به گزارش خبرنگار مهر، اماناله حسنیزاده متولد ۱۳۳۴ کرمان است، او اوایل مهرماه سال ۵۹ یعنی به فاصله کمی بعد از تجاوز رژیم بعث، از شهر کرمان به اهواز اعزام میشود و در خط مقدم جبهه حضور مییابد. به همین دلیل از فضای حاکم بر شهرهای پشت جبهه مشاهدات زیادی ندارد. حسنیزاده که از طریق ارتش به جبههها اعزام شده بود، ضمن تصدیق شور و شوق جمعی و آرمانخواهانه مردم برای حضور در جبههها و کمکرسانی به رزمندگان، نکاتی را درباره وضعیت خط مقدم در روزهای ابتدایی جنگ مطرح میکند. همچنین او وضعیت آرمانخواهانه آن روزها را با وضعیت امروز جامعه ایران مقایسه کرده و باورش را در این باره تشریح میکند.
این رزمنده اوایل جنگ تحمیلی وضعیتی را که در آن از تجاوز عراق به ایران باخبر میشود، اینگونه تشریح میکند: «روزهای آخر تابستان آن سال، من به همراه دوستانم در مسافرت شمال بودیم، نیمه شب بود که متوجه شدیم عراق به ایران حمله کرده است. به کرمان آمدیم و خودمان را برای هر رویدادی آماده میکردیم. من آن زمان کارمند معدن ذغال سنگ بودم و وقتی اعلام شد کسانی که خدمت سربازی آنها تا سال ۵۶ تمام شده است، به جبهههای جنگ اعزام میشوند، بنده هم جزو افرادی بودم که از همان روزهای ابتدایی جنگ به مناطق عملیاتی اعزام شدم».
او ادامه میدهد: «سه یا چهار روز پس از حمله عراق، ما مهیای اعزام شدیم، مدت کوتاهی به آموزش نظامی گذشت و بعد از آن به سمت اهواز حرکت کردیم. در آن زمان واقعاً تمام مردم فارغ از هر قومیت و گرایشی، چه زن، چه مرد، اشتیاق داشتند به جبههها کمک کنند و حتی برای جنگیدن با دشمن پیشقدم بشوند و بحرانی را که برای کشور ایجاد شده، دفع کنند. هر نوع کمکی از قبیل کمکهای مالی، کمکهای دارویی و… را به جبههها میرسانند. به عبارتی همه به نحوی میخواستند در این مبارزه و مقاومت بر علیه دشمن سهیم باشند؛ میخواستند در دفاع از کشور سهم و نقشی ایفا کنند. من اگر چه خیلی زود اعزام شدم، اما در همان مدت کمی که به اعزام منتهی شد، در شهر شاهد شور و علاقه مردم برای کمک به جبهه و اعزام شدن به مناطق جنگی بودم. حتی در اهواز هم که بودیم، به خاطر میآورم که مردم با دست تقریباً خالی مقابل دشمن ایستادگی میکردند. یعنی زمانی که دشمن تا ۶ کیلومتری اهواز پیشروی کرده بود، باز مردم از شهر دفاع میکردند و این نشان از عزم راسخ آنها در دفاع از کشور و دین و انقلاب داشت».
حسنیزاده با بیان اینکه مشاهداتش عمدتاً مربوط به مناطق جنگی است و نه شور وشوق مردم پشت جبهه در کمک به رزمندگان، اظهار میکند: «اما همان زمان که در جبهه بودیم میدیدم که مواد غذایی و کمکهای مردمی برای رزمندگان ارسال میشود؛ در تماسهایی هم که با خانواده و اقوام و دوستان داشتم، آنها از حجم بالای این همدلی و همراهی مردم با رزمندگان و ارسال کمکها حرف میزدند و به طور غیرمستقیم در جریان حضور و تکاپوی مردم برای پشتیبانی از جبهه جنگ قرار میگرفتم».
