۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۲۲:۵۱

خاطرات سردار هاشمی از دوران انقلاب و جنگ؛

پرتاب کفش به سوی بنی‌صدر تا خاطراتی از شهید حسین خرازی

پرتاب کفش به سوی بنی‌صدر تا خاطراتی از شهید حسین خرازی

اصفهان- فرمانده واحد ادوات لشکر امام حسین(ع) با بیان خاطره‌ای از پرتاب کفش از سوی مردم به سوی بنی‌صدر گفت: این امر نشان می‌دهد از ابتدای انقلاب مردم با هرگونه جریان در جهت ذلت مخالف بودند.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: غلامحسین هاشمی که در طول سالهای جنگ در لشکر ۱۴ امام حسین (ع) همراه همیشگی حاج حسین خرازی بوده است از اعتماد به نفس جوانانی یاد می‌کند که تنها به پشتوانه دین اسلام و با تکیه بر مذهب شیعه و تبعیت از منویات ولی فقیه جان بر کف از مام وطن دفاع کردند؛ خط شکن شدند و با خودباوری خط بطلانی بر وابستگی و ذلت کشیدند تا این روحیه هنوز هم بعد از چهار دهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران در جوانان این مرز و بوم حاکم باشد و هر نوع گفتمان وابستگی به خارج از کشور و پذیرش ذلت را تحقیر کند.

سردار پاسدار غلامحسین هاشمی، فرمانده واحد ادوات لشکر امام حسین (ع) خاطرات زیبایی از انقلاب سال ۵۷ و سالهای شکوهمند پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران دارد که از نظر خوانندگان می‌گذرد.

سردار از کودکی خود و رسیدن به روزهای انقلاب سال ۵۷ بگویید.

در تاریخ هفتم تیرماه ۱۳۴۰ در منطقه ۵ شهر اصفهان به دنیا آمدم. مادرم می‌گفت زمان تولد من صدای اذان ظهر از مسجد می‌آمد. من ششمین فرزند از ده فرزند خانواده هستم. پدرم کارگر شرکت نفت بود و روی تانکر نفت کش کار می‌کرد و با روزی حلال زندگی ما می‌گذشت. همانطور که بارها به شما گفتم به نظرم روزی حلال و بزرگ شدن در خانواده مذهبی در شکل گیری شخصیت مذهبی فرزندان مؤثر است.

علاوه بر خانواده مذهبی، برای آشنایی با مسائل مذهبی در جلسات خاصی شرکت می‌کردید؟

قبل از سن بلوغ علاقه مند به حضور در جلسات مذهبی بودم و در کلاس‌های قران مسجد محله مان شرکت می‌کردم. از آنجا که صدایم بد نبود به مدیر مدرسه پیشنهاد کردم که قرآن را بر سر صف صف مدرسه بخوانم و همانند شهید خرازی که مکبر مسجد سید بودند من هم در مسجد محله در نماز جماعت، تعقیبات نماز را می‌خواندم. از سال ۵۵ به بعد در جلسات قرآن صبح‌های جمعه در مسجد کازرونی در خیابان میر شرکت فعال داشتم.

در روزهای سال ۵۷ با نام امام خمینی (ره) چگونه آشنا شدید؟

ما در بعضی از همین جلسات به طور سربسته نام امام خمینی (ره) را می‌شنیدیم. از سال ۵۵ رساله امام خمینی (ره) را در خانه داشتیم، در واقع ما همان نوجوانانی بودیم که امام در سال ۴۲ گفته بودند «سرزبازان من در گهواره هستند» که من هم از سن ۱۶ سالگی با شرکت در تظاهرات به مبارزه با رژیم ستم شاهی پرداختم.

در لحظات پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن کجا بودید؟

معمولاً شب‌های بهمن ماه ۵۷ بعد از نماز جماعت در مسجد سید همه اطلاعات و پیام‌های مربوط به انقلاب رد و بدل می‌شد. از شام ۲۱ بهمن ماه همه مردم به خیابان‌ها آمده بودند و کمتر کسی در خانه مانده بود. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی سپاه پاسداران در دوم اردیبهشت ماه ۱۳۵۸ به فرمان حضرت امام (ره) تشکیل شد و حدود دو ماه بعد به طور رسمی عضو سپاه شدم.

