به گزارش خبرنگار مهر، سیاوش جمادی، مولف و مترجم آثار فلسفی، در مقدمه ترجمه "هستی و زمان" اثر مارتین هیدگر نوشته است : هایدگر در ایران فیلسوفی نام آشنا است اما آیا فلسفه او نیز همسنگ نام و آوازه اش شناخته شده است؟ مشکل می توان گفت آری. کمینه علت آن غیاب ترجمه ای فارسی از شاهکار این فیلسوف "هستی و زمان" بوده است.
در ترجمه این اثر ژاپنی ها حتی بر انگلیسی ها، فرانسوی ها و اسپانیایی ها که به هر حال زبان آنها با آلمانی همگنتر است پیشی جسته اند. سال 1939 یعنی دوازده سال پس از نخستین چاپ "هستی و زمان" که همزمان هم به صورت جداگانه و هم در شماره هشتم سالنامه پدیدارشناسی و کاوش پدیدار شناختی در آلمان انتشار یافت، ترجمه ژاپنی آن نیز روانه بازار شد و طی سه دهه پس از آن پنج ترجمه دیگر از همین کتاب به زبان ژاپنی در دسترس خوانندگان قرار گرفت و تا آنجا که من می دانم تا این زمان این اثر هفت بار به زبان ژاپنی ترجمه شده است.
بیست وسه سال پس از نخستین ترجمه ژاپنی جان مک کواری و ادوارد رابینسون "هستی و زمان" را به انگلیسی ترجمه کردند. در سال 1996 دومین ترجمه انگلیسی این اثر به قلم جون استمبو در آمریکا منتشر شد. نخستین ترجمه کامل "هستی و زمان" به زبان چینی کار هیئت سه نفره ای به سرپرستی پروفسور هسیونگ وی بود که در دهه سی در فرایبورگ نزد هیدگر فلسفه آموخته بود. این ترجمه در سال 1987 با تیراژ پنجاه هزار نسخه انتشار یافت و ظرف چند سال نایاب شد و در سال 1990 در تایوان مجددا به چاپ رسید.
انتشار "هستی و زمان" در سال 1927 در آلمان، که بلافاصله با اقبال گسترده و بی سابقه خوانندگان مواجه شد به بمبی در فلسفه قرن بیستم تشبیه شده است اما تشبیه رسا نیست اگر واگفت این ضرب المثل فارسی پنداشته شود که فواره چون بلند شود سرنگون شود.
اگرچه بسیاری از صاحبنظران هیدگر را بزرگترین فیلسوف قرن بیستم خوانده اند اما تشخیص و تایید صفات و القابی چون بزرگترین، کوچکترین، خبیث ترین و یا هر "ترین" دیگری از توان من بیرون است. آنچه مشهود است ردپای این فیلسوف در حوزه های گوناگون معارف غربی در قرن بیستم است. در پدیدارشناسی (موریس مرلوپونتی)، اگزیستانسیالیسم (سارتر)، هرمنوتیک (گادامر و ریکور)، فلسفه سیاسی (هانا آرنت و مارکوزه)، روان درمانی (مداردبوس، لودویگ بینسوانگر و رولومی)،الهیات (بولتمان و تیلیش)، نقد ادبی و واسازی (دریدا)، تاثیر هیدگر مستقیم بوده است.
اندیشمندانی چون فوکو،دریفوس، لویناس، لوویت، کوژو، بیمل و حتی منتقدان هیدگر در مکتب فرانکفورت وامدار انقلاب فلسفی او هستند. واسازی دریدا و ضد اومانیسم فوکو به ویژه از آن بخشهای "هستی و زمان" که به ویران سازی فرادهش (سنت) و نفی ثنویت و افتراق سوژه و جهان مربوط است آشکارا تاثیر پذیرفته اند.
نظر شما