پس از مدتها که از ظهور خط کوفي گذشته بود ، ابن مقله بيضاوي وزير شيرازي و ديگر بزرگان که در اين سيطره از خوشنويسي پا به عرصه وجود نهادند و اوج استکمال دو خط ايراني ثلث و نسخ را به منصه ظهور رساندند ، رفته رفته با متکامل شدن آن ، خطوط ديگري مانند توقيع و رقاع از مشتقات آنها _ به ويژه خط ثلث _ پديدار شد . اس و اساس ملاحت خط ايراني ، مرهون خدمات ابن مقله است که پس از اختراع خط ثلث ، محقق، ريحان ، نسخ ، توقيع و رقاع را هم ابداع کرد و يا بهتر است گفته شود متکامل تر و مدون نمود يا بر اساس نقطه پايه گذاري کرد و نام شش نوع ياد شده را سته نهادند و ديگران باني خطي شدند که ملهم از نسخ نوع ايراني ، نامش را تعليق نهادند . وجه تسميه انتخاب چنين نامي بر اين خط ، همانا حالت معلق گونگي آن در سطور بوده است .
تلفيق نسخ و تعليق، نو عروسي را در خطوط ايراني آفريد ، ملبس به زيباترين جامه ها که عارض مليح آن را ، گويي زبردست ترين مشاطه گران ، منقوش به نجابت لاله و لطافت ژاله سحرگاهي نمودند. بلي نستعليق اين زيباترين و ملايم ترين خط جهان چشم عالميان را به گلعذاري خود روشن کرد . همانطور که پيدايش هيچ پديده زميني ناگهاني نبوده است و نخواهد بود ، پيدايش خط شکسته هم از اين قاعده مستثني نيست . خط تعليق پس از گذشت حدود 3 قرن ( از اواخر قرن پنجم تا اواسط يا اواخر قرن هشتم ) با تلاش خواجه تاج سلماني و خواجه ابوالعال به مقامي رسيد که خواجه اختيار منشي گنابادي منيع ترين مرتبه را در صفا و شان به آن بخشيد و آن را به قله رفيع فرهت و شکوه رساند . بديهي است که خط شکسته در تمامي مراحل استکمالي تعليق نضج گرفته است . آن طور که از تاريخ به يادگارمانده و از شواهد موجود ميراث نياکان ما مشهود است ، يکي از اصلي ترين و شايد تنها علت منسوخ شدن و به بوته فراموشي سپردن خط تعليق ، دشواري د رخواندن آن قلمداد شده است . البته اين صعوبت هم در نوشتن و هم در خواندن بوده است .
همين امر باعث ابداع وا يجاد نوعي خط مليح و چشم نواز و دلنشين همراه با حرکاتي آرام شد که نامش را نسختعليق نهادند. حرف " خ " که اداي آن در تلفظ اين واژه مقداري دشوار مي نموده ، مشمول مرور زمان شده و نام روانتر و شيواتر نستعليق را به خود منسوب کرده است . سير تمامي اين تحولات در تاريخ خوشنويسي باعث ابداع خطي دلکش با حرکات پر دايره و موزون و موسيقايي شد که نامش را شکسته تعليق نهادند و پس از مدتي کوتاه شکسته نستعليق با خطوط اصالت حرکات ويژه خود ، پا به عرصه وجود نهاد . در واقع منشي ها و محررين تعليق نويس بودند که پيشگامان اين را ه شدند و توام با نستعليق نويسان مجرب ، خط شکسته را آفريدند . کساني چون مرتضي قلي خان شاملو ، فرزند حسن خان شاملو ، محمد شفيع حسيني هروي ( معروف به شفيعا ) ، محمد محسن و محمد ابراهيم قمي ، ميرزا حسن کرماني و ... در اين راه زحمات فراوان کشيدند . بيش از همه اينها مي توان از محمد شفيع حسيني هروي نام برد . وي که منشي مرتضي قلي خان بود ، چنان گوي سبقت را از ديگران ربوده بود و در راه تکوين آن کوشيد ، که شيوه اي در خط شکسته ابداع کرد به نام شيوه شفيعايي . پس از سپري شدن اين تطورو سير فراز و نشيب ها ، پير ميکده جوان مرگ شده اي پا به عرصه گيتي گذاشت که به نقل از گذشتگان مي توان گفت : تا امروز " کسي چون او شکسته را درست ننوشته است . " درويش عبد المجيد طالقاني ، اهل روستاي مهران از توابع طالقان ، نامي افتخار آفرين و معنون به بهترين القاب براي شکوفايي خط شکسته چنان کرد که همسنگ يا گرانمايه تر از او تا کنون تولد نيافته و به احتمال يقين ظهور هم نخواهد کرد. يگانه هاي دوران هميشه يگانه بوده اند و يقينا سرمد خواهند شد . راز جاود انگي آنان در عجين و مرتبط بودنشان _ آن هم در حد والا _ به ايمان و عشق به فرهنگ ايراني ، ديني و ملي آنها بوده است . استغراق در فن فتان و شورانگيز شکسته نويسي از ويژگي عارفان و شيفتگان اين شيوه دلرباي خوشنويسي بوده و هست . بهره جستن از خامه درخشان قد ما و متقدمين مجرب و منيع مرتبه ، توام با نوآوري و خلاقيت و همچنين جلوگيري و