نوعی از این بیانیه اخلاق جهانی که به وسیله پارلمان ارائه شده در بهترین حالت بر بال وجه لیبرال ادیان جهان قرار دارد. اما در مورد بنیادگرایان چه؟ آیا آنها هم باید در این گفتگو مشارکت داشته باشند؟ خالد دوران که از چشم انداز مسلمانان به طرح اسویدلر نظر کرده از این نکته بحث می کند که بنیادگرایی که به نظر وی در اسلام در موضع حداقلی قرار دارد تأکید دارد که شریعت ( قوانین اسلامی) مبنای اخلاق جهانی خواهند بود و بنیادگرایی به دنبال تحمیل دیدگاه انحصارطلبشان به دیگران است.
دوران با توجه به این پیش فرضها پیشنهاد می کند بنیادگرایان همة ادیان از این گفتگو بیرون قرار گیرند. اما اگر ما این مشی را اتخاذ کنیم توافقی واقعی میان ادیان مختلف نخواهیم داشت . زولتان تورگنی این مسئله را به صورت صریح بیان داشته است. درون همه سنتهای دینی، ناگزیریم بپرسیم که " چه کسی این حق (وظیفه) را داراست تا جهان بینی مورد بحث را ارائه کند؟ ... آیا ما باید افراطیان را از دایره این گفتگو بیرون بیندازیم؟ اما اگر بخواهیم با همه تفاسیر محتمل یک دین به صورت یکسانی برخورد کنیم در انتها باید هر مؤمن را دعوت به ابراز نظر در این زمینه کنیم" در این صورت بسیار غیرمحتمل است که توافق حداقلی معناداری در این باره که اهداف بیانیه پارلمان چه ها هستند فراچنگ آید.
علاوه بر این حتی اگر می توانستیم توافقی بنیادین میان همه فرقه های ادیان به وجود آوریم هنوز با این مشکل مواجهیم که چگونه به توافقی برسیم که فراتر از ادیان جهان رود و نحله های دیگر را نیز در برگیرد. چه کسی باید انسانها را در این زمینه نمایندگی کند؟ حتی احتمال این که توافقی در بین افراد یک فرهنگ مفروض به وجود آید اندک است تا چیزی شبیه آنچه این بیانیه پیشنهاد کرده ارائه کند. بنابراین آیا ما باید اظهار کنیم که اکثریت فرهنگها را به عنوان معیار درنظر بگیریم یا فقط انسانهای "فرهیخته" فرهنگها را مدنظر داشته باشیم؟
جنبة دیگری از مشکل هم در باب بسط این توافق حداقلی موجود است. هرچند ما حوزة شرکتکنندگان در این توافق را محدود میکنیم هنوز میتوانیم پیشبینی کنیم که پارهای تعارضهای مهم وجود خواهند داشت و به هیچ عنوان مشخص نیست چگونه این تعارضها حل خواهند شد. سالی کینگ در بحث از تفاوتهای پیشنویس پارلمان در زمینه اخلاق جهانی و پیشنویس اسویدلر این نکته را دریافته است:
"این که دو نوع اخلاق جهانی وجود دارند که به یک معنا در تعارض با یکدیگرند صورت خوشی ندارد بخصوص آنکه این دو به وسیله دو کاتولیک معتبر سفیدپوست که از فرهنگ مسلط جهان میآیند ارائه شدهاند (یکی از آلمان و دیگری از امریکا). اگر این دو پژوهشگر که از بسترهای فرهنگی بسیار نزدیک به هم هستند نتوانند اختلافهایشان را حل کنند و به یک پیشنویس واحدی برسند چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم که انسانهای ادیان، ملیتها و فرهنگهای مختلف دیگر بتوانند به یک طرح برسند".
نظر شما