به گزارش خبرنگار مهر، تجربه نشان داده وجود و حضور رقیب به تعامل میان دو قدرت و پیشرفت در هر عرصه ای می انجامد. وقتی اقتضا و ویژگی های رسانه های خبری کشورمان را با توجه به این تعاریف در نظر می گیریم، به جوابی متفاوت از این اصل تجربه شده می رسیم. نمونه ای از این رقابت که نه بازیگوشی، همین هفته گذشته برجسته شد.
خبرگزاری مهر روز سوم خرداد 86 خبری را روی سایت قرار داد با تیتر "جشنواره فیلم دفاع دفاع مقدس آذرماه در خوزستان برگزار می شود". در ادامه خبر به نقل از معاون هنری بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس به برنامه های مناسبتی سالروز آزادسازی خرمشهر پرداخت شده : پرده برداری از نقاشی دیواری های ناصر پلنگی در مسجد جامع خرمشهر، پخش مجموعه مستند "خبرنگاران جنگ" در شش قسمت 30 دقیقه ای از دوم خرداد و معرفی این مجموعه که در کل خبر ارائه شده را تکمیل می کند.
جالب اینکه یکی از خبرگزاری رسمی کشور در تاریخ 28 خرداد تحت عنوان یک خبر اختصاصی خبری کار کرده با عنوان "خوزستان در آذرماه میزبان جشنواره فیلم دفاع مقدس می شود". در ادامه خبر هیچ نقل قول، نکته جدید و به روزی وجود ندارد که به نوعی این خبر تاریخ گذشته را با توجه به عناصر زنده خبری، احیا کند.
ادامه خبر تشکیل شده از مطالبی در این باره که این جشنواره تا به حال به صورت دوسالانه برگزار شده و دهمین و آخرین دوره آن با چند وقفه و تغییر در زمان برگزاری و نهاد برگزار کننده در آبان 84 به مدت شش روز برگزار شده است. مشخص نبودن دبیر جشنواره و رایزنی معاونت بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس برای تعیین وی، نهایت خبررسانی است که این خبر به مخاطب خود انتقال می دهد! حالا شما قضاوت کنید، چنین خبری که نه گفتگویی، نه نقل قولی و نه نکته تازه و تثبیت شده ای در خود دارد که به عنوان ارزش خبری لحاظ شود، چقدر قابلیت دارد که پس از 25 روز بدل به خبر اختصاصی یک خبرگزاری معتبر شود؟
* دزدیده شدن لپ تاپ و دوربین بازیگر سینما از حاشیه های نگران کننده هفته گذشته بود. هدیه تهرانی پنجشنبه دو هفته پیش پس از ملاقات مادرش در بیمارستان، در پارکینگ این مکان با سرقت لپ تاپ و دوربین دیجیتال خود مواجه شد. ذکر این نکته ضروری است که سارق یا سارقان به پول و دیگر اشیا قیمتی که در خودرو بوده، کاری نداشته و این دو وسیله را که محتوی مدارک و ... کاری و شخصی این بازیگر بوده، به سرقت برده اند.
این فضای سینمای کشور هم بدل به محیطی نا امن و بی حریم برای اهالی آن شده است. از یک طرف فیلمساز، تهیه کننده و ... باید نگران سوء استفاده از نسخه های غیرمجاز فیلم هایشان باشد که به راحتی یک آب خوردن وارد بازار می شود و هنوز کاری از هیچ نهاد و ارگانی در این رابطه برنیامده است. از طرف دیگر ، بازیگران که به نظر می آمد تا حدی از این معضل مصون باشند (چون دستمزد خود را دریافت کرده و سر کار بعدی رفته اند و حداقل از لحاظ اقتصادی متضرر نمی شوند) گرفتار سوء استفاده ای به مراتب وخیم تر شده اند.
همانطور که حضور سی دی قاچاق فیلم ها بدل به روند عادی زندگی در جامعه ما شده، متأسفانه به بازار آمدن فیلم شخصی بازیگران، ورزشکاران و ... هم در روندی صعودی در حال نهادینه شدن است. وقتی حرمتها و حریم ها در جامعه ای شکسته شد، چطور انتظار داریم آن را از نو بسازیم و نقش کسانی را بازی کنیم که انگار هیچ چیز ندیده اند و نشنیده اند!
* هفته گذشته خبری در محافل سینمایی پیچید که هم عجیب بود و هم خنده دار. دو بازیگر سینما با طرح نقشه ای دست به انتقام گیری عجیب از دستیار کارگردان زدند. این دو مرد جوان با خوراندن آب میوه مسموم به دستیار کارگردان، پس از بیهوش کردن وی خودروی او را به سرقت برده و ابروهایش را تراشیدند! البته پس از به هوش آمدن دستیار کارگردان در بیمارستان لقمان حکیم، وی این توطئه را برملا کرده و دو جوان بازیگر دستگیر شدند.
* یک شوخی هجو و خطرناکی از سال گذشته در قشر هنری و هنرمند سینما، تلویزیون و ... باب شده که هر چه فکر کردیم، حکمت آن را نفهمیدیم ! سال گذشته خبر فوت بازیگرانی چون جواد رضویان، رابعه اسکویی و ... به قدری سریع ظرف چند ساعت بین همه پخش شد که متأسفانه داشتیم خودمان را برای شرکت در مراسم آماده می کردیم. خدا پدر کسی را بیامرزد که همت کرد و با شماره تلفن همراه آنها تماس گرفت و ... همه را از نگرانی درآورد.
در همین ادامه بود که وقتی خبر درگذشت رسول ملاقلی پور پخش شد، دست و دلمان نمی رفت خبر را کار کنیم و هر لحظه منتظر تکذیب خبر بودیم. البته با توجه به کاراکتر مرحوم ملاقلی پور کمتر کسی جرأت می کرد به تلفن همراه او زنگ بزند. ولی خبر تکذیب نشد و ... . این روزها این بازی با یک فیلمساز فیلم کوتاه به نام کیارش اسدی زاده صورت گرفته است. کارگردانی که در خارج از کشور به سر می برد و تماس با تلفن همراه وی و شنیدن صدای او از آن سوی تلفن، باز هم ما را یاد این بازی کهنه انداخت. هدف از این بازی چیست؟ یک شوخی که می تواند منجر به یک پیامد خطرناک شود؟
* از حاشیه های مراسم تقدیر از عباس گنجوی، تدوینگر برجسته کشور نمی توان خیلی گفت و نوشت و در واقع طول و تفصیلش داد. حالا درست که یک فیلمساز برجسته و قدیمی کشور وقتی به روی صحنه فراخوانده شد تا در وصف گنجوی سخنرانی کند، در اقدامی غیرقابل پیش بینی با همه مدعوین ردیف اول دست داد و روبوسی کرد. احتمالاً قرار بوده ردیف اول فقط به آقایان و کودکان اختصاص پیدا کند و وقتی این کارگردان پیشکسوت در حرکتی از پیش تعیین شده، شروع به آداب دانی کرده اند ... بله، متوجه حضور دیگرانی هم شده اند ... دیگر نمی شد کاریش کرد.
* آخرین حاشیه پررنگ فرهنگ و هنر این هفته را به اتفاقی در حوزه فرهنگ و هنر فرامرزی اختصاص می دهیم تا مصداق این مثل قرار بگیریم "یک سوزن به خودمان، یک جوالدوز به دیگران". تا به حال شنیده بودیم که نقد منفی بر فیلمی موجب جنجال، برخورد و ... شود ولی نشنیده بودیم دانشجوی رشته فیلم و ویدئو و روزنامه نگاری در دانشگاه ممفیس که در یکی از سینماهای زنجیره ای "مالکو تیهتر" مسئول پروژکتور بوده، پس از نوشتن یک نقد منفی بر دنباله سینمایی "چهار شگفت انگیز" شغل خود را از دست بدهد.
در ادامه خبر آمده این اولین بار است که یک منتقد اینترنتی به خاطر نقد منفی شغل خود را عوض کرد! اگر بنا بر روال شدن این روند در سینمای ایران هم شود باید به زودی شاهد بیکار شدن افراد صنوف مختلف غیرسینمایی باشیم، چون خدا را شکر این روزها همه صنوف غیرسینمایی منتقد سینمایی شده اند!
نظر شما