۱ خرداد ۱۳۸۶، ۸:۱۹

فلسفه اسلامی و مسائل جدید ؛ به مناسبت اول خرداد سالروز بزرگداشت ملاصدرا

فلسفه اسلامی و مسائل جدید ؛ به مناسبت اول خرداد سالروز بزرگداشت ملاصدرا

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : اول خردادماه هر سال روز بزرگداشت ملاصدرا است. فرارسیدن این روز بهانه خوبی است که در باب ماهیت فلسفه اسلامی تأمل کنیم. یکی از پرسشهای مهمی که در باب فلسفه اسلامی وجود دارد این است که این فلسفه چه نسبتی با مسائل روز جامعه ما برقرار می‌کند. شکی نیست اگر این فلسفه نتواند به نیازها و پرسشهای روز پاسخی مناسب بدهد امکان حیات پرتکاپوی آن کم می‌شود. با توجه به این اهمیت در ذیل نکاتی در باب نسبت فلسفه اسلامی و مسائل جدید ارائه می‌شوند.

به گزارش خبرنگار مهر، چندی است به میمنت حضور جریانها و گروههای مختلف فلسفی در ایران بحث در زمینه کم و کیف هریک از رویکردهای فلسفی مورد توجه قرار گرفته است. در این میان بحث در زمینه ماهیت و کارکرد فسلفه اسلامی هم بسی مورد توجه است و افراد از رویکردهای مختلف عقیده خود را در باب این معرفت مهم فرهنگ ما بیان می دارند. در این باب البته تذکار چندین نکته ضروری به نظر می رسند:

اول. حق آن است که در  فلسفه اسلامی پاره ای مؤلفه ها حضور دارند که برای ما بسیار ضروری اند. تأکیدی که فلسفه اسلامی بر عقلانیت روا می دارد و اصراری که بر تابعیت تام از استدلال و منطق در آن حضور دارد برای ما می تواند مغتنم باشد. به نظر بسیاری از افراد، حضور این عناصر در فلسفه اسلامی باعث شده که در فرهنگ ایرانی – اسلامی عقل هنوز در مقابل جریانهای عقلانیت ستیز بتواند مقاومت داشته باشد و شعله های عیل همچنان در این فرهنگ شعله ور باشند. از این جهت حرمت نهادن به فلسفه اسلامی مانند حرمت نهادن به هر فلسفه دیگر ناشی از حرمتی است که ما به عقل و عقلانیت روا می داریم. نمی توان به احیای عقل در فرهنگمان اندیشید و از فلسفه اسلامی در این زمینه غافل شد. نه اینکه هر آنچه در فلسفه اسلامی حضور دارد در تأیید عقل است – که هیچ فلسفه ای اینگونه نیست – بلکه این فلسفه می تواند در حکم سنت و بستری عمل کند که ما با آن به جهان و دنیای فکری اطرافمان نظر کنیم.

دوم. متأسفانه در فلسفه اسلامی سنتی حاکم شده است که این سنت در دیگر معارف ما هم حضوردارد و آن کمرنگ شدن نقش و عمل نقادی و نقد است. اگر می خواهیم فلسفه اسلامی را احیا کنیم راهی نداریم جز آنکه نقادانه با همه قله ها و آموزه های آن برخورد کنیم. برخورد نقادانه و پرسشگرانه با قله ها و آرای فلسفه اسلامی البته بدان معنا نیست که ما ستیزی را با این فلسفه بیاغزایم بلکه بدان معنا است که  با آن به مکالمه و گفتگو بپردازیم و نیازهای کنونی مان و ضرورتهای عصری مان را از آن بخواهیم. باید بدانیم راهی جز نسبت برقرار کردن میان فلسفه اسلامی و ضرورتهای روز برای احیا و زنده نگاهداشتن آن وجود ندارد. متأدسفانه ما پس از ابن سینا هرگز فیلسوفی در حد و اندازه وی نداشته ایم و این برای فرهنگی غنی چون فرهنگ ایرانی – اسلامی ضعفی اساسی است. باید بجد باور داشته باشیم که اگر در این هزار ساله تحولی جدی و شگرف در فلسفه اسلامی حادث نشده به جهت دوری گزیدن از روح و روحیه پرسشگری و نقادی است.