این رزمنده روزهای ابتدایی جنگ درباره فضای جبهه جنوب در آغاز مبارزه میکوید: «به یاد میآورم اولین شبی که در اهواز بودیم آسایشگاه را کاملاً تاریک کرده بودند و هیچ نوری نداشت. برای اینکه دشمن نتواند آنجا را بمباران کند. اما از آنجا که ستون پنجم دشمن که در آن روزها بسیار فعال بود، اطلاعات نیروهای پشتیبانی را به دشمن میرساند، دشمن از محل ما با خبر شد و دقیقاً همان شب اول حضور من در اهواز، بعثیها لشکر و آسایشگاه ما را مورد حمله قرار داد و ما تلاش میکردیم در سنگرها پناه بگیریم تا آسیب نبینیم. در همان شب هفت نفر از نیروهایی که با هم اعزام شده بودیم، شهید شدند.».
حسنیزاده میگوید: وضعیت در روزهای ابتدایی بسیار خطرناک و غیرقابل کنترل بود. دشمن در حال پیشروی و کاملاً سوار بر جبهه بود و ما در یک موضع ضعف قرار داشتیم. ولی روحیه رزمندگان بسیار بالا بود و با جان و دل در برابر دشمن متجاوز مقاومت میکردند. در روزهای ابتدایی هم به دلیل نبود سازماندهی مناسب در جنگ، ستون پنجم دشمن در بین نیروهای ما بسیار فعال بودند و توانستند آسیبهای زیادی به رزمندگان بزنند. بسیاری از نیروهای این ستون پنجم از همان اهالی اهواز یا مناطق دیگر خوزستان بودند که توسط دشمن فریب خورده بودند».
او در توصیف روحیه آرمانخواهانه همگانی ایرانیان برای دفاع ازکشور و انقلاب اسلامی توضیح میدهد: «در آن زمان یک حس وطنپرستی و روحیه انقلابی خاصی در مردم وجود داشت؛ مردم تازه انقلاب کرده بودند و میخواستند ثمرات و آرمانهای انقلابشان را محققشده ببینند. این حس در وجود همه بود و نوعی امیدواری به آینده داشتند که با ارزشهای انقلابی و دینی جامعهشان به نحو مطلوبی بسازند. آن روزها مردم دلخوش به وعدهها و آرمانهای انقلابشان بودند و فکر میکردند اگر دشمنان مزاحمتی برایشان ایجاد نکنند، آن آرمانها تحقق پیدا خواهد کرد.»
او همچنین خاطرنشان میکند: «امروز برخی از مردم این روحیه را از دست دادهاند.از دست رفتن این آرمانخواهی و روحیه انقلاب هم یکشبه اتفاق نیفتاده که حالا بتوان یکشبه آن را به مردم برگرداند. مردم یک دوره حدود ۳۰ ساله پس از جنگ را تجربه کردهاند و هر چه پیش میروند، میبینند آرمانهای انقلاب کمتر تحقق پیدا میکند و حتی آنچه که قبلاً محقق شده بود، از بین میرود. در این وضعیت اگر قرار است دوباره همدلی و انسجام اجتماعی و آرمانخواهی را به مردم بازگردانیم، باید به عزمی جدی به تحقق آرمانهای اولیه انقلاب برگردیم. مردم همه همچنان طرفدار انقلاباند و معتقدند که ما اگر به آرمانهای انقلاب برگردیم مشکلاتمان حل میشود. از این رو معتقدند باید یک تغییر ساختاری ایجاد شود و آرمانهای انقلاب مانند آزادی، عدالت، مردمی بودن و حمایت از مستضعفان و… به طور عینی در عملکرد مسئولان کشور دیده بشود. امروزه برخی از ادارات کشور ما توسط کسانی اداره میشود که نه تنها خودشان هیچ نقشی در جنگ و دفاع از انقلاب نداشتهاند، بلکه کاملاً منفعتطلبانه از شعارهای انقلاب و جنگ به نفع خودشان استفاده کرده و اصطلاحاً جیب خودشان را پر میکنند. در این شرایط وضعیت تغییر نخواهد کرد و فاصله مردم با مسئولان و دولت و دین و آرمانهای انقلاب بیشتر و بیشتر میشود».
نظر شما