرد. آن وقتها بشر از مقابله با آن عاجز بود و همه چیز را با تقدیر حل میکرد.
تمدن جدید که آمد و صد البته میراث اولیه آن، از آن کلّ بشر بود نه از بشر غربی دنبال علم و کشف علل افتاد و به تقدیر و مفاهیم مشابه، تن نداد. قبل از کشف علت طاعون، قریب صد سال، با درست کردن قرنطینه، مسافران را در مسیرهای اصلی چک میکردند تا مبادا ناقل بیماری به نقاط دیگر باشند. به این ترتیب، تا حد زیادی، مردم را نجات داد.
پس از کشف علت طاعون هم به درمان آن پرداخت و اکنون بیش از صد سال است که دیگر از آن بیماریهای عمومی که هزاران سال بشر را در معرض خطر قرار داده بود، خبری نشد، و هر بار هم که شد، با قدرت تمام علیه آن وارد میدان شدند، و ریشه آن را یا کندند یا بشدت محدودش کردند.
و اما، ما، همان وقت هم که قرنطیه آمد، شاهد بودیم که بسیاری از متدینین آن را بیهوده میخواندند و آن را تقلید فرنگی میدانستند. یک نمونه بسیار گویا از قریب دویست سال قبل داریم که خواندنی است.
کیکاوس میرزا پسر فتحعلی شاه، که مرد دانشمندی بود و چندین سال هم حاکم قم، در سال ۱۲۵۳ ق / ۱۸۳۷ م به حج میرفت که در راه، به قرنطینه برخورد کرد.
نباید تعجب کنیم که او هم مثل همین شیخ تبریزیان، در آن وقت، کار قرنطینه را که مصریها با توصیه انگلیسیها متکفل آن بودند، پیروی از مذهب کفار دانست و آن را تنقید کرد.
عبارت او این است: الحق بر متردّدین و حجّاج بیت الله الحرام در عصر محمد علی پاشا [سلطنت: ۱۸۰۵ تا ۱۸۴۸] زیاده از حدّ در مملکت آن خوش میگذرد، و سرپرستیها میکنند، در نهایت نظم و نسق. اصل قلعه در تلّی واقع است....قرانطین که مذکور شد به اصطلاح انگلیسها، محلّ نگاه داشتن است، چون از طاعون و وبا بسیار مخوفند، در سر حدّ خود قرانطین قرار داده اند که هر کسی که بخواهد به مملکت آنها رود، هفت روز در آن مکان نگاه میدارند، و بعضی را بخور میدهند. بعد از اطمینان مرخص میکنند، و مأذونند که بروند، بایست که نوشته ای از بزرگ آن جا و حکیم گرفته شود که جای دیگر ممانعت نکنند، و محمد علی پاشا هم اقتباس از آنها نموده، همین قرار را داده است. … حال متداول است که قاعده آباء و اجداد را باطل نموده و ترک کرده اند، و پیرو خارجی مذهب شده، قانون خود را از دست داده، عاری و بری از مطلب شده اند، و مبتدی در قوانین کفرند. در نهایت پختگی به اعتقاد خودشان، ولیکن بی خبرانند که در ورطه خامی غوطه ورند و آلت مضحکه خارج و داخل گشته اند. مصرع: «زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست».
عبارت بالا گویاست، مقاومت در برابر روشهای جدید پزشکی و متهم کردن آن به عنوان رها کردن روش پدران و پیروی از «قوانین کفر»!
امروز، پس از گذشت نزدیک به دویست سال از آن حکایت، عدهای مانند این شیخ، همچنان طب جدید و روش آن را پیروی از کفار میدانند. حال اگر کسی بگوید، ما همچنان در قرن هیجدهم هستیم، نباید تعجب کنیم.
نظر شما