به گزارش خبرنگار مهر، امروز اول اردیبهشت ماه نخستین سالگرد درگذشت محسن جهانگیری استاد فلسفه دانشگاه تهران است. به همین مناسبت دو تن از شاگردان قدیم و جدید وی در یادداشتی به بیان فضائل استاد پرداختند.
قدر استاد نکو دانستن حیف استاد به من یاد نداد
امروز یکم اردیبهشت سال ۱۳۹۹ نخستین سالگرد رحلت استاد گرانقدرمان، مرحوم دکتر محسن جهانگیری است. او رفت. آب از آب تکان نخورد. هیچکس ندانست و نفهمید که فیلسوف و متفکر مرده است. چراکه در اینجا فلسفه و تفکر مرده است. در جامعهای که از عرصهٔ مدیریتش ایمان و عشق و تفکر و اخلاق و ادب و مهربانی، گریخته است، بود و نبود استاد جهانگیری و امثال او هیچ تفاوتی ندارد. اما اهل دل میدانند که اینان که دیده نمیشوند و بود و نبودشان به ظاهر یکی است، لنگر این کشتی توفانزدهاند و به هنگام خروش دریا و هجوم حوادث روزگار که همه میگریزند و یا خود را پنهان میکنند، امثال جهانگیری میمانند و ماندگارند و از کیان علمی و فرهنگی و ایمانی این مملکت حفاظت مینمایند؛ به قول امیر معزی:
این جهان بحرست و ما کشتی و عدلش لنگرست
چون بشورد بحر کشتی را سکون لنگر دهد
هویت، شکوه، عظمت و ماندگاریِ ملک و مملکت و ملت، نه به دست ارباب قدرتِ غیرحقیقی است که همچون کف آب میآیند و میروند؛ بلکه در گرو ایمان و دانش و تفکر و ادب و هنر کسانی است که همهٔ عمر و وجودشان در خدمت به کیان فرهنگی این مرز و بوم، و در خدمت به مردم این سرزمین مصروف شده است. کافی است در میانهٔ غوغای این زندگی، لحظهای مکث کنیم، بنشینیم، غبار راه بنشانیم و به پشت سر بنگریم و ببینیم چه کسانی رفتند و نامی از آنان نیست و چه کسانی همواره زنده و ماندگار و بلندآوازهاند؛ به قول شیخ اجل سعدی شیرازی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
سال گذشته در مجلس بزرگداشت استاد، بندهٔ حقیر به عنوان کمترین شاگرد ایشان عرض کردم که در کنار استفاده از دانش و اخلاق و حسن رفتار مرحوم دکتر جهانگیری، به اندازهٔ ظرف کوچک خودم از خرمن وجود ایشان، سه خوشه برداشتهام بدینقرار:
۱ . کمتر از آنچه میدانیم ، بنویسیم .
۲ . کمتر از آنچه هستیم ، دیده شویم .
۳ . بیشتر از آنچه میگوئیم ، عمل کنیم .
اکنون شما را فرامیخوانم به این که بیایید باهم این سه آموزه را با احوال امروز مقایسه کنیم و ببینیم که مدعیان چگونهاند و چه میکنند؛ شاید از این راه بتوانیم به گوشهای از اسباب ویرانی این ملک راه یابیم. آنک با خود میگوئیم که ای کاش آنان که نمیدانند و نمیتوانند و فقط گرفتار نمایش، و مغلوب ظهورات شدهاند، برای رضای خدا کار را به کاردان میسپردند.
زیر لب، با خودم قول شاعر را زمزمه میکنم که گفت:
فراق هر چه به من میکند سزاوارم
چراکه قدر وصال تو را ندانستم
شاگرد کوچک استاد جهانگیری
نصرالله حکمت
نماد اعتدال و فرهیختگی
از شاخصهای مهم آزادگی و وارستگی در مقام دانشوری و تعلیم و تعلّم، یکی تداوم یادگیری و اندیشمندی است، به قسمی که متعلّم هرگز دست از آموزش و تعلیم نشوید و همواره مشتاق مطالعه و روی آوری به جهانهای جدید اندیشه البته به قدر طاقت و بسندگی باشد.
استاد فقید محسن جهانگیری همواره در راه کسب چنین اعتدالی در مسیر دانشوری بود و بعد از اتمام دروس حوزه که به گفتۀ خودش با عشق قلبی بدان روی آورده بود و مراحلی از تعلیم فقه و اصول و علوم دینی و کلام را گذرانده بود، مشتاقانه به فلسفه روی آورد، و بخصوص در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران به خواندن فلسفۀ غرب مبادرت ورزید تا با جهانهای جدید اندیشه آشنا گردد، تا آنگاه که در مسیر جستجو و داوری حقیقت قرار گرفت، اعتدال و پویایی اندیشه یاور او باشد و آزادگی و رهایی در اندیشه را از دست ندهد.
طبق مسلک و مرام و کردار و گفتار این استاد فقید که بسان سقراط خردمند، زمانی در کلاسهای درس و بعدها بر سنگفرشهای فرهیختگی دانشکدۀ ادبیات، استاد معظّم ما بودند و از ایشان درس اندیشه و ادب و اعتدال و فروتنی و رهایی آموختیم، اندیشه و فرهنگ لازمۀ حیاتی هر انسان عالم و خردجو، و شرط آن دو حفظ موازنۀ آگاهی در همۀ مجاری دانش و اندیشهوری، و رعایت اخلاق و قانون، و جمع همۀ اینها با وارستگی و عزّت نفس و مناعت طبع است، که هیچ علمی جز با فروتنی و آزادگی مفید واقع نخواهد شد.
امروز اولین سالگرد درگذشت این سقراط فرزانه است و استاد فقید ما که حیاتش همواره بر مدار قانون، ادب، اعتدال و فرهیختگی بود، در بهار به جهان آمد و در بهار چشم از این ناسوت فناپذیر فرو بست و به لاهوت جاویدان پیوست.
یاد استاد عزیز و فقیدمان محسن جهانگیری گرامی و راه ادب و فرهیختگی و فرهنگ جاودان باد.
زهرا قزلباش
نظر شما