به گزارش خبرگزاری مهر، وی نوشته است: در مغرب زمین هنگامی که ار فیزیکدانی درباره ساده ترین رویداد تاریخی می پرسید تقریبا جواب چنین است: " متاسفم. من فیزیک خوانده ام و پرسش شما بیرون از حوزه دانش من است... " من آگاهم که مغربی نمی تواند برای هر کاری الگوی ما باشد. ما خودمان هویتی و فرهنگی جا افتاده داریم و همواره باید بکوشیم تا الگوهای رفتاری و کرداری خودمان را در میان خود بیابیم... البته با رعایت خط های قرمز. اصطلاحی که این روزها گویا به مذاق همه خوش آمده است!...
ما هنگامی که به مجلس و جمعی درمی آییم، کافی است که سینه مان را صاف کنیم. فوری همه حاضران طبیب می شوند و هریک نسخه ای می پیچند و حتی برخی دارویی حی و حاضر از جیب بیرون می آورند و حکیمانه و آمرانه در کف دست مان می گذارند... با این رویکرد همگان چنان آشنا هستند که نیازی به توضیحی بیشتر نیست...
اما در دهه های اخیر هنجاری دیگر با شتابی روزافزون دارد همه گیر می شود. مانند ویروسی واگیر و چاره ناپذیر... و چنین می نماید، آنان که پیشه شان تاریخ است باید کم کم زحمت حضورشان را کم کنند و دست به کاری دیگر بزنند...
برکت اینترنت هم امکان حضور " مورخانه " همگان را چنان آسان کرده است که دیگر نیازی نیز به کشیدن ناز ناشران نیست...
این هنجار نو را کسانی که پیشتر مورخ بوده اند و اینک مانند همگان هستند، هنوز بیشتر از دیگران (مورخان تازه به میدان درآمده) با رگ و پوست احساس می کنند و شتاب این روند چنان زیاد است که حتی فرصت چاره اندیشی نیست!
خیل مورخان تازه به میدان درآمده حتی قادرند در پیچیده ترین هزارتوی تاریخ به آسانی شلنگ تخته بیاندازند و بی آن که به مانعی بربخورند همه دالان ها را درنوردند... حتی به تازگی دیده ام که تکلیف زبان های باستانی نیز روشن شده است: «دانشمندان به اصطلاح زبان شناس واژه ها را به دلخواه معنی کرده اند و از خود زبان هایی باستان ساخته اند» (منبع محفوظ)!
قدیم ها می گفتیم: " مورچگان را چو بود اتفاق، شیر ژیان را بدرانند پوست. " اما امروز نیازی به اتفاق هم نیست. اصلا اتفاق و اجماع دست و پاگیر است! هیاهو سبب می شود که خود شیر ژیان داوطلبانه اعتراف کند که اصلا از مادر بی پوست زاده شده است!...
برای نومورخان سن و سال هم مطرح نیست. توجه به سال از اختراعات مورخان از خودراضی قدیم است! برای این مورخان سند و منبع هم مطرح نیست. سند و منبع را مخاطبان پیرامون پس از شنیدن نظری تاریخی، خود به ذهن خود متبادر می کنند.
البته منصفانه که بیاندیشیم این مورخان این شانس را هم دارند که در برابر «احسن التواریخ ها» و «جامع التوارخ ها»ی قدما، با «چه چه التواریخ ها» و «به به التواریخ ها»ی خود بایستند و جامعه ناراضی را که از طرف قدیم طرفی نبسته است، به مخاطبان بالقوۀ خود تبدیل کنند!..
امروز به خود گفتم: کاشکی از نخست همه طبیب و مورخ می بودیم! این همه درس و کتاب چرا؟ ما که می توانیم مکتب نرفته مدرس شویم!
نظر شما