پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۳۱ فروردین ۱۳۹۹، ۱۲:۳۲

توسط انتشارات کتاب هرمز؛

«مرثیه‌ای برای بلوط دیرپای» منتشر شد

«مرثیه‌ای برای بلوط دیرپای» منتشر شد

مجموعه شعر جدیدی از فرشاد حجتی با عنوان «مرثیه‌ای برای بلوط دیرپای» توسط انتشارات کتاب هرمز منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، تازه‌ترین مجموعه شعر فرشاد حجتی با عنوان «مرثیه‌ای برای بلوط دیرپای» با شمارگان هزار نسخه، ۹۰ صفحه و بهای ۱۸ هزار تومان توسط انتشارات کتاب هرمز (ناشر فعال در شهر اهواز) منتشر شد.

از سروده‌های حجتی پیشتر کتاب‌هایی چون «آواز سیرن‌ها»، «ختم گل‌های ختمی» و «عروسک‌هایی به رنگ صورتی» نیز در دسترس مخاطبان قرار گرفته‌اند.

«مرثیه‌ای برای بلوط دیرپای» شامل ۴۸ سروده حجتی است که در دو بخش ارائه شده: بخش اصلی کتاب و بخشی به نام «نارنجی این روزهای من». مضامین اشعار نیز عمدتاً اجتماعی و عاشقانه است. باهم قطعاتی از این دفتر را بخوانیم:

«یک»

ما آماده نبودیم

برای بهاری که می‌آمد

و برای گریز از آبگیرهایی مسموم

دمی از اسفند گذشته بود

و از مرگ زاغچه‌ها

به بلاهت بلدرچینی می‌ماندیم در سرما

و از سیم‌های برق فراری

گفت‌وگویی مبسوط در ما گم شده بود

که می‌توانست در بهار

ستون فقرات‌مان باشد

تا درد استخوان‌های مان

بر تمام تنمان لنگر نیندازد

که تمام مویرگ‌های مغزمان

مسموم در بلوغ بهار

کابوس‌های‌مان را ورق نزند

ما آماده نبودیم

پنجره‌ها را بستیم و

به استحضار شمعدانی‌ها رساندیم

کژتابی واقعیت را

در شعور ضمنی آب

وقتی که دیگر آب از سرمان گذشته بود

وقتی که از دانه و دام گریزی نداشتیم

و از مرگ زاغچه‌ها

ما آماده نبودیم برای شکوفه‌های گیلاس

*

«ارزش افزوده»

پسته‌ی خندان نبودیم

یا زعفران که ارزش افزوده می‌داشتیم

بلوطی غبار گرفته بودیم

زغال‌مان کردند و

خاکسترمان را به باد دادند

*

«پانزده»

خورشید را بهانه کردم

تا با تو باشم

رؤیای تو اما

آفتابگردانی بود

که به ابرها سلام می‌داد

*

«دوازده»

بر چاک سینه‌ی تهران

خاک اره ریختند

از میز سیاست‌ها

از تن چنارها

خون به پا شده بود

نفس را تاخت زدند

با برج عاج‌ها

با تراکم‌ها

نفس از پنجره

ماه بر نیامد

تهران را تاکسی‌درمی کردند

در پارک‌های مصنوعی

کلاغ‌ها متوهم شده بودند

بر نیمکت‌های پارک اما

ما سینه چاکان

موریانه‌های عاشقی بودیم!

کد خبر 4903912

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha