به گزارش خبرنگار مهر، احمد علوی از شاعران فعال و جوان قم است که در سالهای اخیر آثارش مورد توجه بسیاری از علاقهمندان به شعر آئینی قرار گرفته است. او معتقد است «بیان هنرمندانه و بهجا» از مهمترین مولفههایی است که میتواند شعر عاشورایی انتقادی-اعتراضی را به اثری قابل توجه تبدیل کند. علوی میگوید موضعگیری شاعر در خصوص مسائل اجتماعی و سیاسی، به خودی خود لطمه به شعر نمیزند، بلکه عدم رعایت نکات زیباشناسانه ممکن است چنین شعری را به حاشیه ببرد. مشروح گفتوگوی مهر با احمد علوی از نظرتان میگذرد:
در خصوص شعر عاشورایی حقطلبانه که واجد نوعی موضوعمندی مختص امروز هم باشد، یک چالش وجود دارد؛ از یکسو هم خود فرهنگ عاشورا و هم دستور بزرگان دین این است که شعرها و هیئتها به سمت سکولاریسم و سیاستزدایی نروند، اما از سوی دیگر هم ورود شاعران به عرصه اجتماعی سیاسی امروز ممکن است شعر را به دام نوعی سیاستزدگی و حتی جناح بازیهای نامطلوبی بیندازد که نمونههای آن را هم کم نداشتیم. در این میانه چه اقتضائات و مولفههایی باید رعایت شود تا این آسیبهای دوسویه به شکلی برطرف شوند یا به حداقل برسند؟
سؤال دقیقی است و میتواند جواب دامنهداری داشته باشد، اما اگر بخواهم در یک کلام، خلاصه و مفید عرض کنم حرفم این است که سرنوشت هیئتها و مسیر این راهی که هیئتها دارند ادامه میدهند تا به مقصد نهایی برسند، بیش از همه چیز بستگی به شاعرانی دارد که اشعارشان در این مجالس ارائه میشود. یعنی این شاعر است که شعر و محتوای اصلی این مجالس را خلق میکند و این شعر پشتوانه فکری، عقیدتی، مذهبی و اعتقادی دارد که در مجالس اهل بیت (ع) اثرگذار میشود و خواهناخواه تأثیرش را روی مخاطب میگذارد.
حالا خود ما که شاعر هستیم از یک کلامی که خیلی رو و بیپرده به زبان میآید و به خیلی از چیزها اشاره میکند، گریزان هستیم و از آن لذت نمیبریم. بلکه زمانی از یک سخن و شعر لذت میبریم که مفاهیمی که مدنظر است در لایههای پنهانی قرار گیرد و آن معنا و مفهوم را بهصورت غیرمستقیم به مخاطب عرضه کند. من معتقدم این اتفاق دارد در شعرهای بسیاری از شاعران امروز میافتد؛ اما نیاز به یک بررسی عمقی دارد که ما ببینیم کار مداحان، مخصوصاً مداحانی که رسانه و تریبون دارند، انتخاب شعرشان چگونه است؛ بررسی کنیم و ببینیم که از چه شعرهایی دارند استفاده میکنند و به چه مسیری دارند میروند.
ما در این چند سال اخیر دیدهایم که چقدر شعرهای عاشورایی مان به حماسه مدافعان حرم گره خورده است. دیدهایم که بسیاری از مداحان ما حتی در شب عاشورا برای شهدا شعر خواندهاند و مخاطب هم بازخورد خوبی به مداح و هیئت نشان داد و نه تنها گریزان نشد، بلکه از آن لذت هم برده است. بنابراین نکته اول این است که این مضامین باید خیلی خیلی هنرمندانه بیان شود و نکته دوم اینکه این شعرها توسط مداحان انتخاب شود.
درباره مصادیق این شعر هنرمندانه و اینکه چطور میتوان تشخیصشان داد، بیشتر توضیح میدهید؟
ببینید، یکی دو سال گذشته یکی از مداحان بزرگوار و سطح یک کشور آمدند یک شعری را در یک تریبون خیلی مهم ارائه دادند که این شعر اشارات خیلی رو و بیپردهای داشت؛ همان موقع حتی مخاطبین هیئت مقداری دلزده شدند؛ نه اینکه آن پیامها و پیغامها ایرادی داشت، خیر! فقط اینکه هنرمندانه بیان نشده بود.
زبان شعر یک زبان هنری و آسمانی است؛ اگر پشت این زبان یک تفکر اساسی و نگاه هنری اساسی نباشد قطعاً آسیب خواهد زد. اصلاً پیغام عاشورا این است که امام حسین (ع) در میدان میآیند تا بگویند سیاست ما همان دیانت ماست، دیانت ما همان سیاست ماست. امام حسین (ع) برای طلب حکومت که نیامدهاند، برای احقاق حق و برای اینکه بدیها و خوبیها را نشان جامعه بدهند آمدهاند. در این مسیر، اگر هم میخواهد یکجایی پیغامی بدهند، خیلی دقیق و هنرمندانه عمل میکنند. من یک مثال میزنم تا از خود امام حسین (ع) درس بگیریم. اگر امام حسین (ع) میخواستند روز عاشورا در خطبههایش بگوید ای مردم، ای اصحاب من! به نماز خود خیلی اهمیت بدهید و این را با هر شیوهای که بیان میکردند کارایی آن به اندازه آن حماسهای نبود که امام حسین (ع) نماز ظهر خودشان را در روز عاشورا زیر باران تیر به جماعت خواندند. یعنی امام (ع) به هنرمندانهترین شکل راجع به نماز تبلیغ کردند و به هنرمندانهترین شکل حقانیت اسلام ناب محمدی را اثبات کردند.
پس عمده مطلب به همین بیان هنرمندانه برمیگردد. متأسفانه برخی اوقات شعرهایی را میشنویم یا میخوانیم که این هنرمندانگی در آنها نیست و مطالب خیلی عریان بیان شده است. به خاطر همین مخاطب از آن دوری میکند یا با آن ارتباط برقرار نمیکند.
وجود این عامل درونی در خود شعر واقعاً لازم و مهم است؛ اما به نظر میآید گاهی برخی محدودیتهای بیرونی به این شعر فشار میآورد و این امکان را از آن سلب میکند که مضامین انتقادی و اعتراضی در شعر جای بگیرد؛ مثلاً فرض کنید یکی از آن محدودیتها میتواند این باشد که شاعران نگران این هستند که اذهان عمومی به خاطر فضای سیاستزده جامعه ایرانی، چه درباره خودش، چه درباره رویکردها و افکار پذیرفتهای که وجود دارد و… مشوش شود؛ مثلاً شاعری نگران است اگر مسائل اجتماعی را در شعر بگنجاند و انتقاد و اعتراض خودش را به فساد و بیقانونی و نابرابری و… بیان کند، مخاطبان یا نهادهای حاکمیتی تصور کنند که او به یک جناح خاص سیاسی تعلق دارد یا دارد از کسانی جانبداری میکند که پرونده روشنی ندارند و.... متاسفانه جنگ انگ و متهم سازی هم در جامعه ما زیاد است و شاعر نگران این متصف شدن به جریاناتی است که واقعاً هم به آنها وابستگی ندارد. چقدر این وضعیت را مشاهده کردهاید و فکر میکنید این نگرانیها در شاعران شعر مذهبی ما وجود دارد؟
این سوال را بهعنوان یک آموزگار و معلم پاسخ میدهم؛ نه بهعنوان یک شاعر! بنده سالهای سال است که آموزگارم و تجربهای که شغل آموزگاری و معلمی به من آموخته، این است که اگر بخواهم رفتاری را در مدرسه خودم بین دانشآموزانم متبلور و پررنگ کنم و با آنها کار کنم، بدترین راهی که میتوانم از آن استفاده کنم راه نصیحت کردن زبانی است؛ انسانها نصیحتگریز هستند، به خاطر همین خداوند در قرآن به پیامبر (ص) دستور میدهد که ای پیامبر! مردم را با عمل خودت به سمت من راهنمایی کن، نه با زبان خودت. این خیلی زیباست و درس بزرگی است که با عمل خودمان این کار را انجام دهیم.
مثال میزنم؛ من کاری به روشی که شاعران دیگر در پیش دارند، ندارم و هیچوقت شعر اهلبیت (ع) را ارزان نفروختهام و همیشه سعی کردهام با آن مفاهیمی را بیان کنم که مورد رضای اهلبیت (ع) و خداست. بنده حیفم میآید زمانی که برای حضرت زینب (س) دارم شعر میگویم، از این فرصت طلایی استفاده نکنم و راجع به حجاب به مخاطب پیام ندهم. زمانی که من شاعر سراغ حضرت زینب (س) میروم قرار نیست فقط بگویم ایشان خیلی صبر داشتند، مصائب عظیمی را تحمل کرده است و از بالای تل در قتلگاه چه دیده است و راجع به آن روضهها و جنایتها صحبت کنم. مثلاً این پیام مربوط به حجاب را در بیتی اشاره کردم: «آنکه با صبر و غرور و غیرت زهراییاش / با حجابش روبهروی دشمنان میایستاد»...
حرفم این است که میتوان از مفهوم حجاب و هر مفهوم دیگری در شعر استفاده کرد ولی در کاراترین جای آن استفاده کرد. ما خیلیها را داریم که عاشق و دلباخته و شیفته حضرت زینب (س) هستند، اگر از این پیام در جای مناسب و منطقه خوب استفاده شود، بدون اینکه کسی متوجه شود، داریم به یک معضل اجتماعی اشاره میکنیم و این اثرش را میگذارد.
یا مثلاً در این شرایط اخیر، من شاعر که میدانم فقر زیاد است، مردم تحت فشار و سختی هستند و… در یک شعر مهدوی بهصورت غیرمستقیم این را اشاره کردم و نه باعث رنجش خاطر کسی شد و نه رنگ و بوی سیاسی گرفت و نه من به سیاسی و جناحی بودن متهم شدم و… من فقط درد اجتماع را در شعر مهدوی، در قالب گلایه و درد دل با امام زمان گفتم. مثلاً گفتم:
ما فکر میکنیم بلایا طبیعیاند
یا بیدلیل خورده بههم اعتدالها
صد کودک یتیم گرسنه به خواب رفت
در مرکز تجمع مال و منالها
دیدم زنی به خاطر نان عشوه میفروخت
آقا ببخش میزنم از این مثالها...
بنابراین من سعی کردم درد اجتماع خودم را در قالب یک چیزی که ممکن است در مورد آن هزاران مقاله نوشته شده باشد و حرف در گلو مانده ۹۵ درصد مردم ماست و میخواهند بزنند با زبان شعر گفتم و این نه من را به انسان سیاسی و جناحی تبدیل کرد، نه چیز دیگری. چیزی که اینجا آمده دردی است که خود من شاعر را دچار آزار کرده و سعی کردم اینطور آن را بیان کنم. پس شاعران هم به این نکته توجه کنند که اگر قرار است برای امام حسین (ع) عزاداری کنیم، باید حسین زمان، یزید زمان و کوفیان امروز را بشناسیم؛ کسانی که امروز بیعتشکنی کردند را بشناسیم، فارغ از هر انگیزه سیاسی و جناحیای که دارند. باید برای خون شهدا حرمت قائل شویم و اگر این رسالت را روی دوش خود احساس میکنیم طبق حدیث اهلبیت (ع) کسی که در مسیر ما قدم برمیدارد، ما خودمان مسیر را برایش روشن میکنیم، بدانیم که آن بزرگواران راه را به ما نشان میدهند.
به عنوان کسی که خودتان در جریان شعر مذهبی امروز هستید، تا چه حد این موضعمندی یا ذکر همین دردهای اجتماعی و سیاسی و حقطلبی در شعر امروز را، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی قابلقبول میدانید و ارزیابیتان از آن چیست؟
بنده یک نبوغ و نخبگی خاصی را در شاعران جوان امروز میبینم که اگر سالهای سال شعر را مورد بررسی قرار دهیم، غیر از زمان معاصر و مشخصاً چند دههی گذشته، در هیچ دورهای نمیبینیم. خوشبختانه میبینیم شاعرانی پا به عرصه گذاشتهاند که وقتی شعرشان را میخوانید، نمیفهمید که این شاعر یک شاعر بیستوچند ساله است، بلکه احساس میکنید یک شاعری است ۳۰، ۴۰ سال تجربه دارد. به هر حال، من افق روشنی را میبینم. میبینم که مثل قدیم یک شاعر نمیآید فقط از تشنگی روز عاشورا و گلوی حضرت علیاصغر (ع) صحبت کند.
ما در این راه قطعاً مدیون بزرگانی مثل استاد مجاهدی، پدر شعر آیینی هستیم. من یک بیت از نوشتههای ایشان را میخوانم که میخواهند یک روضه مکشوف را اشاره کند، ولی شما ببینید آیا در این روضه چیزی از اندوه میبینید، یا همهاش حماسه هست. ایشان راجع به حضرت علیاصغر مینویسد: «زیر گلوی حرملهها را نشانه رفت / لبخند کودکانهی اصغر یکییکی». این طرز نگاه و افق دیدی است که ما در شعر عاشورایی به آن نیازمندیم و الحمدالله جوانان امروز هم با استاد و معلم دارند جلو میروند و احاطه و آشنایی خوبی پیدا کردهاند.
نظر شما