به گزارش خبرنگار مهر، سوء استفاده کنندگان از مذهب در عهد باستان مردم را با انواع ترفندها و شیوه های مختلف مورد استثمار قرار می دادند و به این وسیله با اتکا به روابط مستحکم که سیستم های حاکم داشتند به مقاصد خود دست می یافتند.
رفته رفته، حتی مذاهبی که منادیان توحید گرایی بودند به دام افراد بی فرهنگ اسیر و فریفته افراد دون مایه ای که در جستجوی طلا بودند شدند که تنها به منافع خود فکر می کردند.
مذاهب به صورت ابزاری برای حاکمیت بر مردم محروم و درمانده درآمد و در تبانی با قدرتمندان و ثروتمندان ، قطبی جدیدی ایجاد شد . در چنین شرایطی ثروت و نیرنگ به منظور آنکه ارزش های انسانی را از هم فرو پاشد، در هم آمیختند .
سرنوشت دانش به گونه ای دیگر رقم خورد. آگاهی و شناخت از توده های مردمی به دور ماند و در انحصار قشر و طبقه خاصی قرار گرفت، گویی میراث دار آن بودند. اگر کسی چیزی می آموخت یا درنزد خود نگاه می داشت ویا به جانشینان خود می سپرد.
آموختن دانش و گسترش آن برای مردم عادی به یک رویا تبدیل شده بود. از این رو، سرنوشت مذهب و دانش در ایام دیرین به سرنوشتی شرم آور مبدل شد. حتی در کشورهایی که اکنون داعیه دار بنیانگذاران فرهنگ و تمدن می باشند وضعیت به این منوال سپری گشت.
آموختن نه تنها برای همگان آزاد شد بلکه به عنوان یک وظیفه و چیزی فراتر از آموختن صرف قلمداد گشت.
همزمان با انجام فرایض مذهبی و لذت بردن از عبادت و دین مداری، اشتیاق برای آموختن و یادگیری نزدیکی و قرابت با خداوند متعال به صورت روز افزونی ادامه یافت. بلی، اسلام با چنین شرایطی، محبوبیت خارق العاده ای درآن دوران یافت.
نظر شما