به گزارش خبرنگار مهر، یک تئوری وجود دارد با این مضمون که "چیزی به کوچکی ارتعاش بال های یک پروانه می تواند منجر به توفانی عظیم در نیمی از دنیا شود." با توجه به فراگیری و ما به ازاء پیدا کردن بسیاری از نظریات و تئوری های کهن، طبعاً نگاه تصویری به چنین مقوله ای می تواند پیوندی ظریف بین هنر سینما و اندیشه و جهان بینی بشر چه در عصر حاضر و چه در گذشته ایجاد کند.
نگاه به یک نظریه تئوریک از ورای ذهن یک سینماگر امروزی و چگونگی به کار آمدن تکنولوژی، دانش تصویری و ... برای خلق اثری که در قالب یک داستان رئال برای به تصویر درآمدن تئوری های ذهنی از اهمیت خاصی برخوردار است. بخصوص که در عصر حاضر انسان مدرن از نوعی بی هویتی رنج می برد که او را به چنگ انداختن به باورهای کهن، ریشه ها و اصالت های گذشته سوق می دهد و چه چیز بهتر از ابزاری چون سینما برای برجسته کردن باورهای ذهنی بشر و تکثیر آن به تعداد انسان ها.
اما فیلم "اثر پروانه ای" چگونه همه این نکات کلیدی را مد نظر قرار داده و حاصل کار چقدر به موثر واقع شدن فیلم منجر می شود؟
فیلم با انتخاب ساختار روایی متقاطع، نوعی شکست زمان و مکان را دستور کار خود قرار می دهد و با قرار دادن ما به ازاء های واقعی سعی کرده آنچه را بزرگنمایی می کند ذهن آسیب دیده قهرمان فیلم در مقاطع مختلف زندگی باشد. اوان جوانی است که در سکانس اول فیلم با پنهان شدن در یک اتاق و نوشتن ذهنیاتش، مخاطب و فیلم را به درون گذشته خود پرتاب می کند.
فیلم در همان سکانس اول دو نکته را در مورد اوان برجسته می کند. اول اینکه او با لباس خاصی که بر تن دارد در زندان، بیمارستان یا آسایشگاه به سر می برد و دوم اینکه عادت به نوشتن ذهنیات لحظه ای خود دارد که علت و رویکرد به این خاطره نویسی در فلاش بک ها شکل می گیرد. جملات کلیدی اوان که خواندن این یادداشت ها دلیل بر شکست خوردن او در نقشه اش است و اگر موفق به مرور گذشته شود، می تواند از وقوع اتفاقی بد جلوگیری کند از نکات کلیدی است.
بخش اعظم فیلم با شکل گرفتن فلاش بک از زندگی او پیش می رود و نهایتاً با رسیدن به سکانس ابتدایی، مخاطب نسبت به موقعیت اوان دچار دیدی چندجانبه می شود. فلاش بک های فیلم در سه مقطع زمانی 7 سالگی، 13 سالگی و جوانی اوان به تحلیل ذهن او می پردازد. اوان با داشتن پدری دیوانه که در آسایشگاه نگهداری می شود، دچار نوعی سرکوب شدگی در خصوص این کمبود است. واکنش او به غیبت پدر در جلسه مدرسه و اهمیتی که برای مواجه شدن با "پدر واقعی" دوستانش قائل است، جایگاه این مقوله را در ذهن اوان برجسته می کند.
اما فیلم در ادامه پس از مواجهه اوان با پدرش، از این نکته فقط به عنوان بهانه ای برای نگرانی مادر و دکتر در پیشرفت آسیب دیدگی مغز اوان و به ارث بردن بیماری از پدرش استفاده می کند تا گاه و بیگاه در مطب دکتر شاهد به یاد آوردن گذشته در ذهن اوان باشیم. واقعیت مطلب این است که اوان در کودکی و نوجوانی در موقعیت هایی قرار گرفته که به واسطه بیماری ذهنی بخشی از آن را از یاد برده و در همه این سه مقطع به دنبال نشانه هایی است تا این پازل به هم ریخته را کامل کند.
این نکته به خودی خود مشکلی ندارد و حتی این مقاطع مختلف سنی را واجد خط روایی و نوعی پیوستگی می کند. اما نکته ای که باقی می ماند این است که آن بخش از گذشته که قرار است کنار هم قرار گیرد واجد ارزشی ویژه نیست که بتواند پاسخگوی همه فراز و نشیب های فیلم و تلاش اوان از پس همه این سال ها برای یادآوری گذشته و همه پیچ و خم های داستانی شود.
واقعیت این است که این بخش به قدری در هزارتوی ذهن بیمار و آسیب دیده اوان دچار تغییر تعاریف می شود که به اتفاق های غریبی هم می انجامد که فقط می توان آنها را در راستای بیماری ذهنی اوان قرار داد. در چنین موقعیتی که هسته اصلی فیلم و به نوعی زیرلایه مفهومی آن در ابهام است، تلاش اوان برای تکمیل پازل گذشته اش هم واجد فراز و نشیبی نامتعارف می شود.
اوان وقتی بزرگ می شود ابتدا سراغ محل سکونت قبلی، دوستان سابق و ... می رود تا خاطره ای را با هم مرور کنند ولی هنگامی که به نتیجه نمی رسد، شروع می کند به خواندن خاطرات گذشته خود که در کودکی نوشته است. معلوم نیست اوان حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده یا مقطعی دچار فراموشی می شود و ابهام در این وجه بر جای خود باقی می ماند.
از آنجا که مرور دست نوشته های شخصی دارای چندان بار دراماتیکی برای رویکرد های نامتعارف را نداشته، فیلمساز سعی کرده با قرار دادن اوان در زندان، جا ماندن دست نوشته های او در انبار خانه و ... این فاصله را برای حرکت و کنش و واکنش او ایجاد کند و کار به جایی می انجامد که درگیری اوان در زندان هم در جهت به دست آوردن دست نوشته هایش است که آدم بدهای زندان از او ربوده اند! دست نوشته هایی که بی جهت مهم می شوند ...
همانطور که اشاره شد فیلم در این بخش برای رویکرد نامتعارف به نظریه ای که بر آن اساس شکل گرفته، دست به کارهایی می زند که فقط نقاط کور اثر را شدت می بخشد نه چیز دیگر. مانند جایی که در زندان با مرور گذشته، اوان خود را سر کلاس درس می بیند که دست هایش را در میخ های کاغذگیر روی میز معلم فرو می کند و وقتی به زمان حال بازمی گردد، آثار همان زخم ها در کف دستش است. یا جایی که اوان با بیدار شدن از کابوس های همیشگی که روایتی جدید از گذشته است، خود را با دست هایی قطع شده در رختخواب می بیند. یا در سکانس پایانی که اوان و دختر مورد علاقه اش با قیافه ای متفاوت مانند دو غریبه از کنار هم می گذرند، قرار است پیام فیلم از ورای نامفهومی، بدل به بیانیه ای جهانی شود؟
"اثر پروانه ای" از آن دست فیلم هایی است که با پیچش های ناکارآمد که ناکارآمدی آن در بی هدفی نهفته به ابهاماتی دامن می زند که فقط برای سکانس مورد نظر طراحی شده و ... فقط از تئوری و نظریه پشت شکل گیری فیلم به عنوان بهانه و گزینه ای برای روایت قصه ای عجیب با روندی غریب استفاده می کند و در ادامه نمی تواند به تلفیقی مناسب از همسویی سینما با مباحث ذهنی برای ملموس شدن این مفاهیم استفاده کند.
نظر شما