پرهيز از مخدوش شدن حد و مرز اين شيوه خوشنويسي ورنگ آميزي بي مورد و لحاظ کردن تلون بجا و عجين شده با مضمون نوشته ها ، نشات گرفته از اصالت رهروان اين راه است . يقينا بي توجهي به موارد ياد شده ، باعث خواهد شد ضربه سنگيني بر پيکر تازه جان گرفته خط شکسته وارد شود . پس از انقراض دوره قاجار و پديدار شدن حکومت پهلوي تا انقراض آن ، اين روش خوشنويسي همواره مورد بي مهري و يا به نوعي قهر پاره اي از خوشنويسان قرار گرفت و تا آنجا رسيد که متاسفانه در خلال اين بخش از تاريخ ، حتي يک استاد مجرب و مسلم در اين راه پر شميم ظهور نکرد . اين رکود بيش ا زنيم قرن براي خط شکسته ضربه اي معتنابه بوده است و جبران آن دستان توانمند و علاقه مندان اين رشته را به ياري مي طلبد . بي انصافي است اگر علت اين رکود را صرفا در ثقيل خواندن خط شکسته دانست . چه اگر اين چنين مي نمود ، مانند خط تعليق کاملا به بوته فراموشي سپرده مي شد و براي مردم کاملا نا مانوس مي گرديد . خوشبختانه امروز رويکرد مجدد مردم بويژه نسل جوان و مساعي جمهوري اسلامي ايران و وزارت ارشاد اسلامي ، خود دليلي است که جان تازه اي بر کالبد نيمه جان خط شکسته دميده شد . يقينا ايجاد " حصاري از معنويت " ، براي ايمن بودن از گزندها و آفت هاي معرفت بشري و برداشتن گام هاي اساسي در راه هنرهايي که برخاسته از عشق پاک و ايمان استوار باشد ، الزامي و بلکه انکارناپذير است . اما غوطه خوردن بيش از حد در اين حصار و غافل شدن از شرايط دنياي اطراف و خصوصا جامعه ، باعث ايجاد نوعي اسطراف در ديد هنرمند " نسبت به آثار خودش " خواهد شد و همين ، خود يک نوع آفت خود ساخته و جديد است که به درماني صبورانه نيازمند است . خط و خوشنويسي هم در ابتداي راه ، هنر نيست . زماني مي توان آن را از مشتقات هنر ناميد که بتوان مجموعه اي دلنشين از فضا سازي ها و ... را در اطراف و يا درون آن لحاظ کرد . هنوز مدتي از بر افراشته شدن قامت خط شکسته نمي گذرد . سبک هاي جديد منتزع با روحيه مردم ايران ، فقط ايجاد نوعي نقب براي دست يازيدن نامحرمان و نا اهلان به " فنون سهل و ساده " و باز کردن راهي هموار براي هرزرويهاي قارچ گونه است . پس نوآوري در هر رشته هنري ، ارتباط مستقيم با نياز جامعه و ساختار فرهنگي _ اجتماعي و شايد مهم تر ، اقتصادي آن و طبعا با مستغني شدن چشم و نظر مردم هر ديار با روش هاي پيشينيان آن دارد .
استفاده از رنگ آميزي ، نقاشي و يا حتي به کار گيري توانمندي تکنولوژي رنگها د رکار خوشنويسي ، مقوله اي جدا از هنر واقعي است . هنر واقعي ، زباني را مي طلبد که در اندوه و شادي ، حماسه ، شکست ، فراز و ونشيب ، اميد و ياس ، طوفان و آرامش ، صلح و جنگ و... آنان را راهبر باشد . پاسخگو و کاشف پديده هاي نهفته در دل هستي باشد .راه خوشنويسي که برخاسته از " نوعي فن " زيبا و چشم نواز است ، از راه هنرهاي هفتگانه جداست . هنرهاي هفتگانه ، زباني کامل است که برخاسته از عشق والاي انساني ، " رابطه بين پديده هاي عالم " را کشف و به لطيف ترين و ظريف ترين نحو ، بيان مي دارد . آزادي فردي و اجتماعي ، ايمان به ارزش هاي والاي انساني و آفرينش هستي ، ديني و عقيدتي ، مواردي است که در اعتلاي هنري پويا و ماندگار ، پارامترهاي اساسي است ، ولي بخش زيادي از خط که اساس و پايه توان خوشنويس است ، فقط پيروي از دستان قدرتمند قدما است که تسلسل گونه به هم پيوسته اند و يا مي توان اذعان کرد که پيروي از يک فن ديرينه است.
راههاي جديدي را که بعضي از شکسته نويسان براي دست يازيدن به روش هاي نوين برگزيده اند ، بدون شک از آبشخوري گل آلود و مخدوش سيراب شده و متاسفانه موانستي با نظرهاي تازه آشناي مردم ما به خط شکسته اصيل ندارد . بدون عشق و آشنايي با دانش حراست از قداست و اصالت کار شکسته نويسي و بي اطلاعي از روانشناسي مردم جامعه و نياز آنها به روش هاي جديد ، احساس ضرورت ايجاد تحول در آن امري محال است و با در نظر نگرفتن علت تطور آن نمي توان هيچ گونه قدم بالنده و ماندگاري در اين راستا برداشت . چه ، " عنصر اصلي آفرينش هر پديده ي ماندگار ، عشق است ."
نظر شما