خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_ علی عسگری: بر پروژه علم دینی که طرح آن بعد از انقلاب اسلامی گسترش بیشتری یافت اشکالات گوناگونی تا کنون وارد شده است. گذشته از آنکه این مجموعه اشکالات دارای ریشههای معرفتی بوده و یا اغراض سیاسی-عقیدتی در پشت پرده آن نهان است قصد داریم تا برخی از این اشکالات را در بوته نقد گذاشته و بحث و بررسی کنیم.
علم دینی و جهانی شدن
یکی از اشکالاتی که در سخنان منتقدین علم دینی مطرح میشود آن است که علم دینی؛ به واسطه صبغه دینی یا اسلامی خود جهانی نمیشود، بلکه در سطح همان جهان اسلام باقی میماند و یا در وجهه تند تر اساساً در جهان اسلام هم مقبول نمیافتد چرا که عمده نظریه پردازان این عرصه از مذهب شیعی دوازده امامی بوده که هرچند در اصول کلی با دیگر مکاتب اسلامی مشابهت دارد اما در فروع و جزئیات مسائل؛ نظریات متفاوتی با آنها داشته در نتیجه چنانچه علمی مبتنی بر این فهم از اسلام ساخته شود در جهان اسلام شیوع پیدا نکرده و از آن استقبال نمیشود چنانکه اگر علمی مبتنی بر مبانی اهل سنت ساخته شود مورد پذیرش شیعه قرار نمیگیرد.
در پاسخ به این اشکال به چند شکل میتوان نکاتی را مطرح ساخت:
نخست آنکه پیش فرض این اشکال آن است که علوم غربی؛ نه غربی بلکه مطلق علم و علم مستقل است که صبغه و تمایلی به عقیدهای ندارد در نتیجه توانسته است که جهانی شود، اما علم دینی به واسطه صبغه دینی خود چنین قابلیتی را ندارد. این پیش فرض از اساس محل مناقشه بوده چراکه علوم رایج نه مستقل بلکه دارای جهتگیریهای خاص مبتنی بر جهان بینی تمدن مدرن هستند و همه گیری و جهانی شدن آن هم مدیون همهگیری خود تمدن غرب است. اما در پاسخی دیگر میتوان گفت که این اشکال رگههایی از واقعیت را در دل خود به همراه دارد چراکه با وضعیت فعلی و با هژمونی تمدن غرب، دستگاه تولید علم و سلبریتیهای عرصه اندیشه آن؛ نه تنها علم دینی در صورت تولید؛ موفقیت و کارایی جهانی نمیشود، بلکه با وجود دنبالههای گفتمانی غرب در دانشگاههای علوم انسانی کشور؛ در ایران نیز فراگیر نخواهد شد. از اساس مقوله فراگیری علم نسبتهایی با فراگیری تمدن دارد. علم رایج غربی با فراگیری تمدن غربی بود که گسترده شد. اقبال عمومی جهان اسلام به این علوم پس از مستعمره شدن؛ شکستهای مکرر نظامی و سلطه اقتصادی تمدن غرب رخ داد در نتیجه مبحث اقبال به علم دینی و فراگیری آن مقدمهای دارد با عنوان اقبال به تمدن اسلامی و فراگیری آن.
با وضعیت فعلی و با هژمونی تمدن غرب، دستگاه تولید علم و سلبریتیهای عرصه اندیشه آن؛ نه تنها علم دینی در صورت تولید؛ موفقیت و کارایی جهانی نمیشود بلکه با وجود دنبالههای گفتمانی غرب در دانشگاههای علوم انسانی کشور؛ در ایران نیز فراگیر نخواهد شد اما در پاسخ سوم به این مسئله علی الخصوص در مورد فراگیری علم دینی در جهان اسلام میتوان گفت که در بسیاری از قرائتها؛ علم دینی مبتنی بر اصول کلی اسلام همچون نفی سکولاریسم و ماتریالیسم تولید میشود هرچند اگر قرائت دیگری از علم دینی مبتنی بر جزئیات مکتب شیعه مطرح شود، باز هم پاسخ دوم پیش خواهد آمد بدین نحو، مذهبی که زود تر دست به تمدن سازی و جامعه سازی کارآمد بزند، دیگر مذهبها؛ خواه ناخواه به دنبال وی خواهند آمد. البته پاسخ چهارمی هم میتوان به این موضوع داد که علم دینی؛ دین نبوده بلکه پارادایم و یا نحله ای علمی است. چگونه در هر علمی نحله های مختلف وجود داشته؛ برای مثال در جامعه شناسی؛ نحله های مختلفی همچون تفسیر گراها؛ کارکرد گراها؛ جامعه شناسی انتقادی؛ جامعه شناسی فمنیستی و … داریم؛ همانگونه میتوان جامعه شناسی دینی داشت و طبعاً همانگونه که دیگر نحله های علمی ذکر شده، فراگیری مطلق نداشته بلکه جمعی موافق آن و جمعی مخالف آن هستند؛ جامعه شناسی دینی نیز همین حالت را پیدا میکند. به عبارت دیگر جامعه شناسی دینی نیز بر فرض تولید مخاطبان خاص خود را در میان جامعه نخبگانی و دستگاههای حاکمیتی پیدا میکند.
در آخر باید متذکر شد که اشکال مذکور ملاک مقبولیت و صدق را از یکدیگر تفکیک کرده و بدین معنا ملتزم شده ولو آنکه علم دینی صادق و توضیح بهتری از واقعیت عرضه کند، به دلیل عدم مقبولیت جهانی نباید سمت آن رفت. در واقع با این منطق خرافه هرچند مطابق با واقع نیست اما تولید آن به دلیل مقبولیت عمومی که همواره داشته جایز خواهد بود. ثمره این نکته آن است که طرح و سخن درست ولو آنکه مقبولیت نیابد را باید مطرح ساخت.
نظر شما