بعد از شروع جنگ تحمیلی در کدام قسمت سپاه فعالیت کردید؟

در آن روزها چون سپاه بودجه آنچنانی نداشت نیروهای رسمی سپاه در ابتدا حدود صد و سی نفری بیشتر نبودند و اکثر نیروها از جاهایی مانند ادارات آموزش و پرورش، کشاورزی، کارخانه ذوب آهن به سپاه آمده بودند و سپاه بخشی از این نیروها را سازماندهی می‌کرد. من گاهی به مسئولان وقت سپاه اصفهان می‌گفتم که به جبهه بروم اما جواب رد می‌دادند و دلیلشان این بود که اگر همه به جبهه بروند که باید در سپاه راقفل کرد.

بنی صدر در دهه ۶۰ سفری به اصفهان داشت؛ خاطره‌ای از این قضیه دارید؟

بله، در آن سفر دکتر اصغر منتظرالقائم از جا بلند شد و از رفتار بنی صدربا نیروهای انقلاب و بحث جنگ انتقاد کرد. مردم اصفهان هم موقع سخنرانی او در میدان امام (ره) شعار دادند و در عمارت عالی که ایستاده بود کفش‌های خودشان را پرتاب می‌کردند و بنی صدر ادامه سخنرانی اش را قطع کرد.

همین امر نشان می‌دهد از ابتدای انقلاب مردم با هرگونه جریانی که در جهت وابستگی و ذلت بود مخالف بودند و چنین جریان‌هایی برخلاف حرکت مردمی بوده است؛ همین بنی صدر بعد از این با صدور حکمی توسط حضرت امام (ره) بنی صدر از فرماندهی کل قوا برکنار شد و مجلس هم رأی به عدم صلاحیتش داد.

سردار شما چه زمانی به جبهه اعزام شدید و از آنجا که در طول جنگ همراه همیشگی شهید خرازی بودید خاطره خاصی از ایشان دارید؟

من دی ماه سال ۶۰ آماده اعزام به جبهه شدم؛ در واقع گرچه باز هم با ممانعت مسئولان روبرو شدم در ۱۹ سالگی با هر ترفندی شده به جبهه رفتم. از آنجا که بچه‌های اصفهان به تیپ ۱۴ امام حسین (ع) اعزام می‌شدند من هم خودم را به این تیپ رساندم و در تا زمان شهادت حاج حسین خرازی در عملیات‌های مختلف در کنار ایشان بودم.

خاطره کم نیست. اما آنچه مهم است شهید خرازی بسیار مسئولیت پذیر بودند و فرمانده باهوش بودند و این دو لشکر امام حسین (ع) و نجف اشرف بر پیکر دشمن لرزه می‌انداخت.

خاطره جالبی که از ایشان به یاد دارم اینکه شهید خرازی پس از آنکه دوران نقاهت جانبازی به جبهه برگشته بودند و به زحمت مشغول گرفتن ناخن‌هایشان بودند که به ایشان گفتم اجازه دهید کمکتان کنم که لبخند زدند و گفتند «نه باید با این شرایطی که یک دست ندارم خودم را سازگار کنم و خودشان به زحمت ناخن‌هایشان را گرفتند.»

در آستانه چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی آمریکای جنایتکارسردار سلیمانی را به شهادت رساند؛ این رفتار خصمانه آمریکا را چگونه ارزیابی می‌کنید.

من در عملیات‌های خیبر، بدر و والفجر هشت از نزدیک با شهید سردار سلیمانی در ارتباط بودم. یادمان نرود که بین شهیدان کاظمی، خرازی و قاسم سلیمانی ارتباط صمیمی و برادرانه عمیقی وجود داشت و وصف ناشدنی بود.

همین حسن معاشرت و رئوف بودن سردار سلیمانی باعث شد که بیش از ۲۵ میلیون نفر در مراسم تشییع جنازه او در همین چند شهری که اعلام شد شرکت کنند که نشان از محبوبیت او در بین احاد جامعه بود. او که در جنگ و پس از آن در جبهه مقاومت رهبری می‌کرد نماد ایستادگی و خودباوری بود و همین دلیل محبوبیت وی در قلب مردم بود و نشان می‌دهد مردم ما گفتمان وابستگی و ذلت را نمی‌پذیرند.

کد خبر 4847033

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha