به گزارش خبرنگار مهر، در ادامه سلسله بحثهای معنویت در جهان اکنون به جریان دیگر که بخشی از منظره امروز را تشکیل می دهد اشاره می کنیم.
در بین جنبشهای شرقی فقط ودانتای کاذب در ابتدای این قرن بسیار استحکام پیدا نمود و پس از جنگ جهانی دوم به فصل نوینی در تاریخ این گونه جنبشها در آمریکا مبدل شد. مدتی نیز ذن و صوفیسم تحریف شده گسترش پیدا کرد و هدفش ریشه کندن معنویتهای شرقی و جدایی از نظام معنوی بود که توسط شرقیان و غربیان پایدار شده بود. این در حالی است که اغلب آنها به عنوان بخشی از مذهب در غرب درآمده و با تفکرات و آموزه های شرقی طی چند دهه اخیر در آمیختند. به عنوان شاهدی بر این مدعا می توان به گسترش آموزههای صوفیانه و بودیسم اشاره کرد.
همچنین رازآمیزی و شکلهای مترقی معنویتهای شرقی به یک میدان وسیعتر که به عنوان معنویت در عصر حاضر است مربوط می شود. این قلمرو توسط شاخصه های راست کیشی و مذاهب سنتی و علاقه به علوم سنتی مانند ستاره شناسی تحت عنوان علوم اسرار آمیز در طول قرنها باقی مانده است. همچنین فردگرایی احساساتی که با برخی نظریات خداشناسی و عقلانی توام بوده به عنوان اصول عقیدتی ظاهر شدند که یکی از جدیدترین چشم اندازهای توسعه علوم مدرن به عنوان حامی معنویت بود.
این نگرش بیشتر به رفتار غیر مسیحی با تاکید بر مسائل جنسی، علاقه به طبیعت، غذاهای طبیعی و دیگر نمادهای معنوی ادعای کشف علائم معنوی در بدن اعتقاد داشت. اینها به بسیاری از جنبه های منفی مدرنیته عکس العمل نشان داده اند. مانند مقاومت در برابر آلودگی محیط زیست و یا عدم توجه به بعد معنوی جسم که به ماشین ماتریکسی در دوران دوآلیسم (تفکیک جسم از روح) تبدیل شده است که از دوران دکارت تا کنون در غرب حکم فرما بوده است. ولی بیشتر آنچه که از آن به معنویت نو در عصر حاضر نامیده می شود در واقع شامل روان بوده تا معنویت. فقدان تفاوت آشکار بین دو موضوع فوق به عنوان قلمرو عصر جدید تلقی می شود.
در هر حال این نوع از قلمرو پدیدار یکی از سناریوهای عصر حاضر و بی ارتباط با معنویت در غرب امروزی است که میتوان درباره آن سکوت کرد. در واقع برخی ممکن است مدعی شوند که معنویت عصر جدید مایه شرمساری در تمامی جنبشهای معنوی طبیعی بوده است . یکی دیگر از تفاوتهای قلمرو چنین دنیای جدیدی افزایش علاقه به جادوگری و اهریمنی به جای معنویت است.
افزایش علاقه به جادوگری به خصوص در آمریکا و انگلیس باعث بروز فرهنگی شده که در آن اهریمن آگاهانه ستایش می شود(جنبشهای شیطان پرست). علاقه به جادوگری مانند احضار ارواح شیطانی و مشابه آن همه گویای این نوع قلمروی از معنویت است که گنون از آن به معنویت سنتی منحرف شده یاد می کند.
همچنین اگر جنبشهای مذکور را به عنوان نماینده تغییرات مدرنیستی بدانیم از طرف دیگر نیروهای نافذ در دنیای مدرن را میتوان مورد توجه قرار داد. نیروهایی که به غلط توسط بسیاری از افراد به عنوان معنویت در جهانی که در آن صحنه مبارزه بین معنویت و روان، اهریمن و فرشته است کاملا از بین رفته است.
ضروری است چند کلامی در ارتباط با افزایش علاقه به تقدس و هنر قدسی و همچنین مفهوم تقدس در طبیعت که هر کدام ارتباط نزدیکی به احیاء معنویت و یا حداقل ایجاد انگیزه جستجوی آن را دارند بگوییم. یکی از این اتفاقات قابل توجه طی چند دهه اخیر افزایش علاقه به هنرمقدس در غرب است. همزمان با ساختارشکنی شکلها در هنر مدرن علاقه به تجدید هنر مسیحی نیز افزایش یافته است. این بازسازی که همراه با بن مایه های خداشناسانه و معنوی در هنر قرون وسطی بوده از معماری تا نقاشی قابل ملاحظه است. همین گستره را می توان در موسیقی بیان نمود.
نظر شما