سوم. از دیگر مشکلات موجود در زمینه فلسفه اسلامی که البته مختص این فلسفه نیست و تقریباً همه فلسفه های غربی حاضر در ایران زمین را در بر می گیرد شیوه آموزش و تدریس و نگارش آثار در این حوزه است. ما به شارحانی قوی نیاز داریم که فلسفه اسلامی را با زبانی روان و سلیس در معرض دید و نظر مخاطبان قرار دهند و همچنین به پژوهشگران و اساتیدی محتاجیم که مجتهدانه در این فلسفه غور کنند و مضامینی از آن را متناسب با نیازهای روز پررنگ کنند. مـتأسفانه در مراکز علمی ما فلسفه اسلامی هم مانند فلسفه های دیگر به گونه ای انتزاعی و بدور از مسائل روز تدریس می شود. تأکید بر این مشکلات و تأمل بر آنها مقدمه برون رفت از این مشکل مهم است.

چهارم.هر معرفتی بخصوص معرفت فلسفی واجد تاریخی پرپیشینه است که بدون درک این تاریخ فهمی دقیق از آموزه های آن ممکن نیست. در مراکز آموزش فلسفه اسلامی به این تاریخ توجه نمی شود. متأسفانه به این فلسفه به صورت آموزه توجه می شود. تأکید بر تاریخ فلسفه اسلامی چندین حسن دارد. اول آنکه باعث می شود ما نگاهی واقع بینانه و پرسش محورانه با این فلسفه داشته باشیم. ثانیاً سیر تطور هر مفهوم و فرضیه و نظریه را بخوبی دریابیم و ثالثاً بتوانیم بهتر به بررسیهای تطبیقی دست زنیم.
پنجم. اگر پاره ای از تلاشهای متکلفانه برای نشان دادن نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی را کناری نهیم می توانیم تأمل ژرف به بررسیهای تطبیقی را از جمله ضرورتهای فعلی فلسفه اسلامی بدانیم. در این راستا اما لازم است بر مفهوم مهم فلسفه های تطبیقی هم تمرکز کنیم و روشها و رویکردهای درست و منطقی و موجه آن را استخراج کنیم اما به نظر می رسد یکی از راههای مهم احیای فلسفه اسلامی توسل به مقایسه های تطبیقی میان آن و فلسفه های غربی است.

ششم. پس از انقلاب اسلامی ما در باب نسبت حوزه و دانشگاه واجد ادبیاتی گسترده هستیم. در باب این نسبت باز هم می توان گفت و جنبه های مغفول آن را عمیقتر و دقیقتر به بررسی نشست  اما اگر بخواهیم حوزه ای را معرفی کنیم که این وحدت را فراچنگ آوریم یکی از این حوزه ها مطمئناً فلسفه اسلامی است. در ابتدا باید بدانیم که منظور  از وحدت یکی شدن نیست بلکه مکالمه و گفتگو میان حوزه و دانشگاه مدنظر است. در مجال بعد باید دریابیم که مکالمه فلسفه اسلامی با فلسفه های دیگر یکی از راههای تزدیک تر شدن حوزه ها و دانشگاهها است. در این بستر البته تأکید بر زبان پارسی بسیار ضروری است. یعنی اولاً ما باید واجد پژوهشگرانی باشیم که فلسفه های غربی را با فارسی روان و سلیس مطرح کنند و در مقامی دیگر پژوهشگران حوزوی هم باید فلسفه اسلامی را با زبان پارسی بنگارند و بسط دهند. این امر یقیناً به نزدیک شدن حوزه و دانشگاه مدد خواهد رسانید.

کد خبر 490119

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha