پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۹ خرداد ۱۳۸۶، ۱۲:۳۲

/ گروه دین و اندیشه "مهر" بررسی می کند /

فلسفیدن در بستر پراگماتیسم

فلسفیدن در بستر پراگماتیسم

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: مرگ رورتی بهانه‌ای بود که گروه دین و اندیشه "مهر" تحلیلهایی در باب چیستی فلسفه فراروی دید و نظر خوانندگان خود قرار دهد. آنچه در ذیل می‌آید بخش اول مدخل دایره‌المعارف فلسفی استنفورد در باب رورتی است که این نوشتار هم کارکرد و ماهیت فلسفه را پررنگ می‌کند.

به گزارش خبرنگار مهر، ریچارد رورتی (2007-1931) ، نوع متمایز و متناقضی از پراگماتیسم را اشاعه داد که آن را در دو محصول اصلی تبیین می کرد. یکی از این دو محور منفی است و انتقادی است از آنچه که رورتی برای تعریف پروژه های فلسفه مدرن به کار می گیرد.دیگری مثبت است و تلاشی است برای نشان دادن آنچه که فرهنگ روشنفکری ممکن است به نظر برسد، آن هم زمانی که ما خودمان را از سلطه استعاره ذهن و دانش که ریشه در مسائل سنتی معرفت شناختی و متافیزیک دارند، آزاد کنیم.

بخش اصلی انتقاد رورتی  در کتاب "فلسفه و آیینه طبیعت" ارائه شده است. هدف اصلی رورتی در این کتاب و در مقالات مر بوط به آن که در کتاب "پیامدهای پراگماتیسم" جمع آوری شده اند، نظریه فلسفی دانش به عنوان یک آیینه درونی جهان بیرونی ذهن است. رورتی با فراهم  کردن یک تصویر متناقض از فلسفه، در پی ادغام و به کارگیری یافته های دیوئی ، هگل و داروین در یک سنتز پراگماتیست تاریخ گرایی و طبیعت گرایی است.

وی ویژی های یک فرهنگ روشنفکری پسا معرفت شناختی را در هر دو کتاب  "فلسفه و آیین طبیعیت" و "پیامدهای پراگماتیسم" معرفی می کند، این ویژگی ها به طرز نوتری در کارهای بعدی اش مانند "فلسفه و امید اجتماعی" و "عینیت، نسبیت گرایی و حقیقت " ، "فلسفه به عنوان سیاست فرهنگی و "حقیقت و پیشرفت" بیان شده است. در این آثار رورتی، دیدگاه ترکیبی و چند وجهی  ازاندیشه ، فرهنگ و سیاست را ارائه می دهد، دیدگاهی که وی را به عنوان بحث برانگیزترین فیلسوف در عصر ما معرفی می کند.

ریچارد رورتی در چهارم اکتبر سال 1931 در نیویورک در نیویورک متولد شد . همانطور که وی در آثارش مانند "کشور شدن کشور" و "چپ اصلاح گرای ضد کمونیست در اواسط قرن" نقل می کند، وی در داخل یک چارچوب ترکیبی ضد استالینیسم همراه با فعالیت اجتماعی چپ گرا رشد کرد. رورتی به ما می گوید که در این چارچوب، وطن پرستی آمریکایی، اقتصاد توزیعی ، کمونیسم ستیزی و پراگماتیسم از نوع دیوئی با هم به سادگی و به طور طبیعی قرار داشتند.

در سال 1946 رورتی وارد دانشگاه شیکاگو در بخش فلسفه شد که در آن زمان اساتید وی مانند : رودلف کارناپ، چارلز هارتشرن و ریچارد مک کل ان در آنجا تدریس می کردند، وی مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را از همین دانشگاه دریافت کرد. تز فوق لیسانس وی درباره وایتهد و زیر نظر هارتشرن بود.

از سال 1952 تا 1956 ، رورتی در دانشگاه ییل بود و در آنجا تز دکترای خود را با عنوان "مفهوم توانایی" زیر نظر استاد راهنمای خود "پل ویس"  نوشت. بعد از اخذ مدرک دکترای خود و دو سال خدمت در ارتش، وی اولین کرسی آکادمیک را در کالج ولسلی دریافت کرد. در سال 1961، بعد از سه سال حضور در ولسلی ، رورتی به دانشگاه پرینستون رفت و تا سال 1982 که وارد دانشگاه ویرجینیا شد در آنجا ماند. وی به عنوان استاد علوم انسانی وارد این دانشگاه شد. رورتی با پذیرش یک کرسی در دپارتمان ادبیات تطبیقی در دانشگاه استنفورد در سال 1998، ویرجینیا را ترک کرد.

وی در دوره مسئولیت هایش چندین جایزه مدرک افتخاری آکادمیک از جمله جایزه  گوگینهیم در سال 1973 و جایزه مک آرتور در سال 89-1981  را دریافت کرد.وی سخنرانی های زیادی در دانشگاههای لندن، دانشگاه کیمبریج و هاروارد ارائه کرد . رورتی در 8 ژوئن 2007 در گذشت.

رورتی در کتاب "فلسفه به مثابه تصویر جدیدی از طبیعت" به نقد معرفت شناسی می پردازد و این ایده را مطرح می کند که راههای رسیدن به حقیقت چنان که معتقدند با پرسش درباره اینکه چه راهی منجر به حقیقت می شود به دست می آیند پرسش بی اعتبارند. رورتی در کتاب های بعدی اش ادعا می کند که کارکرد امروزی فلسفه در نزدیکی آن به ادبیات معنا می یابد ، فلسفه دیگر وظیفه سیاسی- اجتماعی ندارد جز آنکه درها را برای اظهار ایده های متفاوت باز می کند.

وی این ادعای قدیمی را رد می کند که دستیابی به معرفت شناسی یافته فلسفی که بر اساس آن شناخت درست جامعه وجود دارد امکان پذیر است . به عقیده وی چنین ایده هایی کاملا ضد دموکراتیک است.رورتی اصلاح طلبی رادیکال است. به نظر وی نتیجه هرگونه تلاشی در فلسفه و اندیشه انسانی برای رسیدن به یک شناخت شناسی یا هستی شناسی یگانه که منجر به حقیقت می شود، چیزی جز فاجعه اجتماعی و انسانی نیست. از نظر وی وظیفه روشنفکری که در عرصه اجتماعی و سیاسی فعالیت می کند کم کردن رنج بشر است. پدید آوردن یوتوپیا منتفی شده است و هرگونه تلاشی در این زمینه به انواع مختلف فاشیسم منجر خواهد شد.

دستاورد اصلی رورتی نقد متافیزیکی فلسفی است. به گمان وی دوران فلسفه که از زمان افلاطون تا هگل در پی جامعه ای آرمانی است به پایان رسیده است. به تعبیر دیگر تصور آنکه فلسفه می تواند تصوری از جامعه ایده آل ، جامعه ای که هر جزء آن در جای درستی قرار گرفته است، تصوری اشتباه است . چنین تصوراتی اغلب در عرصه اجتماعی و سیاسی به فاجعه انجامیده است. رورتی در کتاب "فلسفه و امید اجتماعی" به تشریح این موضوع می پردازد که فلسفه نمی تواند حقیقت اجتماعی را برای ما تصویر کند.

به عقیده وی از آنجا که فلسفه  ذاتا توانایی ایجاد جامعه ای ایده آل را ندارد، اگر درگیر مسائل اجتماعی و سیاسی شود ناگزیر خواهد شد که با دروغ ، ریا، فساد و خشونت جامعه ایده آلش را به مردم بقبولاند. به این ترتیب ایده اصلی او آن است که فلسفه عملا هیچ کاره است.

کد خبر 504062

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha