۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۵:۵۸

مهر گزارش می‌دهد

پایان چشم انتظاری ۳۳ ساله برای «هراچ»

پایان چشم انتظاری ۳۳ ساله برای «هراچ»

اصفهان – شهید «هراچ هاکوپیان» بازیکن تیم سوان اصفهان بود که پس از ۳۳ سال بی‌خبری پیکر مطهرش در میان شهدای گمنام دانشگاه آزاد زاهدان شناسایی شده و قرار است به اصفهان برگردد.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها، مریم یاوری: عشق در خط مقدم جبهه مسلمان و مسیحی، پیر و جوان، عاقل و نادان، فرمانده و سرباز، زن و مرد نمی‌شناخت، همه با جوهر خونشان نامه شهادت را امضا کردند، آنها خط شکن‌هایی بودند که هرگز پیمان نشکستند، سربندشان نام حسین داشت و با عشق از سر گذشتند؛ از جان گذشتگانی که هنوز خیلی‌ها را چشم انتظار بی خبری از عشق‌بازی‌شان نگه داشته‌اند.

شهید «هراچ هاکوپیان» یکی از همین عاشقانی است که پس از ۳۳ سال چشم انتظار گذاشتن پدر و مادرش بالاخره رخ نمایی کرده است، شهیدی که او را به دلیل تبعیتش از دین مسیح حواریون انقلاب می‌نامند.

پیدا شدن پیکر این شهید بزرگوار پس از ۳۳ سال مرهمی بر دلشوره‌های ۳۳ ساله مادر، پدر، خواهر و سه برادرش بود که به گفته خودشان از شنبه هفته گذشته تاکنون کمی به آرامش رسیده‌اند.

دفن پیکر شهید هاکوپیان در دانشگاه آزاد زاهدان

البته باید توجه داشت که بازمانده‌های پیکر مطهر شهید هاکوپیان سال ۹۲ پیدا شده بود اما به عنوان شهید گمنام در دانشگاه آزاد زاهدان در کنار یکی دیگر از رزمندگان اسلام به خاک سپرده شده بود و دو هفته گذشته با تطابق دادن «دی ان ای» این شهید بزرگوار با خانواده‌اش هویت وی معلوم و نوید پیدا شدن هراچ به خانواده‌اش داده شد.

«آسانت هاکوپیان» خواهر بزرگ‌تر شهید هراچ هاکوپیان است، او که مدت‌هاست در یک مؤسسه خیریه فعالیت دارد، یاد و خاطره برادرش را اینگونه زنده می‌کند: «هراچ ۱۸ ساله بود که به جنگ رفت، برادرم برای گذران دوران خدمت سربازی به جبهه رفت، دو سال سربازی اش که تمام شد دوباره راهی جبهه شد تا کارهای پایان خدمتش را انجام دهد، همزمان با بازگشت برادرم به جبهه عملیات کربلای ۹ نیز در دستور کار بود، او آن شب در عملیات و با هدف آزادسازی منطقه باباهادی در شمال شرقی قصر شیرین شرکت می‌کند؛ عملیات با موفقیت انجام و به منطقه خودش باز می‌گردند اما برادرم متوجه غیبت یکی از دوستانش می‌شود. از هر کس سراغ «هنریک درآوانسیان» را می‌گیرد کسی از او خبر ندارد، یکی از رزمندگان به برادرم می‌گوید «هنریک آن طرف خط مقدم زخمی شده و نمی‌تواند به عقب برگردد، هراچ قصد رفتن به سوی دوستش را می‌کند، هر چه می‌گویند اگر بروی زنده بر نمی‌گردی، می‌گوید باید بروم، اگر نروم نمی‌توانم جواب مادر هنریک را بدهم. برادرم پس از بحث فراوان با دیگر فرماندهان و رزمندگان به راهش ادامه می‌دهد، هراچ دنبال هنریک رفت و دیگر برنگشت.»

هراچ از جبهه برای همه فامیل نامه می‌نوشت

او که امروز داغ از دست دادن برادر را در سینه تازه‌تر از ۲۰ فروردین سال ۶۶ دارد، در خصوص ویژگی‌های اخلاقی هراچ اینگونه اظهار می‌کند: «هراچ مانند معنای نامش چشم‌های آتشینی داشت، او مهربان‌ترین برادرم بود، من متولد ۴۱ و هراچ متولد ۴۴ بود، هر بار ناراحت بودم برادرم به من دلداری می‌داد، هر چند کوچک‌تر از من بود اما همیشه برایم رفتاری مردانه داشت و من می‌توانستم به او تکیه کنم، هراچ بسیار مهربان بود، او هر روز به دوست و آشنا سر می‌زد، او حتی زمانی که در جبهه بود برای همه فامیل نامه می‌نوشت و جویای حال همه می‌شد، او همیشه در کارها به مادر و پدرم کمک می‌کرد و تا مادامی که با ما بود زندگی بر ما بسیار شیرین می‌گذشت.»

اخلاق خوب و فوتبال حرفه‌ای دو ویژگی هراچ بود

«آسانت» خواهر هراچ با لبخندی روی لب و با افتخار از برادر شهیدش به عنوان یک فوتبالیست نیز یاد می‌کند: «هراچ عضو تیم سوان بود، او و دوستانش در زمین سوان بازی می‌کردند هر چند این زمین کیفیت لازم را نداشت اما همیشه محل تمرین و ورزش حرفه‌ای تیم ارامنه بود، برادرم آنقدر حرفه‌ای بازی می‌کرد که هنوز هم دوستان قدیمی‌اش از حرفه‌ای بودن او سخن می‌گویند و بیشترین محبوبیتش را هم در بین ارامنه از اخلاق خوب و فوتبال حرفه‌ای اش به دست آورده بود.»

این خواهر شهید که انتظار را سخت‌ترین کار دنیا می‌داند، در خصوص حال و روز مادر و پدرش در دوران بی خبری از هراچ می‌گوید: «در این ۳۳ سال مادر و پدرم هیچ آرامشی نداشتند، همیشه منتظر خبری از هراچ بودند، آنها همیشه با خود می‌گفتند که هراچ کجاست، اصلاً زنده است یا شهید شده؟ بدنش کجا مانده است؛ در خاک عراق است یا ایران، بیشترین گفت و گوی پدر و مادرم در این سال‌ها در خصوص سرنوشت هراچ بود که خوشبختانه به سرانجام رسید و مادر و پدرم به کمی به آرامش رسیدند.»

هراچ به گلزار شهدای ارامنه اصفهان می‌آید

آسانت که دلتنگی برای رسیدن به برادرش تاب و توانش را بریده در خصوص تصمیم خانواده‌اش برای محل دفن هراچ می‌گوید: «خانواده ما و اسقف ارامنه نظر به دفن پیکر برادرم در قبرستان ارامنه داریم، این درخواست را از بنیاد شهید داشتیم و آنها نیز پذیرفتند که هراچ را در گلزار شهدای ارامنه در اصفهان دفن کنند چرا که ما باید هر هفته سر مزار برادرم حضور پیدا کنیم تا به آرامش برسیم.»

آسانت با بی تابی از بازگشت هراچ سخن می‌گوید؛ انگار آرامشی که برادر کوچک ترش هر بار در هنگام سختی‌ها و مشکلات به او می‌داد را این بار در بازگشت او به آغوش خانواده جست و جو می‌کند؛ شهیدی که سال‌ها مهمان زاهدانی ها بود و در سال ۱۳۹۲ در دانشگاه آزاد زاهدان به عنوان شهید گمنام بر دستان شریف این شهر تشییع و به خاک سپرده شد، پس از ۳۳ سال به زادگاهش برمی‌گردد تا چشم‌های بی قرار پدر و مادر و خانواده اش این بار قرار حضور پاره تنشان را در کنار خویش تجربه کند.

کد خبر 5031062

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha